۵ مطلب با موضوع «فیلم وسریال» ثبت شده است

قرصِ مسکنِ شما چیه؟

چرا سریال پلی لیست بیمارستان لقب قرص مسکن رو داره؟
خب،نگاه کنید،این سریال نه داستان خیلی پیچیده وپرهیجانی داره نه شخصیت پردازی اون چنان خاصی(شخصیت پردازی هاش خوبن منظورم از نظر پیچیدگی وتازگیه)
پس برای خود من،اگه شیرینیش اونقدر منو وسوسه کنه که بخوام یه مدت پشت سرهم ببینمش اعصاب خرد کن میشه.از چه لحاظ؟بهرحال من دوست دارم داستانی که دارم دنبالش میکنم نیاز به تحلیل کردن داشته باشه.دوست ندارم چیزی که میبینم به حد مرگ نفس گیر وپیچیده وهیجان انگیز باشه اما دلم میخواد فکرم به چالش کشیده شه.حتی اگه داستان این خاصیتو نداشته باشه خودم مجبورم ازش در بیارم مثلا برای پلی لیست چیزی که فکرمو مشغول میکنه نظریه م راجبه جونگ وونه😂واینکه هی بشینم شباهتاشو به دونگمه در بیارم واحتمالات این نظریه یی که به شدت جدیش گرفتمو بررسی کنم:)))دیگه ماهم دلمون به همین چیزا خوشه دیگه.
یا مثلا مگه این ذهن من بیکار میشینه؟دلش میخواد جانگ گیوول ویا آن چی هونگ،شخصیت های آروووووم ودرونگرای ما تو موقعیت های خطرناک وپر تنشی قرار بگیرن تا یه وجهه ی پنهان از شخصیتشونو رو کنن براش.تو ذهن خودش میبینه گیوول،بایه رقیب(که به دلایل نامعلومی خیلیم شباهت به هی سونگ داره😂مدیونید فکر کنید خودم دخالتی دارم تو این موضوع)باید برای به دست آوردن دکتر آن بجنگه.اونموقع هست که یه ساید دیگه از گیوول بیرون میاد.به شدت مصمم،ریسک پذیر وحتی شاید خطرناک!!!
یا ذهن من آن چی هونگ رو توی موقعیتی قرارمیده که باید...عام،دست به یه کار پرخطر بزنه.حالا مثلا،جلوی کسی بایسته یاهرچی.اون موقع ما دیگه نباید چی هونگِ سافت وکم حرف رو داشته باشیم.مایه آدم جدی وخطرناک میخوایم.من دلم میخواد بدونم این چی هونگی که دوست ایکسونه وقبلا ارتشی بوده چند مرده حلاجه.همونی که یکی از خاصترین شخصیت فرعی های دنیاست:)))
اما پلی لیست بیمارستان این آیتم هارو نداره.انتظاریم ازش نداریم.چون اصلا تو این فاز هانیست وسازندگانشم هدف دیگه ای از ساختش داشتن.هرچیزیو باید تو جایگاه خودش دید.
پس پلی لیست بیمارستان به چه دردی میخوره وچه استفاده ای باید ازش کرد؟
اون به حق یه قرص مسکنه که باید هر چند وقت یکبار وبا فواصل مشخصی مصرفش کرد.وقتی حال دلت خوب نیست،کمی بهونه میگیره،ناراحته،انگار یه چیزی سنگینی میکنه روی قلبت.پلی لیست بیمارستان برای این قسمت از زندگی من ساخته شده.
یه فضای ساده،گرم وصمیمی وبه شدت دلنشین.باهاش گریه میکنی تا احساس سبکی بهت دست بده.وبعد میخندونتت تا برای لحظاتی مشکلاتتو فراموش کنی ویکم کامت شیرین بشه.خنده های از ته دلی که پلی لیست بیمارستان به من هدیه داده برای من مثل یه جعبه شکلاتن که با یه روبان بنفش تزئینش کردم و وسطشون عسل دارن.همینقدر خاص وبا ارزش وشیرین.وهمینقدر به یاد موندنی.اون حالمو خوب میکنه.با زمانی که بهم میده تا گریه کنم،بخندونتم،وبذاره برای چند لحظه از این معجونِ غیر زمینی ونایابِ یه عشق خالص بنوشم.درس های ساده ولی زیادی هم میتونم ازش بگیرم.از سونگ هوای سختکوش،از ایک جونِ باهوش وسرزنده،از جونگ وون با قلب گرمش،حتی از رزیدنت های خل وچل.
سوک هیونگِ بانمک وساکت و وظیفه شناس،ایک جون پر انرژی ودوست داشتنی،جونانِ بداخلاقی که همه دوست دارن سربه سرش بذارن وسونگ هوای جذابی که احساس قدرت میده به آدم.ایک سونی که میتونه همزمان یه مارشمالو و یه ببر وحشی باشه وبرادر زاده ی خوش سر وزبونش که دست کمی از خودش نداره(خانوادتا خفننTT) مین ها وجه هاکِ دست وپاچلفتی با خنگ بازیاشون.یون بوک وهونگدوی کیوت واکلیلی وآن چی هونگِ درونگرا ودلنشین با لبخند ملیحش که حس یه فنجون چای گرم وخوش عطرو میده،جانگ گیوول با اون قیافه ی بی حالش واون عشق بانمکش و وینترگاردنشون*_*رزاو اون یارو مدیر بیمارستان،وهمدردی بامادری که یه بچه ی به شدتتتت کیوت داره(همدردی الان کلمه ی مناسبیه؟😅)
کنار دختر کوچولوی درونِ من یه خانم پیر زندگی میکنه که از دیدن جوون ها وشور وشوق درکنار آرامششون لذت میبره پس این سریال دقیقا برای اونه!
پس؛حرف آخرم،پلی لیست بیمارستان رو با شناخت انتخاب کنید.فقط اگر مخاطبش هستید وانتظار همچین چیز هایی رو دارید‌.علت اصلی اینکه خیلیها ازش خوششون نمیاد همینه.که توقع چیز دیگری رو ازش دارن واین سریال وهدفش رو خوب نمیشناسن.هدف سریال روایت یک داستان شگفت انگیز وعجیب نیست.میدونید که؟
من واقعا به این سریال لقب قرص مسکن رو میدم‌.هم بیماری های جسمی هم روحی رو تسکین میده.

ایک جون وجونان نمونه ی واقعیِ سخنِ :"مردا هرچقدر بزرگ بشن بازم بچه ن"هستن
قسمت اول هم به اندازه ی کافی هم خنده برام داشت هم اشک واحساساتمو خوب در گیر کرد واقعا حس آرامش دارم هم حین دیدنش وهم بعدش^^چقد یه سریال میتونه خوب باشه

ایک جون از اون آدمای خوش بینیه که همیشه نیمه ی پر لیوانو میبینه و وسط این دنیای پر از درد ورنج میتونه نشاط وخوشحالی به آدمای دیگه ببخشه...ودقیقا نشون میده آدمهای محبوب،پرطرفدار وبه ظاهر بی نقص هیچ وقت کامل نیستن وچه بسا اونا مشکلاتی بزرگ تر از ما داشته باشن توی زندگیشون.دقیقا بخاطر همینه که میگم این سریال رئاله.حتی باوجود آدمهایی که تو دنیای واقعی،سخت میشه پیداشون کرد.
بنظرم یه آدم فوق العاده باهوش وعاقله👌وشرافتش مثال زدنی واعتماد به نفسی که داره واونو منتقل میکنه به آدم هم فوق العاده ست.

