تولدم مبارک

سلاااااامممم به همه😍

امروزتولدمه^^

چیزخاصی نیست ولی الکی شادم روزخوشیه!البته دیگه اون حال وحوصله ی پارسالوندارم😅ولی ممنون ازهمه ی عزیزایی که به یادم بودن^^

بریدادامه.

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • چوی زینب دمدمی

    هیمن طوری

    و‌همچنان بهار...😍❤

    لامصب چقدرنگرانم اگه تموم شی چه کنم؟😭

    ازوقتی سریال یک روز زیبارودیدم مردم هی میان بهم میگن عع پس بروفلان سریالوببین فلانی توش هست!

    برای مثال بایدبخاطرسئوکانگ جون توهم انسانی ببینم(انصافاتوی توهم انسانی تنهاچیزی که ازش خوشم اومدشخصیت ربات سئوکانگ جون بودکه خیلی بانمک بودش وگرنه هیچ چیز سریاله جذبم نکرد نه داستانش نه محیطش نه شروعش موسیقی هاشم خیلی رومخم بودن نمیدونم چرا😐ازدختره اولش خیلی خوشم نیومدقیافه ش رومخ بوداماهمیشه میگم وقتی بازی خوب باشه قیافه هیچ اهمیتی برام نداره بعدکم کم خوشم اومدازش.بهرحال که قصدندارم این سریالوادامه بدم صرفابخاطرسنجیدن سطح بازیگری سئوکانگ جون رفتم تستش کنم.وخب تااینجاکه بنظرم بازیگر با استعدادیه تا الان سه نقش متفاوت ازش دیدم هرسه تاشونوخیلی خوب بازی کرده بود یون سوب که عالی رباته هم بامزه ست وخیلی خوب تونسته هم یه ربات دوست داشتنی روبهمون نشون بده هم ربات بودنشوبه بیننده همش یادآوری کنه به هیچ وجه کسی فکرنمیکنه که این انسانه.اون نقش بداخلاقش هم راستیاتش کارخاصی نمیکنه فقط یه قیافه تخس وعبوس به خودش گرفته یکمم گریم شده قیافه ش نچسب شده وگرنه این کاراکترنقش خاصی توداستان نداره بیشترمانورشون رو رباته ست.اماخب بدجورقیافه ش دادمیزنه نزدیک این بشرنیایدکه خیلی نچسبه😂
    اماسریالش خداوکیلی خیلی غیرمنطقیه فانتزیم بایدمنطقی پیش بره مگه من بیننده یه بچه ی دوساله م که نویسنده شعورمنودراون حدفرض کرده باشه؟آخه یعنی چی که یه ربات بزرگ شه،غدابخوره وغیره؟تازه این سریال فانتزی هم که نیست علمی تخیلیه نبایدیکم معقول باشه؟خدایی کی بایه ربات ازدواج میکنه😐😑؟میشه این رباتوبه عنوان یه عروسک بامزه نگهش داشت وخیلی زیادم دوستش داشت اما واقعا به عنوان همدم...😐؟مرد زندگی؟خداوکیلی این چه جورشه!!!!
    وباتوجه به این مواردواینکه من خیلی معیارام بالاست وفیلم وسریال روخیلی باوسواس انتخاب میکنم قطعا این سریال جایی تولیست دیدن های من نداره.
    دومین سریال سریال توفوق العاده ایه که میگن بخاطرلی جه ووک(همون لی جانگ ووی گوگولی لعنتی دوست داشتنی که عشقش مزه ی ملیک شیک میداد وعاشق اون شلیله شده بودT_T)بروببینش.راستش تعریف این سریالوزیادشنیدم ولی اصلاعلاقه ای ندارم برم سراغش.یعنی هیچ جوره ترغیبم نمیکنه.بعدشم دلم میخوادلی جه ووک برای من فقط وفقط همون جانگ ووی حبه قندپسرک درسخون بچه مثبت یه شهروندعالی و وظیفه شناس وساده وبانمک بمونه نمیخوام کاراکتردیگه ای ازش ببینم.عکسشم دیدم اصلا ازقیافه ش خوشم نیومدتواون جا.تازه بچه ی بدیه اونجا پس کلامنتفی‌.من با اینکه ازبچه مثبتا زیادخوشم نمیادولی آخه خدایااین پسرچقدرخوب بودیون شیل میگفت من قبلناجذب پسرای بدمیشدم!بعدفکرکن بچه مثبت ودرسخون مدرسه عاشقش شده!چقدراون سکانسی که بهش اعتراف کردوبدضایع شدبنده خدا رودوست داشتم‌.اصلاها اینقدری این زوج ملیک شیکی عسل وعشق بودن من هرچی بخوام ازشون حرف بزنم میفتم به روده درازی بیخیال‌.ولی واقعا آخه خیلی گل بودن چراT_T)
    سومین سریال هم بی خانمانه که خاله شیم میونگ یوتوش بازی میکنه وتا اونجایی که میگن ومن شنیدم درست وغلطشودرجریان نیستم میگن یه نقش منفی خیلی جذاب و(کاملا ایمان دارم به جذابیت این خانم من😍😎)خفن وخطرناک که اسمشم جسیکاهست(چراهمه ی جسیکاها اینجورین؟)ومن مطمئنم عاشقش میشم چون هم ازاینجورشخصیتاخوشم میادخیلی وهم به این خانم اعتماد دارم.چقدخوب بازی میکنه لامصب چقدرباجذبه ست!
    اما اونم نمیخوام برم ببینم هیچی درباره ش نمیدونم ولی خب نمیرم‌ دیگه.حالاشایدمثل توهم انسانی یه پاتک بهش زدم امامن باخودم عهدمیبندم هیچ کدوم ازاین سریالهارونبینم‌.وخب من اگه به عهدایی که باخودم میبندم عمل نکنم مجازات میکنم خودمو.اما واقعا این سریالاوسوسه کننده هم نیستن اصلا😂
    میدونیدچیه من مثلاوقتی ازبازی یه بازیگرتویه سریال یافیلمی خوشم میاد،تصمیم میگیرم برم چندتا ازکارهاش روببینم تاببینم بازیگریش درچه حده.بعداگه اون فیلما والبته بازی اون بازیگرهمه جاقابل قبول وموردپسندم شدکم کم اون بازیگربه لیست بازیگرای موردعلاقه م اضافه میشه(البته کم پیش میاد)درموردپارک مین یانگم همین طورشدتوملکه هفت روزه هرچندنقشش زیادنظرموجلب نکردامابازیش به دلم نشست چون من اکثرا ازبازیگرای توسن وسال اون بشر خوشم نمیاد!بعدرفتم چندتاچیزدیگه ازش دیدم سرشکارچی شهردیگه عاشقش شدم!😅بازیش بنظرم نسبت به همسن وسالاش جا افتاده وپخته تره نقش های متفاوتوهم خوب اجرامیکنه امانمیدونم خدایی چرا انقدرنقش دخترایی روبازی میکنه که به یه مردتکیه میکنن خیلی ازاین موضوع بدم میادبخاطرهمینه که ازبین کاراکتراش فقط باکیم نانا ارتباط خوبی برقرارکردم!تواین سریالشهم درسته دخترقوی وخیلیم نازی بوداما ازوقتی یون سوبو پیداکردیکسره چسبیدبه یون سوب یعنی چی خب؟یون سوب هرچقدرم خوب باشه بازم پسره واصلااااا خوشم نمیاد دختریکسره بچسبه به یه پسرودیگه همه چیزوهمه کاره ش بشه اون پسر-__-همش اینجورمواقع شارلوت میادتوذهنم*---*چقد دخترم گله آخه؟