جونگ وون تجلیِ عشقِ خالصه.همچنان هم نظرم اینه که این شخصیت میتونه یه قهرمان واقعی باشه!!خیلی خوشحالم که مشابه آدمهایی که تو سرزمین خیالاتم زندگی میکردنو توی این شخصیت می بینم^^خیلی خیلی دلنشینه وحس خوبی داره.این کارکتر هوش عاطفی بالایی داره وتوی درک کردن دیگران فوق العاده ست وقلب بزرگی داره که توی بخشیدن عشق ومحبت ولطافت خیلی سخاوتمنده.
کارکتر خیلی کیوت وشیرینیه.همیشه بانمک وگاهی اوقات رومخ😂یویون سوک واقعا شبیه یه پسر بچه ست😅

_رفیق عزیزم ایک جون،چطوری تو از همه ی موضوعات این عالم باخبری؟
_رفیق عزیزم جونگ وون،چون من به تمام موضوعات این عالم علاقمندم!
ایک جون محشره😂👌

وقتی که دونگمه تو زندگی بعدیش،به شدت شبیه یوجین میشه!
من مطمئنم تاثیر گرفته از یوجینه!!!!

من به یه جونگ وون یا یوجین تو زندگیم نیاز دارم.
صدای درونی:تو فاطمه h رو داری.
من:سافت شدن*____*خیلی راست میگی!😍💫


من هرچقدر بیشتر توسط جونگ وون سافت میشم بیشتر به این نتیجه میرسم که:
من دونگمه رو از تو بیشتر دوست دارم!!!
خودمم نمیدونم روش کارم چجوریه ولی عین حقیقت همینه‌.
بهرحال انتخاب من دونگمه ست.قبلا نمیتونستم انتخاب کنم ولی الان خب...
هرچند هردوشون یه نفرن پس فرقی نمیکنه در واقع.
منننننن که نمیتونم باور کنم اینهمه ابهت واقتدار تو زندگی بعدیش سر اینکه چرا من همش باید وسط بشینم سر دوستاش غر میزنه ومیره رو مخشون😂نه اصلا شعورم قبول نمیکنه. تازه دوسالم از دونگمه بزرگتره‌.
چرا جونگ وون همش غر میزنه؟😂

چرا یویون سوک رو انقدر تو این سریال پیر کردن؟بچم۳۷سالشه ولی میگن ۴۱سالللل!اصلا بهش میاد آخههه؟یویون سوک درست مثل یه پسر بچه ست!مخصوصا اینجججججااااا
مامانشم با من موافقه میگه بخور هنوز تو سن رشدی😂😂😂گفتم پسر بچه ست ولی انصافا نه دیگه انقدر کوچولو😅
جونگ وون خوشبخت ترین شخصیت این داستانه.خونواده ش ک عالین.ماشاالله پولدارم که هستن.بچه آخریه وعزیز دردونه ی مامانشه،خواهر برادراشم که تارک دنیان بخاطر همین هرچی ارث ومیراث هست میرسه به خودش[برعکس واقعیت که خواهر وبرادرای بزرگتر حق اون کوچیکه رو ازش میگیرن)همه ی دوستاش تو مسائل عشق ورابطه یه مشکلی دارن.شکست خوردن،مجبور شدن کنار بکشن،بهشون خیانت شده،طلاق گرفتن،جونان بدبخت که حالا پارتنرش یه فرشته ست ازهم دورن،ولی این بشر،کلا علاقه ای به این چیزا از خودش نشون نداد نداد نداد تا وقتیم که نشون داد طرف قشنگ نیمه ی گمشده ی خودش بود وکوچیکترییییین مشکلییییی باهم نداشتن تا الان حداقل.
همه هم ک دوسش دارن.خوشگله،موفقه،پولداره،باشخصیته وخیلی شیرین ودوست داشتنی یه...دیگه مگه میشه دوستش نداشت؟
چی میتونه این همه خوشبختیو تو یه نفر توجیه کنه؟این که اون تو زندگی قبلیش دونگمه بوده واین زندگی جبران اون زندگیه😂تو اون دنیا از حق طبیعی هر انسانی هم محروم بود،اینجا حق داره همه چیز داشته باشه واقعا!
چرا این ملت میخوان جونگ وونو بچسبونن به سونگ هوا جونگ وون جای پسرشه به خدا!!!هرچقدرم خودتونو بکشید که ماباور کنیم این بچه همسن دوستاشه قیافه ش داد میزنه که نیست خب😅اصلا فکرشم خنده داره جونگ وون رقیب ایک جون باشه(ولی تو مستر سان شاین رقیب لی بیونگ هان بود😐)جونگ وونو هرکارش بکنی فقط یه پسر بچه ست حالا چه مشکلی داره همسن دوستاش نباشه شما هم با این کاراتون.نه واقعا خب هم قیافه شو ور داشتین مثل پسر بچه ها کردین هم اخلاقش حقیقتا...اگه یکم شبیه دونگمه بود با اونهمه ابهت راحت تر باور میکردیم همسن بقیه شونه:||| (وی نمیتواند باور کند جونگ وون۴سال از دونگمه بزرگتره😐🤐)

شیپِ حانیه وفاطمه😍😅💚

شیپشون میکنم. خیلیییی حانیه وفاطمه ن خیلییییییی.شاید شخصیت مستقلشون در اون حد شبیهشون نباشه اما وقتی کنارهم قرار میگیرن بدون تردید خودشون میشن!

  • ۷
  • نظرات [ ۱ ]
    • چوی زینب دمدمی

    ~زندگی هوشمندانه ی دکترها~

    سلام.بعد مدتهاطومار@__@طومار ها تو این وب افتضاح میشن.نسخه ی خیلی قشنگتر این پست توی اون یکی وبم هست^^

    خب یه نکته بگم:این معرفی اسپویل خاصی نداره چون سریالش کلا جوری نیست که چیزی برای اسپویل شدن داشته باشه.پس کسانی که سریالو ندیدن هم میتونن بخوننش وبه راه راست هدایت بشن که برن ببیننش😂❤فقط تو معرفی شخصیت هاممکنه یه اسپویل های ریزی داشته باشه که علامت زدم براشون.
    خب بالاخره فصل اول پلی لیست هم تموم شد.باهمه ی قشنگیاش.ومنی که الان لبریزم از احساسات رنگارنگ وباطراوت واقعا نمیدونم چطوری میتونم راجبه این همه حس خوب بنویسم~سعی خودمو میکنم.
    از بعد مستر سان شاین رفتم سراغش تا الان وفکر میکنم نزدیک یک سال شده که دیدنشو طول دادم(بله فکر کنم رکورد خودمم زدم!همیشه طولانی ترین زمانی که یه سریال یا انیمه رو تموم میکردم سه ماه بود.تا الان کوتاهترین مدت میرسه به مسترسان شاین در۱۶روز،وبلند ترین مدت به پلی لیست که نزدیک یک سال😆نمیدونم چندقسمت از فصل دومش اومده ولی این اواخربه معنای واقعی کلمه با خودم کشتی میگرفتم که نرم قسمت بعد!چون اصلا دلم نمیخواد تموم شهههه)پلی لیست یه تجربه ی متفاوت وبینهایت دوست داشتنی بود.از سریاالای پزشکی خوشم نمیاد ولی بعد مستر سان شاین فقط بخاطر دیدن یه چهره ی کیوت وعاشق بچه از یویون سوک رفتم یه قسمت از این سریالو ببینم وعاشقش شدم.اون موقع ها نمیخواستم ادامه ش بدم چون به شدت نسبت به سریالای کره ای گارد دارم و مستر سان شاین هم یجورایی خداحافظی من از کی دراما بود اما انقدر این سریال لطیف،آرامش بخش وپر از حس خوب بود که هر از چندگاهی وقتی حالم خوب نبود دلم بدجوری هوسشو میکرد ومیرفتم یه کپسول مینداختم بالا.یجوری این سریال حس خوب داشت که حتی اسمش هم حالمو خوب میکرد ...همه میگن بعد از سان شاین تامدت طولانی هیچ کی درامایی به دلتون نمیشینه اما منی که قبل سانشاین هم کی دراما به دلم نمی نشست خیلی خوش شانس بودم که درست بعد اون سرنوشت تصمیم گرفت پلی لیست رو برام بفرسته وباعث بشه نسبت به سریالای کره ای دیدگاهم فقط یکم بهتر بشه😉😂
    خب.مقدمه چینی دیگه بسه.
    پلی لیست بیمارستان یه داستان روزمرگیه واقع گرایانه ودلنشینه،پراز شادی وغم.
    یه جمع دوستانه ی پنج نفری داره وسرشار از احساسات خالص ومختلفه.
    دنیای سریال پلی لیست بیمارستان دنیای رویاهای منه=))))نه،اونجا خبری از آبشار های موزی وتک شاخ هایی که هرجا میبرنت وشکلات هایی که باعث کم شدن کالری میشه نیست.اونجا یه زندگی عادی وروزمره جریان داره با کلی مشکل وبیماری وحتی مرگ.
    ولی این چیزیه که من دوست دارم‌.درست مثل لی جانگ وو...یه زندگی عادی روتینه که توش محبت،صمیمت،انسانیت،دوستی وهمکاری موج میزنه.چیز هایی که هیچ وقت کنارخودم نمیتونم ببینم،چون دنیای اطرافم پره از خیانت ودروغ وچشم وهم چشمی ودورنگی.
    این سریال چرخ وفلکی از احساسات واقعیه.شاید عجیب باشه اما از نظر هایی برای من شبیه وایولت اورگاردنه.همیشه میگفتم اگه نیاز دارید گریه کنید اما نمیخواید بهتون فشار بیاد،وایولت اورگاردن رو ببینید.اجازه بدید حالا پلی لیست بیمارستانو هم کنارش قرار بدم.احساسات شفاف وخالص،وجه مشترک بین وایولت اورگاردن وپلی لیست بیمارستانه.
    تو این سریال لحظات زیادی از اشک ها ولبخند ها وجود داره واونقدر ملموس و واقعین که شما از ته دلتون باهاشون میخندین وبه حدی تحت تاثیر قرار میگیرین که شماهم اشکتون در میاد.می ترسید،عاشق میشید،عصبانی میشید...
    من همیشه یه چیزیو گفتم،تراژدی های بزرگ شاید نتونن به راحتی اشکمو در بیارن،اما غم های کوچیکتر وساده تر به راحتی منو وادار به گریه کردن میکنن.
    البته وقتی میگم کوچیک وساده،منظورم بی اهمیت بودنشون نیست.اتفاقا بنظرم عمیق ترن.غم های بزرگتر،عجیبترن ودرسته که سنگین وناراحت کننده ن اما راحت نمیشه باهاشون همزات پنداری کرد. برای مثال بعضی نویسنده که هممون میشناسیشمون که عادت دارن بدبختی وبلا ومصیبت رو سر کارکترهاشون مثل سیل نازل کنن..شایدم انقدر سنگینن که نمیتونم گریه کنم اما وقتی می بینم یه مادر وپدر نگران بچه ی کوچولوشونن ونمیدونن قراره زنده پسش بگیرن یانه...
    وقتی پدر ومادر جوونی رو می بینم که بچه ی کوچیکشون رو از دست دادن...
    وقتی مادر بزرگ های حبه قندیو می بینم که...آه..حقیقتش زیباست وغم دلنشینیه.
    راستش همه ی اشک های من سر این سریال از روی غم نبوده.اتفاقا حالا که فکرشو می کنم می بینم خیلی موارد کمی بوده که از سر ناراحتی گریه کرده باشم.بیشتر اشک هایی بوده که تحت تاثیر اینهمه انسانیت وقشنگی وگرمی پایین چکیده..
    مثل لحظه ی جذابِ به دنیا اومدن یه نوزاد.‌.لحظه ی گذر یه بحران وبرگشتن یه نفر به آغوش خانواده...تلاشی که آدمها برای نجات همدیگه میکنن بدون اینکه همو حتی بشناسن...ودیدن فرشته ای مثل جونگ وون=))))))))))
    یه مدت پیش وقتی داشتم نوشته های قدیمی مو میخوندم خنده م گرفته بود از اینکه همیشه به خودم میگفتم بی احساس.دلیلشم این بود که نمیتونستم سر غمگین ترین وخرد کننده ترین داستان ها گریه کنم! اگر فکرمیکنید بی احساسید،باید پلی لیست رو ببینید واگر واقعا اشکتون در نیومد،مطمئن میشید که بی احساسید😂من،سر پلی لیست همونجوری گریه کردم که سر وایولت میکردم و میدونید اشکهایی که برای وایولت ریختم از الماس برام با ارزش ترن.اینم شباهت دیگه ی پلی لیست و وایولته❤اینو فهمیدم که نقطه عطف احساس هرکسی فرق میکنه ونباید اینطوری به خودم برچسب بزنم:||
    چیزی که توی سریال جالبه اینه که شخصیت ها باهمه ی تفاوتهاشون باهم کنار میان.علتشم اینه که از نظر شخصیتی این آدمها تو سالم ترین ونرمال ترین وضعیت قرار دارن.توی این گروه پنج نفره هیچکدوم شبیه دیگری نیستن وهرکدوم اخلاق وعلایق وسلیقه های متفاوتی دارن.اما مدتهاست که باهم دوستن.همو درک میکنن.به هم کمک میکنن.این سریال بصورت خیلی خیلی جالبی،آدمای متضاد رو که میتونن همدیگه رو کاملتر کنن کنارهم قرار داده بود.سوک هیونگِ تودار ودرونگرا با مین های به شدت برونگرا وپرانرژی،جونگ وون سرشار از احساسات با گیوول به ظاهر بی احساس،جونان با رزیدنتش و...اینجا آدمها همدیگه رو کامل میکنن.هیچ کس کامل نیست.ما به همدیگه نیاز داریم.واین خیلی خوبه که نویسنده ی داستان انقدر خوب روی درونگرا ها وبرونگرا ها شناخت داره ومیتونه از هر دو دسته سالمشون رو بهمون نشون بده.ازنظر اجتماعی وروابط پلی لیست بیمارستان برای همه یه کلاس درسه.
    اگر مثل من به شخصیت های متنوع علاقه ی زیادی داشته باشید این سریال خیلی براتون لذتبخشه بخاطر اینکه بجز پنج تا کارکتر اصلی،به تک تک شخصیت های فرعی به یک اندازه پرداخته شده وشما می تونید انواع واقسام آدمهای مختلفو تو این سریال شاهد باشید.
    طیف شخصیت توی این سریال خیلی گسترده س و چیزی که منو خیلی خوشحال میکنه اینه که شخصیت پردازی اینجا هم پخته ست وهم کاملا رئال .البته شخصیت ها اون چنان متفاوت،پیچیده وکمیاب نیستن،اما به شدت شبیه آدمای واقعی هستن(وقتی میگم آدم های واقعی،لطفا به کلمه ی"آدم"دقت داشته باشید)
    مهمترین نکته توی شخصیت پردازی اینه که واقع گرا باشه ونه اغراق آمیز وافسانه ای.
    شما تو این سریال زاویه های مختلفی از شخصیت هارو میبینید.قرار نیست اونا فقط با یه ویژگی بولد شده شناخته بشن.همه شون میتونن احساساتی بشن،بترسن،خشن بشن،خودشونو ببازن،لوس بشن،خسته بشن،نا امید بشن،و و و..
    شما فکر میکنید سونگ هوا بی نقص وهمیشه کامله،ولی می بینید که اونم یه موقع هایی میشکنه،یه موقع هایی می ترسه ودو دل میشه ونمیدونه چیکارکنه.
    شما فکر میکنید جونان یه بداخلاقِ خودخواهه که احساسات دیگران به یه ورشم نیست ولی می بینید چقدر میتونه با احساس باشه وبا مریض هاش همدردی کنه..
    شما فکر میکنید ایک جون یه آدم شوخ طبع وبیخیاله که هیچیو جدی نمیگیره ولی خواهید دید که یه پدر مسئولیت پذیره،بخاطر دوستهاش حاضره کلی ازخود گذشتگی کنه.همیشه لبخندشو نگه میداره حتی تو شرایط بسیار سخت...شاید بخاطر بچه ش باشه.
    شاید فکر کنید جونگ وون خیلی ملوس وکیوت وعزیز دردونه ی مامانشه ولی همین جونگ وون ما اگه بی عدالتی ببینه میتونه ساید دونگمه ای خودشو آشکار کنه و وحشتناک بشه!
    پس اینو یاد میگیرید که آدمهای دور وبر خودتون رو فقط با دیدن یک وجه شون نباید قضاوت کنید وفکر کنید کاملا میشناسیدشون چون اونا قرار نیست تمام ابعاد شخصیتی خودشونو به شما نشون بدن.
    من خودم علاقه ای به سریالای پزشکی ندارم بخاطر صحنه های جراحی وخون وخونریزیشون اما پلی لیست زیاد رو این بخشا مانور نداده .پس اگه شما هم مثل من رو خون وجراحی حساسید نگران نباشید.تمرکز سریال بیشتر روابطه‌.
    از بخش کمدیِ پلی لیست بیمارستان نباید غافل شد.بیشتر بار کمدی رودوش ایک جونه ولی اینطور نیست که بقیه نقشی توش نداشته باشن مخصوصا جونان وسوک هیونگ وحتی جونگ وون.تاحالا مست شدن دونگمه رو دیدین؟ای دیوونه ی لعنتی!من که جر خوردم فقط نذار هی سونگ این صحنه هارو ببینه!خدایا این موجود چطوری انقدر بانمکه؟
    ورمنس سریال.سریال اون چنان روی عشق وعاشقی مانور نمیده.اما بهرحال رمنس چاشنی همیشگی سریالای کره ایه وخوشبختانه رمنس این سریال،درست مثل ویژگی های دیگه ش،به شدت شیرین وپخته،وخارج از کلیشه ست.بعدم این که عاشقانه ی اصلی هنوز شروع نشده واحتمالا تو فصل دوم زیاد داریم امامن براش ناراحت نیستم وخیلی عجیبه که حتی هیجان زده م! یو یون سوکِ عوضی تمام قوانین منو برعکس کرده.به جز یه صحنه هیچ چیز دیگه ای از کاپل وینتر گاردن توی فصل یک نیست اما من فقط یه سکانس از وقتی شپیشون ریل میشه تو اینستا دیدم به علاوه ی همون صحنه ی آخر کاری تو فصل یک وحقیقتش بذارید جیغغغغغغغغغغغغغ بزنم نشمنشمستشنشمنشنشنشنشنشنشنشنشنشنشنشنشنشنمشنشنشنشن ای کیوووووووووووت لعنتیییییی چطوری میتونی انقدر شیرین باشییی چطوری میتونی انقدر سافت باشی چطوری میتونی اینجوری با قلب آدم بازی کنی بجز مستر سان شاین عاشقانه ای به این شیرینی تو کی دراما ندیده بودم که اینجوری به دلم بشینه وبله قاطعانه میگم منتظرشم وبراش هیجان زده م واز بابت سلامتی ام هم نگرانم چون قبل از مواجهه با جونگ وون وکارهایی که میخواد بکنه،واقعا باید خودتونو آماده کنید که پس نیفتیدددد!
    ودرنهایت پلی لیست بیمارستان پر از درس های ساده ولی شدیدا ارزشمنده.
    چیزی که تو کره ای ها دوست دارم همینه.واقعا دنبال جادادن مفاهیم ودرس های عمیق لابه لای سریال هاشونن.من توی آثار کشورها مختلف به اندازه ی کره این رو ندیدم.هدفشون صرفا داستان گویی نیست.آموزشم هست.
    فقط یه اشکالی که میتونم از این داستان بگیرم اینه که عزیزان حتی اگه میخواین بجای مریض ها عروسک بذارین دیگه نباید انقدر ضایع باشه که بیننده هاتونو چی فرض کردین واقعا؟
    اوه راستی،یادم رفت از بازیگرا بگم.همشون بازیگر های سرشناس کره ای هستن ولی من بجز یویون سوکِ خودم وجانگ کیونگ هو بقیه شونو نمیشناختم واین اولین آشناییمون بود^~^دیگه نیاز به تعریف نداره که تک تکشون کارشونو به نحو احسن انجام دادن اما خودم شخصا بازی یو یئون سوک رو بیشتر از بقیه مورد لطف قرار میدادم ویه جورایی بیشتر بهش توجه میکردم چون هدف اصلیمم از رفتن سراغ این سریال دیدنِ دونگمه تو قالبِ یه دکتر احساساتی و کیوت وعاشق بچه بود و واقعا هرکس مثل من یه نقش خاکستری ویه نقش منفی قبلا ازش دیده بود اینجا قدرت بازیگری این کیوت تازه براش رونمایی میشه(برای من اولین نگاهش تو مستر سان شاین کافی بود تا تحسینش کنم حتی باوجود اینکه هنوز کارکترشو دوست نداشتم)خلاصه بنظرم خیلی در حقش کم لطفی میشه وخیلی کمتر از چیزی که شایسته شه بهش توجه میشه اینکارو نکنید قلب من میشکنه به پسر کیوت من توجه کنید😭💔
    پایان سریال ....انقققققققققدرررررررررر شیرین بود که نمیدونم چطوری باید توصیف کنم.ممنونم.واقعا ممنونم بخاطر لبخندهای از ته دل واشک های با ارزشی که بهم هدیه دادید ^~^فوق العاده اید✊✊✊✊✊
    بریم سراغ معرفی شخصیت ها:
    میدونین جذابیت این سریال به اینه که بازیگراش هرکدوم نقش اصلی های سریال های محبوبن وشخصیت هاش جورین که انگار رفتن شخصیت اصلی پنج تا داستان با پنج تا ژانر متفاوتو بر داشتن واوردن تو یه دنیای روزمرگی ومدرن^__^😂