    چندتا نکته درباره این سریال یادم رفت بگم اولش شخصیت مادرهه وون بودش که خب اولاچقدر دخترنقش بچگیشودوست داشتم آقاچقدخوشگل بودمن که دخترم هم دلم رفت براش چه برسه پسرا😅اماخب...این شخصیت هم ازاون شخصیتاییه که همه،فکرمیکنن عجب آدم بی احساس وسردونچسبی‌.آخه به توهم میگن مادر؟هه وون خودش مادرشواینجوری توصیف میکردکه اون اصلاآدم خونواده دوستی نیست.امابعدا دیدیم که همین خانم،چه کاری کرد(درگذشته)بخاطرخواهرش؟اصلاکارکمی نبودها!!!بخاطرحفظ جون خواهرش وهمین که نمیخواست ازشوهرش طلاق بگیره همین نشون میدادکه اتفاقاچقققدرهم آدم خانواده دوستیه.خلاصه که شخصیتشودوست داشتم چون اونم یه جورایی درونگرابوداما واقعابنظرم کارش احمقانه بود وقتی زیرخشونت خانگیه به هیچ وجه نمیتونم قبول کنم چه بخاطرشوهرش چه دخترش بخاطراینکه زندگیشون ازهم نپاشه چیزی نگه!خب آخرش که بدترشدکه!هرچنداصلاهم باورم نمیشه این آدم با اینهمه ابهتوکی جرئت میکنه بزنه😐🤔یکم عجیب بوداین بخشهاش وبایدبازترمیشدبنظرم.
    راستی یه چیزخنده دار درباره یون سوب بگم صبح درحال قهوه خوردن،ظهردرحال قهوه خوردن،عصردرحال قهوه خوردن،شب درحال قهوه خوردن!
    بازهم ایم یون سوب:مشکل بی خوابی دارم!😂
    درباره ی سریال هی بای ماما قول دادم بنویسم.
    راستش سریال دوست داشتنی وملوسیه امامتاسفانه نمیتونه نمره ی بالایی ازمن بگیره.مهمترین چیزی که تواین سریال توجه منوبه خودش خیلی جلب کردو واقعاشگفت زده م کرده بودعشق مادروفرزندی به جای عشق  یک زوج جوان دلباخته بود.این ویژگی منوخیلی مجذوب کرداصلابخاطرهمین خواستم برم امتحانش کنم.من ازعشق متنفرم وتاحالایه سریال کره ای بدون یک ذره عشق وعاشقی هم ندیده بودم.احسنت که نویسنده ی این سریال تونست نشون بده عشق واقعی اون چیزی که توعرف جامعه جا افتاده نیست.چقدرعشق مادروفرزندی روزیبابه تصویرکشیده بودن درکنارش حتی یه عاشقانه ی ریزکوچولوی دیگه هم نبودکه این واقعا عالی بود.کمدی سریال خوب بود.راستش نه درحدعالی،متوسط بودوکمدیش ازحجم تلخیش کم میکرد.من اون آقای دکتر دوست کانگ هواروخیلی دوست داشتم. بنظرم خیلی توطنزعالی بودویک دیوانه ی واقعی بود😂بااینکه خودش دکترمغزواعصاب بود!اصلاقیافه ش خودش طنزبود!زنشم خیلی دوست داشتم خیلی خوشگل وبداخلاق بود!😅
    بخش روح هاروهم تقریبادوست داشتم ولی بعضی وقتازیادی مسخره میشد.امابیشترین چیزی که این سریالوبرای من لذتبخش میکردبازی دوست داشتنی کیم تائه هی وشخصیت یوری بود!😍
    قبلاتوسریال زندگی برای عشق دیده بودمش ولی اونجابازیش زیادتوجهموجلب نکرد.اینجاکه دیدمش هم اولش واقعاخوشم نیومدازش.امابعدش کم کم ناخواسته عاشقش شدم.نمیگم بازی فوق العاده ای داشت،نه به شخصه بنظرم توسکانس های احساسی یکم ضعیف بودوجای کارداشت اماخیلی بانمک وکیوت بود.عشق مادرانه روخیلی واقعی ازآب درش اورده بود(خودشم تازه مادرشده😍)توی طنزخیلی دلنشین بودمخصوصاوقتی شروع میکردبه شکایت کردن!😁وقتی سرپسرخانم می دونگ دادزدخیلی کیف کردم خیلی باجذبه وکیوت شده بود!خلاصه شایدبازی همه چیزتموم ومعرکه ای نداشته باشه،امامن خیلی باهاش کیف کردم!چون خودشم خیلی خوشگل ونازه دیگه برای این نقش بهترین انتخاب بود(خب من عاشق مامانای خوشگل ونازم😂)
    درموردکوبوگایئول(دخترسرد ومنزوی خودم)همه ازعلاقه ی من به این دخترباخبرن فکرکنم!😂اصلافکرنمیکردم بتونه نقش یه مادروبازی کنه چون خیلی بچه به نظرمیاد!اماواقعاتونقشش جا افتاده بود.بنظرم بازیش نسبت به قبل پیشرفت کرده بوداماکاراکترش اونقدرابرام دلچسب نبود.بااینکه نامادری خیلی مهربونی بوداماخب یخورده...چی بگممم بعدازمیونگ هه ونقشش توی گوبلین این کاراکترش برای من در رده ی سومه.اینجازیادراضی نبودم ازش!
    بقیه ی بازیگراهم بازی های متوسطی داشتن وقابل قبول بودن.نمیدونم چرا ازبازیگرکانگ هواخوشم نمیومدکلابازیش مصنوعی بودبنظرم.البته زیاد بدم نمیادازش.
    ولی برعکسش عاشق سو ووشدم وای که عجب دختربانمکی بودخنده هاش خیلی شیرین بود*----*به این نتیجه رسیدم بچه های کره ای تمامابازیاشون معرکه ست!
    یکی دیگه ازنکات مثبت وجذابیتهای خیلی قشنگ سریال،مفاهیمی بودکه راجع به مرگ وزندگی گفته میشد.تواین سریال میتونستیم زندگی ارواحوببینیم.باهاش یادمیگرفتیم که زندگی کردن چه نعمت بزرگیه،که آدمایی که مردن حسرت چه چیزهایی رومیخورن که ما چقدرساده ازکنارشون ردمیشیم،یادمیگرفتیم شایدمرگ دردوقدمی ماباشه،ازموقعیتمون لذت ببریم،وقت بیشتری روباعزیزانمون بگذرونیم...وبدتـرازاون عشق مــادربود...😢💔
    این دیالوگ روخیلی دوست داشتم.خانم می دونگ به یوری گفت دلیل اینکه برگشتی به دنیا آرزوی مادرت بوده که گفت میخوام فقط یه باردیگه دخترموببینم!
    یوری:اونوقت من همش به فکرسو ووبودم(به فکردخترش بوده نه مادرش)
    خانم می دونگ:تقصیرتونیست.همه همینطورن.من این کار(روح گیری)روقبول کردم چون اگه قبول نمیکردم پسرم مجبوربوداین کاروبکنه.اما اون نمیذاشت من بچه شوببینم چون فکرمیکردازمن میترسه.من خودمم بامادرم همین طوربودم🙁😢😭
    رنگارنگ بودن سریال هم جزونکات مثبتش بودوچشم بیننده روبازمیکرد.
    گاهیی اوقات این سریال فان وبانمک به قدری تلخ میشدکه واقعا قلب آدموتحت فشارقرارمیداد.غمی که واقعالمس کردنی بودوهمه ی مامیتونستیم باهاش همزادپنداری کنیم ودرکشون کنیم.یه غم عجیب غریب وبزرگ وغیرعادی نبود.غم مادر وپدری که دلشون برای بچه شون تنگ شده،غم مادری که درحسرت درآغوش گرفتن فرزندش داره می سوزه ونمیتونه براش مادری کنه،وقتی سو وو به نامادریش میگفت مامان واقعا دلم برای یوری می سوخت😭اصلاعادلانه نبود!
    امانکات ضعفی که شدیدارومخ من بودیکیش غیرمنطقی بودن سریال بودکه اصلادرکش نکردم.درسته که سریال فانتزی وماوراییه،ولی واقعابایدباعقل ومنطق آدم جوردربیاد.مگه میشه یه مرده بعدچهارسال زنده شه وبرگرده پیش خونواده ش وهمه شون خیلی راحت با این قضیه کناربیان؟من بودم تایه مدت بایدمیرفتم پیش روانپزشک😐🙏اینواصلانمیفهمیدم کلابه این نتیجه رسیدم فانتزی کره ای خیلی اغراق شده وغیرمنطقین وبه من نمیسازن من دیگه کی دراماباژانرفانتزی نمیبینم اصلا. ودومی روند فیلمنامه ی سریال بود.اولاکه زیادکشش نداشت من فقط بخاطرکیم تائه هی عزیزوطنزهای بامزه ش مشتاق ادامه دادنش میشدم وگرنه هرقسمت کشش سریال کمترمیشدنمیدونم چرا.دومین دلیلم برای ادامه دادن این بودکه بفهمم نویسنده واقعاچه جوری میخواداین داستانشوجمع کنه:/من انتظارداشتم یوری آخرسردرآرامش بمیره ولی این که هی یکی یکی داشت اعضای خانواده شومیدیدخب...ازقسمت۹دیگه سریالو ول کردم وبنظرم اینم ازنیمه افت کردیه راست رفتم سرقسمت آخرتاپایانوببینم.