    جونان:
    خب اول برای شروع ازتوصیفاتی استفاده میکنم که بقیه درموردش میگن:
    یکی از دکتراشون میگه:
    جونان بهترین جراحه!
    ولی خیلی عوضیه!😐😂
    بیننده ها میگن:
    اسم:کیم جونان.
    جسم:انسان
    رفتار:گاو!😐
    بعد میگن جراح قلبه وبراش مهم نیست خونواده ی مریض سکته کنن اول موارد منفی رو ردیف میکنه واسشون:/
    اخلاق درست حسابی هم نداره سختگیر وغرغروعه وبه زیر دستاش خیلی سخت میگیره:|||||
    ولی هممون می بینیم با وجود همین اداهاش چقدر سعی میکنه به مریض ها دلگرمی بده وقانعشون کنه که خوب میشن وهمدردیش خوبه کلا!همونطور که گفتم،خواهیم دید که یه شخصیت قرار نیست فقط بی اعصاب وبداخلاق باشه.یه انسان پراز ابعاد مختلفه.
    از بازیگرش کلا خوشم میاد.این غر زدناش چاشنی همیشگی نقشهاشه.همه کاراشو ندیدم ولی نگید نه میدونم هست😂وبنظرم اخلاق تند وتیز جونان یه بخش بزرگی از طنز داستان بود. خودمم که از آدمای بداخلاق خوشم میاد(بداخلاق مثل ایشون که بانمک باشه نه بعضیا که مثل برج زهرمارن)مطمئنم کارگردان به این فکر کرده که؛خب،کی میتونه هر لحظه غر بزنه و قیافه بگیره درعین حال بامزه ودلنشین ودوست داشتنی باشه؟خودشه،جانگ کیونگ هو😆
    هممممم.چقدر توصیفی که کردم منو یاد حانیه ی خودمون میندازه.دختری که اگه یه روز غر نزنه،شکایت نکنه وایراد نگیره روزش شب نمیشه،بداخلاقه اما همه میدونیم منظور بدی نداره وهرکسی که میشناستش بینهایت عاشقشه!هرچند حانیه ی ما رگ هایی از مظلومیتم داره که نمیشه خیلیم باجونان ترسناک مقایسه ش کرد ولی نکته ی جالب اینجاست که تایپ هردوشونentjعه.خب!متوجه شدید این تایپ چجور آدمایی هستن دیگه!
    جالب ترترشم اینه که این بشر زیاد باجونگ وون کل کل میکنه جونگ وونمenfj عه مثل فاطمه ی ما^^لعنتی چقدر حانیه وفاطمه ن آخهTT
    میدونین ایشون و زیر دستش مکمل های واقعی هستن.اولش دلم برای رزیدنتش میسوخت که گیر این وحشی افتاده اما بعد به این نتیجه رسیدم آدم متزلزلی مثل اون به فرد قاطعی مثل جونان نیاز داره تا بتونه پیشرفت کنه وسختگیری جونان هم براش مفیده در مقابل اینکه خودش به جونان طرز رفتار کردن صحیح با بیمارها رو یاد میداد وجونان هم قبول میکرد که ازش یاد بگیره وحرفشو گوش میکرد،خیلی جذاب بود!
    یبار به سوک هیونگ گفت:به فلانی بد وبیراه گفتیو فرستادیش بره؟
    انگار همه مثل خودش رفتار میکنن😐😂😑
    شخصیتشو خیلی دوست دارم.از اون بداخلاق های باحال ورومخ ومیتونید ببینید توی رابطه ی عاشقانه میتونه چقد ماه باشه و خل وکیفشو ببرید😂
    من واقعا باید این شخصیتو به حانیه نشون بدم😂

    ایک جون:
    ~آدمهای خوشحال بدون درد ورنج نیستن.فقط یاد گرفتن اجازه ندن درد ورنج زندگیشونو به دست بگیره~
    میشه به این شخصیت باحال وسرشار ازحس خوب گفت،تلاشی برای پیدا کردن شادی=))
    وحقیقتا عجب آدم شریفی.ایک جون اوجِ اوجِ رفاقته=))
    یه شخصیت پرانرژی،محبوب،خوش برخورد،اجتماعی،شوخ طبع وپر از احساس فداکاری ومایه گذاشتن از همه چی برای خونواده ورفقاش!
    🚫مقادیر اندکی اسپویل🚫
    ایک جون بدون مشکلات نیست.توی زندگی عاطفیش یه آدم شکست خورده ست اما همیشه سعی میکنه سرحال وپر نشاط باشه.شاید بخاطر پسرش باشه ولی کلا این روحیه ی محشرشو تحسین میکنم.وهمچنین اینکه خیلی خوب با مشکلاتش برخورد میکنه ویه آدم باهوش وعاقله.بله‌.این شخصیت برای من یکی از باهوش ترین وعاقلترین کارکترهاست.برخوردش باخیانت...عالی بود❤👌کسی که خیانت میکنه واقعا ارزش کوچکترین چیزارو هم نداره وایک جون براحتی ازش دست کشید.چون برای خودش ارزش واحترام قائل بود.خودشو بی خودی زجر نداد وشروع کرد که زندگیشو از اول بسازه.میتونم افکارشو بخونم"خب دنیا که به آخر نرسیده.من یه آدم بی لیاقتو از دست دادم واین غصه خوردن نداره تازه اتفاق خوبیه.من هنوز پسرمو دارم.پس چه دلیلی برای ناراحتی هست؟میتونم از اول شروع کنم.بیا بریم تا به مردم کمک کنیم وبادوستامون حال کنیم.همه تو زندگی شون اشتباه میکنن وزندگی هیچکس بی نقص نیست.من میتونم جبرانش کنم وهمه چی درست میشه"
    ^____^درستههه.ایک جون یه پکیج کامل انرژی وانگیزه ست!!!وصد درصد اگه آدم باهوشی نبود اینطوری برخورد نمیکرد.طرز فکرش شبیه منه اما معلوم نیست من توی عمل چجوریم•--•
    وخدای من عجببببب پدری عجبببب پدری.آرزوی همه ست یه همچین پدر مهربون ومسئولیت پذیر وباحالی!ولی خدایی اگه بخوام راستشو بگم روششو تو تربیت بچه نمیپسندم بچه ش بیش از حد داره لوس میشه:| برای آینده خودش خوب نیست آخه.
    بطور کلی میشه گفت از اون کارکتراییه که کلی باهاشون حال میکنم وازشون اعتماد به نفس میگیرم.
    _وقتی بین قلب ومغزت قرار میگیری،حرف قلبتو گوش کن!اون همیشه درست میگه!
    هرچند نمیشه گفت بطور کلی باهاش موافقم ولی زیباست^-^

    سوک هیونگ:
    یک موجودِ سافت و گوگولی*--*
    آره،ایشون بخاطر درونگرا بودنش رو مخ خیلیاست.اما برای من اهمیتی نداره.میتونم حسابی باهاش بخندم.یه آدم درونگرا تو خلوت امن خودش،میتونه بانمک ترین وفان ترین چیزی باشه که میبینید.واینکه من به صورت کلی،برای همه ی مردهایی که خانم هارو درک میکنن احترام زیادی قائلم.
    🚫عام خب اسپویللل🚫
    بنظرم این شخصیت خیلی گناه داشت.اول اینکه چون درونگرا بود همش قضاوت میشد ودوم اینکه بدجوری خجالتی هم بود(آخه درونگرا وخجالتی فرق میکنن باهم این دوتاش بود) با این حال رفت عشقشو اعتراف کرد درحالی که من که وضعیتم وروابط اجتماعیم خیلی خیلی قوی تر ازاونه کراش که میزنم فقط دلم میخواد ازشون فرار کنم.
    اون رفت اعتراف کرد اما رد شدTTخیلیییی بی انصافیه هرچند ترجیحم نمیدادم بهش برسه😂