    پایانش همونی بودکه میخواستم وکاملامنطقی بودامابخاطر روندغیرمنطقی خودسریال پایان هم برام خیلی دلنشین نبودش!بنظرم اگه میخواستن یوری آخرش بمیره چرابایدهی یکی یکی اعضای خونواده شوببینه هی امیدواهی والکی بدن به بیننده، خونواده ش دیگه کم کم داشتن بامرگش کنارمیومدن این چه معنی داشت که دوباره سروکلش پیدابشه وداغشون تازه بشه آخرشم که میخواست بذاره وبره!؟
    من آدمی نیستم که سرفیلم وسریال زیادگریه کنم امابعضی وقتاسرساده ترین چیزهابدجورگریه میکنم مثل همین سریال.چون بعضی چیزای ساده خط قرمزای منن مثل عشق مادروفرزندی.قسمت آخرسریال انقدرگریه کردم ک خدابدونه!هروقت به پایان قسمت آخرفکرمیکنم بازم دلم میخوادگریه کنم.چقدسو ووبزرگ شدهم خوشگل شد!
    این سریال با این ایده واین موضوع بی نظیرواقععععاجای کاربیشتری داشت وراضی نبودم ازش درنتیجه بهش نمره ی6از10رومیدم!(با اینکه۶ازنظرمن نمره ی کاملی هست امانمیتونستم۵/یعنی دارای نقطه ضعف های زیادروبهش بدم چون بنظرم درحق مفاهیم عمیقش کم لطفی میشه)درآخرمیگم که،گول کمدی هاورنگارنگ بودن این سریال رونخوریدوبه هوای طنزش سراغش نریـدکه درآخراشکهایی ازتون میکشه که پشیمون میشید.فقط میتونم بگم...خوشحالم که این داستان حقیقت نداره😭وپیشنهادش نمیکنم!
    اگه این سوژه تبدیل به انیمه میشدخیلی چیزفوق العاده ای ازاب درمیومدمطمعنم!😅
    امادرباره ی کتابهایی که این چندوقت خوندم:
    پنج قدم فاصله:
    خیلی خوشحال شدم که پیداش کردم وتونستم بخونمش وبنظرم ازبین همه ی این کتابای این چندوقت این یکی بهتربود.همونطورکه حدس میزدم عاشق استلاشدم!چه دخترخوبی بود.ویلـم هیییی بدک نبود.داستانش جالب بودولی خدایانویسنده ش بیماری بدبخت کردن شخصیتاروداشت یاچی آخه چقدربلاومصیبت میتونه این دخترتحمل کنه وقتی پومرد دیگه نابودشدم!اصلاازآخراش خوشم نیومد.خییییییلی تلخ بودچجورمیتونه امیدبخش باشه؟این دختردیگه چجوری میتونه زندگی کنه؟من که بودم نابودمیشدم.خب پایانش غمگین نبودهرچندکه اگه چندسال بیشتربگذره مطمئنم یکیشون میمیره ودراین موردپایان خطای ستارگان بخت ماروبیشترمیپسندم(شایدبایدبرم یه باردیگه اونوبخونم نظرم درموردش تغییرکنه شاید.امامنویادتابستون افتضاحم میندازهههههT_T).اما ایده ش خیلی خیلی جالب ترازخطای ستارگان بخت مابود.فیلمشم که کلابیخیال فکرنکنم ارزش دیدن داشته باشه برای من مخصوصا که داستانشم میدونم دیگه.
    مزایای منزوی بودن:
    فقط بخاطراسمش انتخابش کردم یکمی منویادبابالنگ درازانداخت چون همه ش نامه نگاری بود.قلمش روون وخوب بوداما خدایی اصلابه منزوی بودن ربطی نداشت ازشخصیت اصلی هم کلاخوشم نیومدشخصیت پاتریک وسم خیلی جالب بودن وچیزی که خیلی رومخم بوداین بودک همه ش مشروب،سیگار،پارتی و...این مسئله خیلی چندش بود.کلاچیزشاخی نبود!
    آب نبات هل دار:
    راستش داستانش قشنگ بود وآدموترغیب میکردبرای خوندن ادامه ش ویکمی هم طنزداشت اماخب من یه دلایل شخصی دارم که ازش خوشم نیومده ونمیتونم بگمشون متاسفانه.ولی خب بدنبود.
    پروفسوروخدمتکار:
    این تولیستم بودبالاخره پیداش کردم برای آشتی کردن با ریاضی اماوقتی درباره ریاضی حرف میزدن همه ش میزدم جلو فکرکنم نصف کتابوزدم جلوتقریبا😂اماقلمش خیلی قوی بوداولین کتاب ژاپنی ای بودکه میخوندم ومتوجه شدم کتابهاشونم مثل انیمه هاشون خیلی خفنن^^شخصیت روتوخیلی دوست داشتم.
    النوروپارک از رینبوراول:
    خب داستان خاصی نداشت صرفا روزمرگی بودولی بانمک بودمن کلا ازقلم این نویسنده خوشم میاد.همه شون ریتم آرومی دارن واصلاهیجان ندارن امادرعین حال متفاوت وجالبن.تاحالاچندتا ازکتاباشوخوندم همه شون خوب بودن فقط فنگرلش مونده😭ازشخصیت ریچی متنفرم آخ اون مامانشون حیف شد=__=
    چترتابستان:
    خیلی کوتاه وساده بودش من ازشخصیت خانم فینچ خیلی خوشم اومدخیلی مرموزوباحال بوداماچیزی که تواین کتاب خیلی خوشم اومدازش موضوع مرگ بودولی مرگ توی داستان اتفاق نیفتادبلکه قبل ازشروع داستان اتفاق افتاده بودواین جالب بود.لازم نبودحجم بالایی ازغم روتحمل کنیم‌.مانورداستان رواین بودکه چطوربامرگ عزیزانمون کناربیاییم وبخاطرهمین برای من خیلی مناسب بود هرچندبازهم کمک چندانی به من نکرد!🙄
    زایـو:
    راستش همه درباره این کتاب میگن یه داستان ایرانی به سبک هالیوودی و...بخاطرهمین خیلی تحسینش میکنن اما من زیادنویسنده های ایرانی میشناسم که قلمشون فوق العاده هیجان انگیزه نمونه ش(اسمشویادم نمیاد)نویسنده ی پارسیان ومن یعنی چقدرجذاب وهیجان انگیزنوشته شده بوداون کتاب ودرباره ی افسانه هاواسطوره های ایرانی بودو واقعادرحدخودهری پاترهیجان داشت(البته تفاوتش این بودکه فضاش انقدرسردواذیت کننده بودکه فقط میتونی یه باربخونیش.با اینحال ارزش یه بارخوندنوداره واقعا)اما این یکی واقعا اصلاهیجانی که بایدوشاید رونداشت باتوجه به تعریفایی که ازش شنیده بودم انتظاربالاتری ازش داشتم البته ایده وداستانش خیلی جالب بوداماجای کاربیشتری داشت بنظرم و واقعامنونمیکشید.برای کسایی که به ژانرعلمی تخیلی علاقه دارن کتاب خوبیه.ولی من اصلا این ژانرودوست ندارم.تازه به قول آیریس جان ایناکه همشون پسربودن یه شخصیت دخترنبودکه من بتونم باهاش همزادپنداری کنم؟اگه داستانی دخترنداشته باشه سخت میتونم باهاش ارتباط برقرارکنم😂
    با اینهمه کتاب فکرکنم دیگه دارم رقیب خوبی برای کارآگاهaمیشم!اصلاعادلانه نیست اون یه دوست کتابفروش داره که کتاباروهمه روبهش رایگان میدههههT--Tبروبمیییرخببب!
    اما اینا اصلاکتابای تولیستم نبودن اونارومیخوام!😞
    راستی،ببینیدناستاکاجان چی کشیده!😍هانارو(هانای خودم^^)