    جونگ وون:
    _جونگ وون کجاست؟
    +تو بخش مراقبت های ویژه ی کودکانه.میدونی که اونجا زندگی میکنه!
    بالاخره نوبت قند عسل من شد؟؟؟
    عااااو،بنظر من این شخصیت اگه شخصیت اصلی یه داستان حماسی ودلاورانه بود،میتونست یه قهرمان واقعی باشه.
    وقتی راجبه یه کارکتر زیاد حرف میزنم عذاب وجدان میگیرم.ولی منو ببخشید.نمیتونم این عزیز دلو فقط باچندخط مختصر توصیف کنم.
    جونگ وونِ به ظاهر کیوت وگوگولی وعزیز دردونه مامانش،که هنگام مواجهه با ظلم وبی عدالتی میتونه به شدت قاطع وخشن باشه!!
    براش مهم نیست عواقبش میتونه چی باشه اون محکم وبدون هیچ ترسی جلوش می ایسته و از ضعیفتر ها حمایت میکنه! زیادی یاد دونگمه نمیندازه شما رو؟
    آخه یویئون سوک چطوری میتونه در آستانه ی چهل سالگیش به این شدت کیوت باشههه؟
    بی اغراق وصادقانه میگم،یه موقع هایی صرفا از شدت کیوت بودن وقلب خالصِ این بشر میشستم از ته دل گریه میکردم😍😭*چشمهای براق*اونم منی که ...برای تراژدی های سنگین هم به سختی گریه میکنم.خلوص وسادگی محاله اشک رو به چشمهای من نیاره.
    ازاون دسته شخصیت هاییه که انگار از یه تیکه ی قلبِ من کنده شدن.بخاطر همین بود که احساساتم اینجوری سرش شره میکردن.قبلا گذاشته بودمش تو لیست شخصیت های فوق العاده خاصم؟به هیچ وجه پشیمون نیستم.من یه سری کارکتر دارم که مشابهشونو تو هیچ داستانی ندیدم.ولی آن جونگ وون خیلی شبیهشون بود‌.خیلی.عشقِ بی نهایتش وصافیِ قلب بزرگش وصداقتِ توی اعمالش...همه برام آشنا بودن.‌‌انقدر این بشر شیرینه که حتی پدر ومادر بچه ها هم وقتی می بیننش چشم هاشون قلبی میشه.نمیشه این شیرینی مربایی خوشمزه رو دوست نداشتتت.دوستاشم همیشه با یه لبخند شیرین بهش نگاه میکنن.حتی جونان بداخلاقمونم یه موقع هایی که یواشکی داره نگاهش میکنه ذوق میکنه*--*
    بعدشم من کلا به هرکسی که عاشق بچه باشه جذب میشم!!!چقدررررر این آدم بچه مذهبیه آخه.می بینمش خنده م میگیره😂😂😂😂😂😂این بشر یه برونگرای واقعیه.برونگراییم دردسره ها!نمیتونه هیچیو مخفی کنه هر حس وحالی داشته باشه دوستاش واطرافیانش میفهمن.
    سونگ هوا:باهات موافقم.باچیزی که الان داری بهش فکر میکنی موافقم.
    جونگ وون:ای خدا.مگه میتونی فکرمو بخونی؟😅
    .این که یویون سوک این نقشو بازی کرده هم تاثیر غیرقابل وصفی روی دوست داشتنی شدن این کارکتر برای من گذاشته.باعث میشه برای هر لحظه یه رویا پردازی شیرین داشته باشم،اونم اینکه این دونگمه ست توی یه زندگی دیگه.یکی از سرگرمی های موردعلاقه ی من اینه که به این فکر کنم شخصیت ها اگه تویه محیط دیگه ویه شرایط دیگه به دنیا میومدن وبزرگ میشدن چقدر تغییر میکردن وچجور آدمی میشدن.دونگمه و جونگ وون یه مقدار متفاوتن از این نظر که دونگمه ذات سرکش تری داره درواقع یکی از جذابیتاشم همینه اما من میخوام اینجوری فکر کنم که همون گودونگمه اگه تو محیطی سرشار از عشق ومحبت بزرگ میشد ولوسشم میکردن شاید درست مثل جونگ وون میشد.نمیدونم باید بگم چی چون دونگمه همینجوریشم تمام خصوصیت های جونگ وونو داره کیوتی مهربونی قلب خالص پتانسیل انجام دادن کارای خوب فقط تو دنیای وحشتناکی قرار گرفته وحسابی زخم خورده مجبوره بخاطر محافظت ازخودش ترسناک باشه...اونجا پر از بی عدالتیه ودونگمه نمیتونه جلوشو بگیره بخاطر همینه که این قدر آدم سرکش ولجبازیه.
    یعنی تـو همین دنیایی ک من دارم زندگی میکنم،یه آدمی مثل جونگ وون وجود داره؟اگه وجود داشته باشه واقعا باعث دلگرمیه! واگه وجود داره امیدوارم وارد زندگی من بشهTT
    هعی خدا به معنای واقعی کلمه میخوام مامانش باشم💔😭
    کجا می تونم یه دونه ازاینا سفارش بدم؟


    آه ای خالق کیوتی ها!!!!!!!!!

    سونگ هوا:
    بله میرسیم به تک دختر جمعمون که یه دختر سختکوووووش،بی نقص،وکاملا باصلاحیت وکارآمده.جوری که ده تا مردو میذاره توجیبش!همچنین،جذابه.کسی که وقتی کل گروه رد میدن جمعشون میکنه!!! و واقعا قیافه ش خیلی شبیه یکی از استادامون،خانمFهست!!!واقعععا!
    بعضی وقتا همینطوری که نگاهش میکردم با خودم میگفتم این دختر موردعلاقه ی منه!!! نه؟دلم میخواد دختر آینده م شبیه سونگ هوا بشه؟البته شاید در اون حدددد ایده آل من نباشه ولی ازش خوشم میاد❤احساس میکنم میتونه یه دوست خوب ودلسوز باشه. مثل یه خواهر بزرگتر...و وقتی به آدمای موفقی که با تلاششون به جایی که هستن رسیدن ولایق این موفقیتشون هستن نگاه میکنم واقعا حس خوبی میگیرم و سونگ هوا مصداق بارزی از این آدمای موفقه.

    بجز شخصیت های اصلی از چندتا شخصیت فرعی هم خیلی خوشم میاد که باید بهشون اشاره کنم.اولیش رزیدنت سونگ هواست.همونی که دوستش داشت.ارتشی بود وبخاطر بیماریش از ارتش اومد بیرون.آن چی هونگ.خییییللللیییی آدم با شخصیت ودلنشینی بود.ازهمون آروم ومتشخص های استایل من.با اون لبخندهای شیرینش.INFJخالصه.دقیقابه همون گرمی،محترمی ودلنشینی تایپ موردعلاقه ی من!ولی نمیدونم چرا همش حس میکردم معذبه پیش همه.خیلی درونگراست.یه موقع هایی واقعا اعصابم خرد میشد از اینکه چرا حرف نمیزنه؟چرا فقط یک کلمه گفتن انقدر سخته براش؟ولی بعد به خودم گفتم مگه خودتم همینطوری نیستی؟بهرحال اینجور آدما هستن.ولی من اگه جای نویسنده بودم این آدمو تو یه موقعیت خطرناک وجدی قرار میدادم تا ببینم چطور آدمیه دراون لحظه.یه نفر میگفت این بشر رومخشه وهرجور فکرشو میکنم تو کتم نمیره همچین آدم سافت ودل نشینی رو مخ کسی باشه آخه این بچه مظلوم به کی کار داره که بخواد رو مخ باشه•-•اگرم بخاطر ایک جونه که هیچ تهدیدی حساب نمیشه انقدر که این آدم عاقل وپخته وباشخصیته.نویسنده واقعا چرا میخواد اذیتش کنه😭من عاشق ایک جونم ولی ای کاش ایکجون رقیب این نبود...واقعا لایق بهترین هاست امیدوارم یه پارتنر عالی براش پیداشه.اصلا مظلومیت میباره از سر وروش.

    _احیانا...ازم خوشت میاد؟
    _آره،دوستت دارم. میخواستم خیلی وقت پیش بهت بگم.ببخشید(بابت دوست داشتن معذرت خواهی میکنه ای خدااااااTT)
    _ای بابا...این حرفا چیه...نکن این کار‌و...خواهش میکنم.دوستم نداشته باش!
    _خب...من که نمیتونم کنترلش کنم.

    خب من ذوب شدم که برای این بشر!از دوست داشتنی ترین نقش فرعیهای دنیا!!!

    ودومی ایک سون خواهر ایک جونه💫آره،این حتی بیشتر از سونگ هوا دختر موردعلاقه ی منه^_^یه دختر جذااااب کیوت قوی شجاع جسور وحشی باحال با دل وجرئت ورزمی کار!
    با اینکه یه موقع هایی خل وچل بازیاش رومخم بودولی میشه نادیده گرفت چون واقعا دختر دوست داشتنی وقشنگیه وتعجبی هم نداره چونESTJعه😂اینکه شجاع بودن به جای خودش مستقل بودن به جای خودش وکیوت بودن ودخترونه بودن هم به جای خودش بود وتعادل داشت بینشون رو دوست داشتم.بعد این دختر خیلیم منو یاد هان جی مینم میندازه لبخنداش مدل موهاش کیوت بودنش شیطون بودنش صدای کلفتش😂اوپا گفتناش خیلی کیووووت بوووددد*__* میانههه اوپاااا!
    باجونان شیپش میکنم شدید اوایلش میگفتم اَاَاَ چه لوس اما بعد که کاپل شدن تبدیل شدن به دومین کاپل موردعلاقه م💚وحقا که فقط وفقط یهESTJمیتونه یهENTJرو آدم کنه😂

    ترتیب موردعلاقه های من بین پنج تا کارکتر اصلی:
    جونگ وون(جراح اطفال)
    ایک جون(جراح عمومی)
    جونان(جراح قلب)
    سونگ هوا(مغز واعصاب)
    سوک هیونگ(متخصص زنان)