    خیلی خیلی خیلی قشنگهههههه واقعا.البته دوتاتفاوت باهاناداره یکی اینکه هاناموهاش کوتاهه😁دوم اینکه هاناچشماش سیاهه سیاه مثل شب.اماخب بازم مهم نیست.بعدشم هاناوقتی جوون تربودموهاش بلندبودازوقتی مامان شدکوتاهشون کرد!
    خلاصه عالیه مرسی عزیزم*---*آدرس وب نقاش:http://apparition77.mihanblog.com/
    وحرف آخـر:شهادت امیرالمومنین روتسلیت عرض میکنم وتواین شبای قدرالتماس دعادارم ازهمگیتون.اولین شب قدرخیلی خوب بود.تاحالاتوعمرم اینطوری گریه نکرده بودم!خدایاممنون.واقعاحس سبکی میکنم الان.آرامش ژرف.واقعاباورم نمیشه احمقایی هستن که میگن روضه افسردگی میاره.بیخیالشون اوناهیچی نمیفهمن!اصلا اهل بیت آرامـشن^_^❤اشک هم واقعایه نعمته.خدایامرسی که گریه روآفریدی.نمادپاکی رو...
    پ‌.ن:منبع عکس اول پست،پیج=sania_riaziاین بشرهم یکی ازعشقامه^^💚