    پلی لیست بیمارستان باغم وها وشادی ها ودرسهاش وآدمهاش،یه سریال متفاوت،پر ازحس خوب ودلچسبه که به کسانی که عاشق روتین وجریانات آرومن،ومثل خودم عاشق سادگیهان،واز دیدن صداقت وانسانیت لذت میبرن ودلشون برای این احساسات تنگ شده،کسانی که از افسانه های رنگارنگ وغیر واقعی خسته شدن ودلشون یه داستان رئال تر،اما شیرین وحال خوب کن میخواد پیشنهادش میکنم💚
    یکی از دوستام چیز خیلی جالبی میگفت.میگفت اگه کتاب خون حرفه ای هستید واز کتاب خوندن لذت میبرید حتما می تونید از پلی لیستم لذت ببرید اما اگه کتاب براتون حکم قرص خوابو داره پلی لیست هم احتمالا همون دقایق اول دلتونو میزنه.
    واقعا درست بنظر میاد شاید برای همه نه ولی حالا فهمیدم سریال هایی مثل پلی لیست و وقتی هوا خوبه رو چه طیف آدمایی میتونن ازته قلب باهاشون ارتباط برقرار کنن.آدمای ملودرام وعاشق کتاب!
    اما توصیه ی من به همه ی شما اینه که این سریالو پشت سرهم نبینید.نبینید.چون لذتشو برای خودتون کم میکنید وممکنه احساس کسلی بهتون بده.سریالش داستانی نداره که بخواید دنبالش کنین ببینین چی شد پس اگه هر وقت حالتون بد بود یا نیاز داشتین بهش،یه قسمت برای خودتون تجویز کنین اون وقت میتونین نهایت لذتو از این سریال جذاب ببرید^__^
    بقیه رو نمیدونم ولی خود من با اینکه آدم کاملا ملویی هستم اگه اینو پشت سرهم میدیدم اصلا لذت نمیبردم.

    کارگردان شین وونهو هم رگ وریشه ایمههه^^چون به کیوت ها میگه بچه هام!

    البته فاطمه وحانیه ی ما اینجورین که

    حانیه:ترسناک بنظر میاد ولی مهربونه.

    فاطمه:مهربون بنظر میاد ولی ترسناکههههXD


    یه تحلیل درمورد فانتزی من که جونگ وون همون دونگمه توی زندگی بعدیشه:
    آخه همه میگن دونگمه وجونگ وون خیلی باهم متفاوتن ولی کسی تا حالا از زاویه ی من به قضیه نگاه نکرده که هردوشون میتونن یه نفر باشن.این ایده وقتی به ذهنم رسید که داشتم به این فکر میکردم جدای از همه چیز این دونفر ذاتشون یکیه.
    هر آدمی فارغ از خونواده ش،تربیتش ومحیط زندگیش ودوستاش،یه سری ویژگی های ذاتی داره.برای مثال آدمی که رویا پرداز به دنیا میاد،این ربطی به تربیت خونوادگی ش یا محیط زندگیش داشته آیا؟نه.ازهمون لحظه ی تولد این صفت تو وجودش بوده.یامثلا کسی مثل هی سونگ که کاملا متفاوت با تمام خصوصیت های خونواده ش به دنیا میاد،خب این از ذاتشه دیگه پس از کجاشه.
    با درنظر داشتن این قضیه اگه بخوایم ذات دونگمه وجونگ وون رو یکی درنظر بگیریم،اینکه دونگمه وجونگ وون میتونن یک نفر تو دوتا زندگی متفاوت باشن برامون قابل قبول تر میشه.
    بهرحال هر آدمی تو وجودش یه ساید دارک ویه ساید انسانی داره.دونگمه و جونگ وون هم همینطور.ولی خب بسته به شرایطشون ازشون استفاده میکنن.دونگمه تو شرایطی بود که مجبور بود مدام از ساید دارکش استفاده کنه.این به معنی اشتباه بودن کارش نیست چون همه ی دلیل دونگمه محافظت ازخودش وآدمهای با ارزش زندگی ش بود.
    ولی جونگ وون تو محیطی نیست که لازم باشه اون ساید دارکشو آشکار کنه وبایه تربیت خیلی خوب بزرگ شده،تویه خونواده ی مرفه ومذهبی اونم به عنوان ته تغاری وعزیز دردونه ی مامانش😂خب ما وقتی اینهمه ملایمت ولطافتو وازش میبینیم زیاد نباید تعجب کنیم.اون تویه محیط لطیف وملایم بزرگ شده.بله.اونم یه بخش خشن تو وجودش داره ولی موقعیتی وجود نداشته که اون قسمت وجودش پرورش پیدا کنه.
    اما دونگمه کسیه که تو بدترین و وحشتناک ترین شرایط ممکن بزرگ شده که حتی گفتنشم منو بی اندازه ناراحت میکنه...فکر کن یه بچه ی بی گناه وازهمه جا بی خبر باشی،اما باهات مثل یه آشغال رفتار کنن.درحد حیوونم ندونتت.اصلا نجس بدوننت.پدر ومادرتو همیشه وهرلحظه جلوی چشمت تحقیر کنن. فکرشو بکن هرشب شاهد این باشی که به مادرت تجاوز میشه.آره.تو از بچگی باید اینا رو تحمل کنی.دونگمه خیلی معصوم بود.کاملا مشخص بود که نمیتونه بفهمه معنی این نوع رفتار چیه.چرا واقعا. از پدرش میپرسید باک جونگ یعنی چی؟اگه قرار بود اینجوری باهام رفتار بشه چرا منو به دنیا اوردی؟
    تو این شرایط حتی اگه آن جونگ وونم باشی دیگه وقتشه خشن بشی.برای محافظت از خودت.اونا تورو نه لایق زندگی میدونن نه لایق داشتن چیزی.تو باید کسی بشی که همه ازت بترسن تا بتونی از خودت وجون عزیزانت محافظت کنی.وگرنه با قوانین اونا تو از همه چیز محرومی.
    خب تو از این دنیا که اینهمه بی عدالتی ودرد ورنج رو بهت تحمیل کرده متنفری.بخاطرهمینه که باهمه چیزش سر لج ولجبازی داری.بخاطر همینه که آدم سرکشی شدی ولی اگه قلبت گرم وخالص نبود،اگه ذاتت مثل جونگ وون کیوت نبود آقای آفتابی مثل یوجین به این راحتی میتونست توی سرکشو رام کنه؟
    لازم نیست آدم زیاد به خودش زحمت بده تا کیوتی وقلب مهربون دونگمه رو ببینه.این واقعا یه چیز واضحه.احساسات شاعرانه وشکننده همه چیز دونگمه رو تشکیل میدن.
    خب گو دونگمه همون آن جونگ وونه اما با این شرایط وبا این وضعی که توش بزرگ شده،ساید دارکش تقویت شده،روحیه ی خشنش،و...اون دیگه دلش نمیخواد تحقیرش کنن.نمیخواد اون اتفاقا براش تکرار بشن.خیلی دردناکه که تو حتی حق نفس کشیدنم نداشته باشی...کاربعضی کارکترا رو نمیشه توجیه کرد...ولی دونگمه هیچ جا اشتباه نکرد...بنظر من هیچ وقت انتخاب غلطی نداشت.دوراه بیشتر نداشت دونگمه. یا بمیره یا زنده بمونه وحق خودشو بگیره واون دومی رو انتخاب کرد.راه سومی این وسط وجود نداشت.
    اون سختیای خیلی زیادی کشیده.بخاطر همین خیلی محکم وسرسخت شده.تو اونهمه سختی رشد کرده ویه شخصیت فوق العاده قوی ومقام داره.
    ولی تصور کنید دونگمه بعد از مرگش برای یه شروع دوباره جای جونگ وون به دنیا بیاد.
    از نظر معنوی اون هیچ کمبودی نداره وباعشق کافی بزرگ میشه.مهربونی وقلب گرم وبزرگش تو این شرایط بی هیچ مشکلی میتونه خودشو نشون بده وساید دارکش یه گوشه برای خودش می خوابه.اون جراح کودکان میشه.یه آدم موفق‌.عاشق بچه ها.اهل کمک به دیگران وکارهای خیر.
    خب اون مسلما سختیایی که دونگمه کشیده رو نکشیده پس نباید ازش انتظار استقامت وسرسختی دونگمه رو داشت. این بخاطر تفاوت ذاتیشون نیست.شخصیت اون یکی تو درد ورنج محکم تر شده وخود جونگ وونم جای اون بود همینقدر قوی میشد.
    بنظرتون آن جونگ وونی که تو شرایط دونگمه باشه دیگه میتونه لوس بازی در بیاره یا برای مرگ یه بچه گریه کنه ونا امید بشه؟
    دونگمه با مرگ خیلی خوب آشناست.مرگ براش چیز عادی ای نشده که روش تاثیری نذاره.مرگِ دوستانش از درون خردش میکنه.مخصوصا سرمرگ هینا که دیدیم چقدر براش دردناک بود.ولی قبولش کرده.اون به این دنیای کثیف وظالم کوچکترین امیدی نداشته که وقتی کسیو از دست بده یکدفعه بخواد نا امید بشه.
    جونگ وون خیلی چیزا داره.اما دونگمه چیزی برای از دست دادن نداره. بخاطرهمینه که...رفتاراشون باهم اینقدر متفاوته.
    من واقعا دونگمه رو تحسین میکنم.کسی که باوجود اینهمه ظلمی که درحقش شده،بااینکه کسی نبوده که بهش عشق ومحبتو آموزش بده،هیچ تربیت اخلاقی بالای سرش نبوده وهمه ی چیزی که از وقتی چشم باز کرده دیده خشونت وظلم وبی عدالتی بوده،...یه انسان واقعیه.درک داره،یه قلب گرم داره،درسته که روش ابراز محبتو خیلی خوب بلد نیست یاشایدم از قصد اینطوری رفتار میکنه با شخص موردعلاقه ش(نمیشه بگیم روش محبت کردنو بلد نیست چون برخوردش با هینا وهوتارو عالیه.قطعا ازقصد اینجوری رفتار میکنه)ولی اون یه عاشقه،یه حامیه،کسیه که میشه بهش تکیه کرد،بهش اعتماد کرد،وکسیه که دوستانشو خیلی دوست داره.اون هیچ وقت حق مظلومی رو نمیخوره وازشون حمایت میکنه.نسبت به این موضوع خیلی حساسیت داره که،به کسی بدهکار نباشه.چون اون یه انسان شریفه وهمونطور که حق خودشو بی کم وکاست میگیره،نمیتونه بذاره حقی رو گردن خودش باشه.
    بعضی افراد عقیده دارن چون خودشون قبلا خیلی سختی کشیدن وظیفه ندارن دیگه به کسی که توشرایط خودشونه کمک کنن،سامانتا توی کتاب پیش از آنکه بمیرم میگه:
    "قبلا من اون پایینه بودم وحالا بالام وخب کسی تاحالا نگفته زندگی عادلانه ست"
    درحالی که این نوع طرز فکر باعث میشه این چرخه ادامه پیدا کنه.پس آخرش کی باید اعتراض کنه به ظلم؟وقتی خود کسایی که مورد ظلم واقع شدن هم کاری نمیکنن باید توقعی از آدمای دیگه داشت واقعا؟
     شاید اگه کس دیگه ای جای دونگمه بود به کل انسانیتشو از دست میداد اما دونگمه اینطوری نشد...من مطمئنم حتی بخاطر اشین هم هیچ وقت حاضر نبود انسانیتشو از دست بده...اصلا مگه دست خود آدمه؟من یه شخصیت دارم که میخواست دیگه قلب نداشته باشه وبی احساس باشه تادرد نکشه مثل بانوجانگ.یه مدت طولانی هم تظاهر میکرد که موفق شده اما وقتی قرار نیست بشه یعنی قرار نیست.چه بخوای چه نخوای تو داریش.هرچند دونگمه به خواست خودش بود ...قلب دونگمه با ارزش ترین داراییشه.
    این بخاطر اینه که ذات خوبی داره وهیچ چیزی نمیتونه ذات یک نفرو تغییر بده.حتی خودش.واقعا میگم.حتی خودش.
    فقط دلم میخواد واکنش هی سونگو وقتی بفهمه دونگمه تو زندگی بعدیش یه کاتولیگ به شدت مذهبیه ویه بچه مثبت کیوت ببینم😂دیدن داره واقعا.
    ونکته ای که در آخر باید بگم باور کنید این فقط فانتزی ذهن رویا پرداز منههه وقرار نیست قبولش کنید حتما وهمچنین لازم نیست بیاید ردش کنید چون چه من به این باور داشته باشم چه نداشته باشم چیزی عوض نمیشه پس خواهشا رویای شیرین منو خراب نکنید.بهرحال هیچ کدوم ما نمیدونیم حتی خودمون توی زندگی دیگه میتونستیم چطوری باشیم وفقط میتونیم حدس هایی که ثابت نمیشنو بزنیم.نه لازمه این فانتزیو قبولش کرد نه زیاد جدیش گرفت فقط من عاشقشم ومیخوام باهاش حال کنم.یکم برای دونگمه کیوتم خوشحال باشم(چون به عدالت اعتقاد دارم)وهمین دیگه^-^