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • چوی زینب دمدمی

    شخصیت هام

    بیاییدمعرفی شخصیتهامو اوردم*---*خیلی سعی کردم نقاشیاشونو بکشم ولی نشد:/حالانقاشی چنتاشونوکشیدم مدیونیدبخوایدتودلتون به این نقاشیابخندیدباخون دل کشیده شدن😓

    ادامه برید🙏

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • چوی زینب دمدمی

    اولین روز اردیبهشت

    تلخ ترین اتفاقی که هرسال توی اردیبهشت ماه میفته،تموم شدنشه:(((

    .

    .
    خب اردیبهشت شروع شد!ماه خودم😍وبالاخره فروردین تموم شد.درسته که روزشماری میکردم تموم شه تا اردیبهشت شروع شه😂ولی خوب نیست انقدر زودبگذره!.چقد خوشحالم که امسالو باموفقیت شروع کردم.با همون آرامشی که دنبالش بودم.وبرای همتون همین آرامـشو آرزومیکنم چون واقعا تاتجربه ش نکنید نمیفهمید چه حس دلپذیرودوست داشتنی ایه..
    جدا این که میگن بعدهرسختی آسونیه حقیقت محضه ومن باتمام وجودتجربه ش کردم!
    سال۹۹.توباید سال خوبی باشی...بایدمعرکه باشی❤من نمیدونم دیگه.بایدباشی.اولین ماهت که پرازموفقیت وحس رنگی رنگی بودبدون درد،بدون سیاهی،بدون حماقت،البته یه کوچولو وسطش یه اتفاقی ازجنس سال۹۸افتاد اماخیلی زود جبران شد^^خیلی خوشحالم که یاد گرفتم با آدمهای عوضی زندگیم چطور رفتارکنم!
    اصلا چرا تولدمن باید۳۰اردیبهشت باشه😒چرا انقدر ته آخه؟
    الان کلی حس خوب دارم دقیقاعین پارسال^_^مطمئنم این روزا قراره بعدابرای من خیلی خاطره انگیزبشن وخودم دارم تلاش میکنم تاهرچه خاطره انگیزترشون کنم.
    دارم یه سریال فوق العاده کیوت وآرامش بخش ازپارک مین یانگ(یکی ازبازیگرای موردعلاقه م^_^)میبینم به اسم«یک روز زیبا پیدایت میکنم»نمیدونم چی شد تصمیم گرفتم ببینمش واقعا نمیدونم چون اصلاااا قصد دیدنشو نداشتم ولی یهو یه حس شیطنت آمیزی ازناکجا آباد پیداش شدکه هی تومغزم وول میخوردومیگفت:بروببینش...برو ببینش...بروخیلی خوبه...
    و الحق که مچکرم ازش منم رفتم قسمت اولشو امتحانی ببینم همون قسمت اول عاشقش شدم که رفت...
    این سریال تم ملایم وآروم زمستونی داره ترکیبی ازکتاب،قهوه،شب،برف و...
    یه کتابفروشی هست که خیلی منویاد کتاب فروشی داستانای خودم میندازه اسمشم کتاب فروشی شب خوبه😄خیلی اسم کیوتیه مگه نه؟منم اسم کتابفروشی خودموگذاشتم شب خوب چون قبلا اسم نداشت اصلا.هرچندبهش نمیاد کتابفروشی من تم تابستونی وشاد داره اما این اسم باروحیات صاحب کتابفروشی همخونی داره.
    ویه پسره ای صاحب کتابفروشیه که عجیبه اصلا ازش بدم نمیاد تازه خیلیم داره خوشم میاد ازش!فکرنمیکردم سئوکانگ جون اینقدرخوب باشه البته شاید فقط اینجا اینطوریه چون چیزدیگه ای ازش ندیدم.ازاون پسرای کله شق ومسخره ورومخ نیست منویادهمون شخصیت کتابفروش باحالم میندازه البته خب چندین سال جوونتر😁درونگراو آروم وعاشق ولی احساساتشو بروزنمیده وهمین برای من جذابش میکنه وعاشق کتاب،وبلاگ نویس و...باورم نمیشه چطورممکنه همچین آدمی یه همچین خواهر شر ورواعصابی داشته باشه وای خواهرش بدجوری رومخمه😑
    به علاوه اینکه اون شخصیت کتابفروشم برخلاف کارآگاهaکه خیلی پولداره(البته خودش ازیه خانواده فقیره وتوفقرهم بزرگ شده)وضع مالیش اصلاخوب نیست.اونم بخاطراینکه کتابفروشی ها اکثرامشتری ندارن وفروشگاهی که واقعا طرفدار نداره.چون مردم کتاب نمیخونن.این پسره هم اینجابه همین موضوع اشاره کردوکتابفروشیش مثل کتابفروشی من خلوت وبدون مشتریه.یه واقعیت تلخ!
    میدونید چیه سریالش حال وهوای دوتاشخصیت خودم(کارآگاهaودوست کتابفروشش)روداره بخاطرهمین عجیب به دلم نشسته این سریال خیلی خوشحالم بخاطرش چون حس ششمم میگه اگه ذهنم داره میره سمت تاریکیها دوباره واگه دوباره حالم بد بشه واقعا حالمو خوب میکنه.
    اصلابهم حس طراوت وسرزندگی میده باورم نمیشه دارم ازیه سریال کره ای اینجوری تعریف میکنم😅البته این سریال واقعامخاطب خاص داره ونمیشه به هرکسی پیشنهادش کرد!ولی من که عاشقش شدم امیدوارم تا آخرش خوب بمونه وگندنزنه به حال خوشم*--*🙏ریتمش کنده ولی منه بی حوصله ی همیشه خسته رو اصلا کسل نمیکنه وتازه همشو هم یکسره میبینم.اینا شبا یه دورهمی کتاب دارن که ازهمه نوع سنی توش شرکت میکنه.پیروجوون ونوجوون وبچه😂وخیلی جوشون دوستانه ست.تازه طنزشم به سبک خودش ملایم ولی خیلی قویه.
    یه سریال دیگه ام دارم درکنارش میبینم به اسم های بای ماما.این سریال یه کمدی تلخ خانوادگی ورنگی رنگیه بدون عشق یه زوج جوون بلکه دارای عشق مادرانه.درباره یه مادری که قبل ازبه دنیا اومدن بچه ش میمیره ولی روحش نمیتونه ازبچه ش دل بکنه وبین مرگ وزندگی معلقه ومیخوادکناربچش بمونه...
    خب سریالی که بامحوریت یه موضوع تلخ تلخه ولی درعین حال یه کمدی عالیه(گفته بودم ازکمدی بدم میادامااین کمدی ش بی هدف ومسخره بازی ومبتذل نیست بخاطرهمین خیلی لذت بخشه)باهاش میخندید ودرعین حال گریه میکنیدازهمون درام هاییه که من میخوام اون دختره توملکه هفت روزه که من عاشقشم هم توش هست ونقش یه نامادری مهربون ولی مثل همیشه سرد ودرونگراومرموز روبازی میکنه(چقداینجورنقشا به این دخترمیاد😍!)خلاصه یه درام کمدی،فانتزی،خانوادگی وباهدف.اینم امیدوارم وسطاش گندنزنه به حالم چون سریالای کره ای معمولا اوج خیلی ضعیف وضدحالی دارن اماباتوجه  به اینکه این دوتاسریال مال سال2020هستن به خودمون امیدواری میدیم که ان شا الله پیشرفت کردن حتما😂
    هرچی راجبه کی دراما گفتم درست اما این دوتا سریال رونمیشه با بقیه سریالای کی دراما مقایسه کرد اخیرا کی دراما که میدیدم دائم درحال جویدن لبهام ازشدت حرص خوردن بودم وفقط اعصابموبهم میریختن(یکی نبودبگه مریضی مگه چرامیبینی خب؟)واقعا خاطره بد دارم ازکی دراما ولی این دوتا سریال دارن مرهم میذارن رو دردام وفکرکنم بیشترحس خوب این روزام ازاین دوتاسریاله!دلم میخواد زودترتمومشون کنم یه پست ازشون بذارم!
    راستی،دلم میخواد چالش۱۰۰روزخوشحالی روهم برای خودم انجام بدم.البته من مطمئنم تا۱۰۰روزنمیتونم ادامه بدم ولی به هرحال تاروزتولدم که۳۰روزدیگه ست باید حتما انجامش بدم(چالش اینجوریه که توی هر روز حتی اگه روزمون هرچقدرم بد باشه یه چیزخوشحال کننده ازتوش پیداکنیم.این باعث میشه همیشه دنبال خوبی هابریم وباگذشت زمان مثبت بین تربشیم.خیلی جالبه حتما انجامش بدیدشماهم)
    خب خوشحالی روزاول:جانی بعدازسالهابالاخره اومداینستا وپیج رسمیش رو راه اندازی کردمنم ازخوشحالی قلبم اومده بودتودهنم😅❤کلیم ازدست آیدا(یکی ازدپهدای خفن)خندیدم!
    روزدوم:سریال یک روز زیبا پیدایت میکنم باعث شد کلی شادوباطراوت بشم بعدشم ناهارماکارونی شکل دار داشتیم داشتیم شامم سالادالویه💫
    روز سوم:خانمgنازم یه بارمیگفت کارخوب کارخوب به دنبال خودش میاره اگه صبحتونو باچیزهای خوب شروع کنید میکشتتون که بازم کارخوب انجام بدید.خوشحالی اینکه شبش زودخوابم برده بودوبه ساعت دو وسه نکشید!بعدنمازصبح تصمیم گرفتم دعای عهدوزیارت آل یاسینو بخونم بعدش دیگه خوابم نمیومداصلا رفتم چایی رودم کردم وبعدشم یکم سریال مینی رودیدم تا اینکه خواب اومد سراغم وگرفتم خوابیدم.بعدساعت۱۱پاشدم شرلوک دیدم بازم خندیدم😂شبم یه غذای مضرولی خیلی خوشمزه داشتیم وتامام!
    فکرمیکنم واقعا حقمه بعدازاونهمه روزای سخت این آرامش واتفاقات قشنگ❤البته که بیشترشم به رفتارخودم بستگی داره.
    راستی چقد ذوق مرگ شبکه نمایش داره شرلوکونشون میده اون قسمت که دکترواتسونو سرکارگذاشت مثل همیشه کلییییی خندیدم لعنتی بندیکت چقدخوبی تو بعد اینجاش منویادعموروح الـ...تو داستانای خودم انداخت که همیشه حقه های شدیدا حرص درآرمیزنه و همه تشنه ی خونشن.اسمش میادمیگن همون روح اللهی که هیچکس ازش دل خوشی نداره😂؟یه بارتورستوران بودن کاسه ی سوپوخالی کرد روسرگارسون چون سوپ ماهی بودوبچه ش به ماهی حساسیت داره😅
    کتاب دشمن عزیزم دارم بازخوانی میکنم بالاخره و لعنتی چرا انقدر خوبه توپیجم هم دیالوگای خوشگل سالیو استوری میکنم.
    راستی میخوام یه پست بذارم وشخصیتامومعرفی کنم ولی هنوز اعتمادبنفسشو به دست نیاورم خب نظرشما چیه به نظرتون بذارمش؟البته احتمالش زیاده که بذارم.
    امیدوارم همتون روزای محشریو بگذرونید تابعد💚

  • ۱
  • نظرات [ ۱ ]
    • چوی زینب دمدمی

    چالش۱۰۰چیز که خوشحالتون میکنن

    سلام^_^
    نیلوفرجون منو به این چالش دعوت کرده.چون من دارم سعی میکنم خودموبشناسم این چالش خیلی به دردم میخوره.تازه این خیلی شبیه لیست«چیزهایی که بهم حس خوب میدن»خودمه😂خیلیاشوازرواون لیست تقلب کردم.
    چالش:۱۰۰تا ازچیزهایی که حتی فکرکردن بهشون باعث خوشحالیتون میشه همراه۱۰۰چیزکه ازش متنفرید.
    خب(حتماقرا نیست به ترتیب اولویت باشه هرچی به ذهنم رسیدو نوشتم)
    ۱_خانواده م.
    ۲_اصفهان واصفهان واصفهان😅😍*____*+اصفهان گردی.لهجه اصفانی ودیگرهیچ...
    ۳_دوستای گلم مخصوصا فاطمهhکه واقعا دلم براش تنگ شده😭💕تا الان بهترین دوستیه که من داشتم.
    ۴_مدرسه م.اکیپ باحالا.دلم میخواد دنیا توی یکی ازجشن هایی که تومدرسمون میگیریم متوقف شه.مخصوصا اینکه این جشنا حال وهوای معنوی دارن وهمراه یه مشت آدم فرشته مانندکلا آدمو به درجه ی بالایی ازحس های خوب میرسونن*__*😂
    ۵_کلاس خانمgوخانمR.
    ۶_رها.
    ۷_مسافرت وجهانگردی
    ۸_هرچیزی که به امام حسین مربوط باشه...💕
    ۹_کتاب خوندن^__^
    ۱۰_قدم زدن توی کتاب فروشی ونگاه کردن به کتاب های رنگارنگ ودلبر😭اصلابهش فکرمیکنم ازشدت ذوق مرگی بی حال میشم وبه آب قندنیازپیدامیکنم.دلم میخوادزمان توی کتاب فروشی وکتابخونه هم متوقف بشه(البته من باید۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰میلیاردی پول داشته باشم تاهرکتابی که میخوامو بخرم باخیال راحت)
    ۱۱_نوشتن ازهرچیزی.مخصوصاداستان نوشتن.
    ۱۲_رویاپردازی*________*مخصوصا وقتایی که باشخصیت خودم میریم توکتابفروشی واون کلی کتاب خونده که من نخوندم😭😫لب دریا...ماجراجویی...نازنین،...مصطفی...بقیه بچه ها...معماحل کردنا وماجراجوییا وقطار وبوستان یخ وکلی چرت وپرت رنگارنگ دیگه...😍
    ۱۳_تابستون۹۷❤💕😍💘
    ۱۴_شهربازی.
    ۱۵_استخر.
    ۱۶_دریا
    ۱۷_هاوایی
    ۱۸_ونیز
    ۱۹_سفربه دوردنیا.
    ۲۰_جودی خوندن(نمیدونم چرا اینو زودترننوشتم:|😑😐)
    ۲۱_صبح زود،وقتی آفتاب تازه داره طلوع میکنه،هوای عالیش که حس سرزندگی میده به آدم واونموقع کتاب خوندن!
    ۲۲_دونگی دیدن وبیخیال دنیاشدن😁
    ۲۳_بستنی،چیپس وپفک،هله هوله،و...(کلا بنظرمن برای رفع استرس بهترین درمان خوردن هله هوله ست.برای رفع غم وغصه هم همینطور.من برا خودم چیپس وپفک تجویزمیکنم)
    ۲۴_ماه رمضون،تاسحربیدارموندن،دعای سحر،زولبیا وبامیه،اون دلدرد بعدازافطارباهمه ی بدبودنش خییییلی میچسبع😂اون موقع که بی حالم میشی فیلم دیدن حال میده!
    ۲۵_ماه اردیبهشت.تولدم.با اینکه هیچ وقت یه تولدمفصل نداشتم ولی همیشه حس خوبی دارم توش.
    ۲۶_بچه کوچولوها(نه همشون😑)مخصوصا بچه های استادامون😅❤
    ۲۷_دیدن مهربونی وانسانیت آدما.
    ۲۸_طبیعت.گلخونه!😃
    ۲۹_آدمایی که مثل فرشته هان وعشق ورزیدن بهشون که اصلا بهم انگیزه برای ادامه زندگی میده.
    ۳۰_اینکه یه نفروپیداکنم مثل خودم باشه و ویژگی های مشترک باهاش داشته باشم.
    ۳۱_خندیدن ازته دل.چیزای کوچیکِ بامزه^^
    ۳۲_نقاشی کشیدن(با اینکه گندمیزنم ولی بازم لذت بخشه)
    ۳۳_قدم زدن توپیج مهتاب وسانیا*---*وحرف زدن باهاشون^----^
    ۳۴_جانی دپ وفیلمهاش😍
    ۳۵_ویلی وانکای نفس❤💚💜💛💙
    ۳۶_بارون
    ۳۷_شب های پرستاره.رویاپردازی درباره جرینگ جرینگ کردن ستاره هاوپیرمردخوابها.
    ۳۸_کریسمس.
    ۳۹_همه چیزای موردعلاقه م(خیلی کلی بودخخخ😅)
    ۴۰_عروسک ها(نه البته اون عروسکای دخترونه لوس سفت منظورم حیوونای پشمالوعههههه‌.من حتی اگه اجازه بدن باهاشون میخوابم/اولا که عروسک ندارم ودوما چون خونواده م مسخره م میکنن حتی داشتمم اینکارونمیکردم.ولی محمدامین یه خرگوش پشمالوی خیلی گنده دارع ک عاشقشم^_^)
    ۴۱_لاک زدن
    ۴۲_حیوونامخصوصاجوجه،خرگوش،سگ.
    ۴۳_چت کردن بادوستام^__^
    ۴۴_آشناشدن بانویسنده های کیوت*_*
    ۴۵_وبلاگم.و وقتی رفقای عزیزم پست میذارن.مخصوصا وب هایی که عاشقشونم*__*من حدی جدی ذوق میکنم شمانمیفهمید.
    ۴۶_بوی خاک بارون خورده.هوای صاف وآفتابی بعدازیه بارش حسابی.
    ۴۷_کاراته وسوارکاری😂
    وخلاصه مهربونی وعشق وهمه چیزای خوب...

    خب حالا بریم سرچیزای منفی.با اینکه همیشه میگم متنفرم ازاینکه راجع به چیزای بد بنویسم چون بیشترحالموبدمیکنن،اما الان میخوام برای یه بارم که شده نفرتمو به تک تکشون ابرازکنم:
    ۱_فک وفامیل
    ۲_خجالتی بودن
    ۳_مهمونی
    ۴_درک نشدن مخصوصا ازطرف پدرومادرم.حالا بقیه برن گمشن.
    ۵_اینکه کسی قضاوتم کنه ازهرنظر.فقط وقتی جای من باشید میتونید درمورد زندگی من نظربدید.
    ۶_حرفای چرت وخاله زنکی.چشم وهم چشمی وتجملات ولوس بازیا ی زنونه ودخترونه(وبدترازاون اینکه انتظاردارن همه دختراوزن ها این شکلی باید باشن)
    ۷_کسایی که هرمسئله ای روجنسیتی میکنن واقعا متنفرم ازشون:/
    ۸_رسم ورسومات مسخره وخرافات.
    ۹_ازدواج و وراجی کردن راجع بهش.من قبول دارم که این یه امر مهمه ولی به وقتش و اینکه همه ی هدف آدما ازبه وجوداومدن ازدواج کردن نیست به خدانیست😑
    ۱۰_آدمای ازخودراضی.آدمایی که میرن رومخ.آدمایی که فکرمیکنن همه باید مثل خودشون باشن.افرادمتعصب.آدمای زبون نفهم.آدمای لوس...وای،چراهرچی میکشیم ازاین آدماست؟😭
    ۱۱_اینکه عشق ومحبتتو بریزی پای یه مشت بی لیاقت عوضی.
    ۱۲_مرگ عزیزان وفکرکردن بع کسایی که ازدنیارفتن و وقتایی که دلت بدجوری براشون تنگ میشه وهیچ کاری نمیتونی بکنی😭(وحشتناکترین چیزدنیاست)
    ۱۳_وقتی پدرومادرم باهم جروبحث میکنن😣😭
    ۱۴_داداشم:|خب چی کارکنم بلای جونه.من اسمشو گذاشتم حلزون  داخل ساندویچ کاهوی زندگی(بعدا میگم یعنی چی😂)
    ۱۵_آدمای لوس وکسایی که زودقهرمیکنن یازود بهشون برمیخوره:/
    ۱۶_درررررررردکشیدن😭مریضی اونم وقتی که بی موقع باشه:/
    ۱۷_سیاست.مسائل سیاسی.حرف زدن درباره ش.اصلا مسائل دنیایی که برام قابل درک نیستن.
    ۱۸_شهرت وتوچشم بودن.
    ۱۹_آدمای مادی پرست وظاهربین وتجمل گرا وپول پرست وحریص وبدبخت وکسایی که همش دنبال چشم وهم چشمی ان.اینا چه هدفی از زندگی دارن؟برن بمیرن راحت شیم خب!
    ۲۰_کسایی که دائماغرمیزنن وفکرمیکنن خیلی بدبختن😭
    ۲۱_جمع های شلوغ.گیرافتادن باغریبه ها.
    ۲۲_تنهایی
    ۲۳_کسایی که برای موفقیت هیچ تلاشی نمیکنن وبعدشم به خداوشانس واقبال واین چیزا بدوبیراه میگن وبه آدمای موفق هیت میدن!دلم میخوادجرشون بدم.
    ۲۴_کسایی که شوریه چیزی رودرمیارن و ول نمیکنن(واقعادرکشون نمیکنم😐)
    ۲۵_کسایی که روی من کراش دارن(حالا دونفربیشترنیستن ولی رومخن به هرحال)
    ۲۶_آدمای رمانتیک وکسایی که نمیتونن احساساتشونومخفی کنن.دست خودم نیست نا خودآگاه ازشون متنفرم😑
    ۲۷_کسایی که نمیخوان تفاوت های منو قبول کنن.
    ۲۸_تابستون۹۸
    ۲۹_کلاسال۹۸
    ۳۰_بزرگ شدن.
    ۳۱_قوانین مسخره ی دنیای ما.
    ۳۲_افرادی که تغییرمیکنن ویه شبه ازاین روبه اون رومیشن😭
    ۳۳_کسایی که رویا پردازبودن رومسخره میکنن.
    ۳۷_کسایی که روهرخری کراش میزنن یا دم به دیقه کراشاشونو عوض میکنن:/
    ۳۸_وقتی همه چیز ناعادلانه میشه.
    ۳۹_وقتایی که حس میکنم دیگه نمیتونم نفس بکشم ومیخوام ازاین دنیا فرارکنم هرجوری که شده.وقتی که خسته میشم ازاینکه همشو باید تنهایی تحمل کنم وهمه فکرکنن خیلی شادوراحتم!
    ۴۰_سخنرانی جلوی جمع(واینکه محبورت کنن😭)
    ۴۱_استرس گرفتن های بیخودی واینکه نمیتونی کنترلش کنی.
    ۴۲_هیجان زده شدن های الکی
    ۴۳_کمبوداعتماد به نفس
    ۴۴_فکرکردن به اینکه اکیپ باحالا ازمدرسمون برن😭(دیوونه هم خودتونید)
    ۴۵_دخترای فامیل(😑)
    ۴۶_کسایی که فیکن،ادا درمیارن وخودشون نیستن،دنبال جلب توجهن ومیخوان خودشونو همرنگ جماعت کنن وفکرمیکنن خیلی باحال وشاخن🙄
    ۴۷_همیشه جدی ومنطقی بودن!
    ۴۸_کسایی که فکرمیکنن فرشته هستن:/
    ۴۹_وقت تلف کردن های الکی.
    ۵۰_آدمایی که حرفشونوعوض میکنن وپای حرفشون نمیمونن.
    ۵۱_بچه خرخون کلاسمون-__-

    ۵۲_فیلم عاشقانه وکمدی،فیلم وسریال ایرانی وترکی😐😑
    دیگه داره واقعا اعصابم خوردمیشه بهتره همینجاتمومش کنم😂شماهم نظرخودتونوبگید.
    پ.ن:واقعاخودمم نمیدونم چرا یهویی از۳۳پریدم به۳۷😐

    ​​​​​​هرکی دوست داشت شرکت کنه حس خوبیه(البته اگه منفی هاروننویسید:/)

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • چوی زینب دمدمی

    خاطرات عید

    من اومدم با خاطرات نوروزی!❤
    به روی خودتون نیارید ک بهاره ولی عکس تابستونی گذاشتم😂شما کاریتون نباشه خب بهم حس خوبی میده!من وعشق دیرینه ام تابستان تصمیم داریم باهم دوباره آشتی کنیم^--^
    بعدشم هیچ عکسی به اندازه عکسای تابستونی به من انرژی نمیده.امکان داره اینجاپرازتم خفن تابستونی بشه یهو😅
    بگذریم.واقعاسعی کردم خاطره ی درست حسابی بنویسم ومثل پست عید بی خودی(ازچرت ترین پستهای این وب😑)گندنزنم توخاطرات قشنگم!هرچند این عید به پای عید بی خودی نمیرسه.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • چوی زینب دمدمی

    ازمشکلات قلب داشتن

     

    ‏همه ی ما یه جورایی درگیر سندرم استکهلم ایم. ‏به چیزایی وابسته میشیم که بهمون صدمه میزنن. وضعیت مثل بغل کردن کاکتوسه :))

  • ۱
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • چوی زینب دمدمی

    بهار

     

    تعطیلات عید خودراچگونه میگذرانید؟
    جواب:
    همون طورکه دلم میخواست😍😍😍
    با،بارون،سکوت،آرامش،رویا،نوشتن،انیمه،کتاب،فیلم،اینترنت،شیرینی،چای،فکرهای رنگارنگ وتلاش برای خودسازی بیشتر*--*
    والبته عکاسی!(عکس بالایی حیاط خونه بابابزرگمه!/نمیدونم چرا۹۰درجه کج شده آپلودش کردم صاف بودهااا😂)
    کتاب جدید ندارم فقط دارم جودی میخونم:|یادش بخیرپارسال چقدرکتاب داشتم😢
    ***
    چندشب پیش حدودساعتای۳نصفه شب(من تا نزدیک ساعت۲و۳خوابم نمیبره هیچ وقت)یه بارون به شدت قشنگ داشت میبارید ومنم نصفه شبی بلندشدم رفتم توحیاط(اونم توتاریکی😅)ولی انقدرسردبود که دودیقه بیشترنتونستم بمونم اونجا!😂
    خواهش میکنم سال خوبی باش😭🙏
    +داستان اون فضاییه که عاشق زمینیه میشه رویادته؟خخخخ بالاخره پایانشو پیداکردم!چقد من این داستانمو دوست دارممم💓وقتی با این خل وچل هام ایده های داستان زیاد به ذهنم میرسه!

    پ.ن:ازخونمون متنفرم منو یادخاطرات بدم میندازه😐😭

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • چوی زینب دمدمی

    عیدجذاب+پک جشن تولد❤

     

    بالاخره سال نومبارک..!

    💜جودی من تولدت مبارک!!!
    یکی از بهترین اتفاقای زندگیم آشناشدن باجودی دمدمی بود.اصلا نمیتونم حس وحالمو با این کتاب توصیف کنم.
    سرتاسرکتابای جودی پرازخلاقیت،حس خوب،ماجراجویی،هیجان،طنزهای کیوت ونکات اخلاقیِ آموزنده ست.جودی باعث میشه من به همه چیزحس خوبی پیداکنم.همه چیز روبرای من جذاب میکنه.حتی بعضی وقتاکه باخودم فکرمیکنم جودی اونقدراهم کارشوخوب بلدنیست بازم جودی بهم نشون میده که تحت هر شرایطی کارش یعنی انرژی دادن وخوب کردن حال روبلده بهترازهرکسی.یه وقتایی باخودم فکرمیکنم من بالاخره باید ازاین جودی خسته بشم.ولی بعدکه دوباره میرم میخونمش میفهمم که این غیرممکنه.جودی یه شاهکاره❤


    بعد یه چیز جالب تازه کشف کردم.اینکه من هرکدوم ازجلدای جودی رومیخونم بعدش تایه مدت فکرمیکنم اون جلد بهترین جلدشه😂در واقع جودی بهترین جلد نداره.همشون محشرن.هرکدوم حس وحال مخصوص خودشونو دارن.
    جودی؛بین منو تو هیچ وقت،هیچ وقت،هیچ وقت جدایی نمی افته هرگز!🙏
    یه چالش راه افتاده بود که به یکی ازشخصیتای خیالی موردعلاقه تون نامه بنویسید ومنم نمیتونم بینشون یکیو انتخاب کنم انقدرکه شخصیت موردعلاقه دارم.ولی حالاشاید برای جودی یکی نوشتم شایدم نه:/


    میدونید بچه ها؛هیچ چیزقشنگ ترو جذابترازاین نیست که کتابت چاپ بشه

    ​​​​میدونم میدونم،من خودم اینوتجربه نکردم ولی میتونم تورویا پردازی هام تجربه ش کنم وبفهمم حسش چقدر زیباست*___*نصف بیشتراتفاقات شیرینی که برام افتاده روتو رویاتجربه کردم اصلا بخاطرهمون رویاپردازی هابودکه تابستون پارسال انقدر جذاب بود.رویا پردازی اگه نبود همه ی روزای من یه رنگ بودن یاشاید اصلا رنگی نداشتن!
    فکرکن مگی وقتی کتابهای رنگارنگ وخوشگلش چاپ میشن چه حسی داره.کتاباش قراره به سراسردنیا سفرکنن وهزاران آدم غمگین روشاد کنن،به آدمای بی اعتماد به نفس اعتماد به نفس بدن،برای هزاران نفریه دوست خوب ویه منبع انرژی ویه مسکن باشن،هرچند من هیچ وقت نمیتونم کتابامو با اسم خودم چاپ کنم(از مشکلات افراد خجالتی😔)قصدم مشهور شدن ک نیست.با یه اسم مستعار یا...اصلا نمیدونم میتونم اجازه بدم داستانای چرت من پخش بشن یانه😐
    ***

    ​​​​کایرای قشنگم تولدت مبارک!
    نمیدونم چراوقتی خنده های ب این قشنگی داری انقدرکم میخندی که بذارنت تولیست عبوس ترینها😒؟زیاد تربخند تابه همه نشون بدی وقتی میخندی اصلنم شبیه اسکلانمیشی😂


    من چقدرازمامانای جیگرخوشم میاد+___+یکمی منویادرهامیندازه البته فقط یکم.
    این دختر درخشش خاصی توفیلمای کلاسیک داره بهتون پیشنهاد میکنم یکی ازاین سه تافیلمشو ببینید.بازی تقلید،غروروتعصب یاآناکارنینا.
    اینم برا کورشدن چشم حسودا😂👇😎


    ***
    آکامه جـانم تولدت مبارک!


    به ببین تولدچه نویسنده محشریه!یکی ازنویسندهای موردعلاقم😍یکی از قدیمی ترین دوستای مجازیم،یه اوتاکو ی خیلی خوش سلیقه(هرچند سلیقه هامون شبیه هم نباشه😂)
    اینم آکامه ست وقتی نوشتن داستانش تموم میشه^__^:


    خلاصه ک تولدت مبارک دوست عزیزم
    نمیدونیدچقدرخوشحالم تمام دوستای مجازیم نویسنده ن ماشالا*__*نام میبرم:نرگس،غزل،ریحون،آکامه،نیلوفر(عاشق قلمشم)آیریس(به به استــاااادگرامی عشقه منه ایشون😍!)سین دال(خدا ازنویسندگی کمش نکنه خیلی خفنه^_^)شهرزاد(ک تونوشتن متنای دلبر استادن😭)وغیره.
    خوشبختی یعنی دوستای نویسنده داشته باشی هرکدوم دریه زمینه هرکدوم بایه قلم خاص وهرکدوم بایه سری ویژگی های مخصوص...عاشقتونم.
    ***
    آبجی نیلوی من تولدت مبارک^__^ببخشید که پساپس تبریک میگم.

    ازت ممنونم که برام جای خواهر بزرگترم بودی.ممنونم بخاطرحرفای قشنگت.خودتو دوست داشته باش وتولدت مبارک!

    اینم کیم نانا جیگررررر😘هدیه ب تو♥


    پ.ن:واقعا چرا وبت برای من نمیاد؟!همه وبلاگ های بیان میان بجزوب تو آخه این عادلانه ست😭

    ***
    داداش بنده هم فروردینیه ولی کی به اون اهمیت میده؟😐
    خب ما الان دوهفته ست اصفهانیم.نترسید ازخونه هم بیرون نمیریم😂(فقط خونه عمو وعمه م)آخ خداروشکر دیگه قرار نیست بریم خونه عمه های بابام عید دیدنی(ازعمه های بابام اصلا خوشم نمیاد:///)خداروشکر که این شخصیت خرِخودم دوباره به دوران آدمیزادبودنش برگشته ودوباره میتونم باهاش حال کنم😂خواستم مثل اون موقع هاکه خواب بد میدید بی حس وحالش کنم ولی دیدم خودش تن نمیده به این قضیه دلش میخواد پرانرژی باشه منم بیخیالش شدم.خیلی خوب شده+_____+مگه میشه با این برم هاوایی و حالم خوب نشه مگه میشههههههههههههه😍مگه میشه نازنین ومصطفی باشن و خوش نگذره؟خدایاممنون که عیدمو ازم نگرفتی و واقعا عاشقتم ک انقدرخوبی وبهم لطف داری💗خودت میدونی که چقدرمن به این عیدنیازداشتم.

    خب من باید به یه موضوعی اعتراف کنم که به شدت ازبابتش خوشحالم.من بعدازاین تابستون افتضاح واقعاواقعاواقعا داشتم تلاش میکردم که دریه موردخاص تغییرکنم.وهی نمیشد.واقعا نمیدونم چطورشد...صرف یکی دوروز...جل الخالق کارای خداروبرم من...من درست شدم😍😅😍😅🙏خدایا باورم نمیشهههههه.فکرمیکنم میتونم دیگه باخیال راحت وازته وجودم داد بزنم که همه چی خوبـههههههه...
    فکرکنم شمام شاهد این درگیری های اخیرمن باخودم بودیداین چندوقت.امیدوارم تغییراتوهم تومن احساس کنید.
    هیچ وقت توزندگیم همچین حسی نداشتم😍ممنون که بهم اجازه دادی منم این حسو تجربه کنم!!!
    پیشرفت کردن،فوق العاده ست.خوشحالی یعنی ببینی اونهمه زجرکشیدن وبدبختی کشیدن الکی نبوده*__*

    (بعدانوشت:شت!😑دنیا ازهمین الان شروع کرد به جنگ بامن!آخه چرامنتفی؟بقول دخترعموم این کرونا خیلی بد کوفتیه)

    دوست داشتم درباره سال۹۸وراجی کنم.ولی به خودم گفتم خفه شو.گذشته هادیگه گذشته غرزدن روهم دیگه باید تمومش کنی.پس هیچی نمیگم.اگه بخوام یه اسم برای سال نودوهشت بذارم...اول میخواستم اسمشو بذارم سال شوم،ولی اینم یه نوع بد بینی ومنفی بافیه دیگه.پس بهش میگم سالی برای خودسازی.من الان بهترین خودمم ودارم یادمیگیرم ک عاشق خودم باشم.واگه بخوام یه جمله به سال۹۸بگم:

    «خیلی خوشحالم که تموم شدی😑!!»
    من الان اینقدر خوشحالم که میخوام همه چیزو پراز حس خوب کنم.حتی با اینکه متاسفم توایران زندگی میکنم و واقعا داره حالم ازش بهم میخوره.اینم نقاشی جدید مهتاب جانه ازبیلی آیلیش عاشق تم سبزش شدم💚*__*(رنگ موردعلاقه م)


    مردم براش کههه...❤😢
    اوتاکوهای عزیز انیمه سراغ ندارید من برا عید ببینم آخه😭من فقط حوصله انیمه دارم!دوتا فیلم ازجانی وهلنا دارم که خیلی بخاطرشون ذوق مرگم خیلی وقته تولیستم بودن میخوام برم سرشون*__*دیدمشون معرفیشونومیذارم.

    حوصله فیلم ندارم ولی سعی میکنم ببینم.چون یه چنتادارم.
    کتابی که پی دی اف داشته باشه هم اگه سراغ دارید برای دوران قرنطینگی پیشنهادبدید خیلی وقته کتاب جدید نخوندم😭

    شماتوعید میخواید چی کارکنید؟

  • ۲
  • نظرات [ ۷ ]
    • چوی زینب دمدمی
    بعضیا توکل زندگی شون نگرانیاشونو درمیون نمی ذارن.
    مثلابگن خیلی سخته...
    یازیادی دردناکه..
    هیچ وقت همچین چیزایی نمی گن وتوخودشون می ریزن.
    شاید...تاروز مرگشون..
    کلبه شون روداخل قلبشون می سازن...وتوکل زندگی شون ازکلبه شون بیرون نمی یان.
    حتی وقتی احساس تنهایی می کنن،هیچ وقت بهش اعتراف نمی کنن.درواقع،ترجیح میدن توتنهاییشون زندگی کنن.
    بیشترازخونواده شون دوستش دارن...
    ...
    آدم ها این حقیقت رافراموش کرده اند اما تونباید فراموشش کنی ...توتاوقتی زنده هستی نسبت به آنکه اهلی کرده ای مسئولی ...

    ..
    درد های بشری من رو میخکوب میکنن ولی زیبایی،اشک به چشمانم میاره..💚~