    +یکی از آهنگ هایی که جونگ وون تو پلی لیست بیمارستان میخونه،متنش میتونه خیلی خیلی از طرف دونگمه خطاب به اشین باشه.

    🎶تو عشق یکی یه دونه ی منی🎶
    🎶من بی صدا قول میدم🎶
    🎶که ازت محافظت کنم🎶
    🎶تاوقتی که اشکات خشک نشده🎶
    🎶توکل این دنیای بزرگ🎶
    🎶برای مدت طولانی🎶
    🎶ازبین همه ی این آدما🎶
    🎶من فقط تورو دوست دارم🎶
    🎶تو کل این دنیای بزرگ🎶
    🎶برای یه مدت خیلی طولانی🎶
    🎶ازبین همه ی آدما🎶
    🎶ممنونم که تو رو دیدم🎶

  • ۴
  • نظرات [ ۵ ]
    • چوی زینب دمدمی

    فان با مستر سان شاین😂*

    وقتی به شخصیت های مستر سان شاین فحش میدی😂*

     

     

     

     

    یوجین:

    _فحش*فحش*فحش*

    +اول با همون آرامش همیشگیش برای مدتی باتعجب بهت خیره میشه.چند بار کیوت پلک میزنه:چیزی شده؟

     

     


    دونگمه:
    _فحش*فحش*فحش*

    +پوزخند فوق العاده تلخی میزنه:هی نائوری(ببین،حتی به توهم میگه نائوری!)دوست داری به هفتاد روش سامورایی قیمه قیمه ت کنم؟؟؟

    پ.ن:خدایی به هرکدومشون فحش بدین مهم نیست ...ولی چطوری می تونید به این کیوت فحش بدید؟*--*TT

     

     


    هی سونگ:
    _فحش*فحش*فحش*

    +یک ثانیه همون طور میمونه.بلافاصله لبخندی به پهنای صورتش میزنه:اشکالی نداره!این نگاهو زیاد دیدم.بابام درحقت ظلم کرده یا پدر بزرگم؟

     

     


    اشین:
    _فحش*فحش*فحش*

    +هااااااه؟[باجذبه میشه وباصدای محکمش صحبت میکنه]:فرومایه!تومیدونی من کی ام؟ 

     


    هی نا:
    _فحش*فحش*فحش*

    +سیگارشو از رولبش بر میداره.ازگوشه ی چشمش بهت نگاه میکنه وازهمون آه های مخصوصش میکشه.بعد لبخندجذابی میزنه:
    چی شده قربان؟اگه از خدمات هتل ناراضی این یا....هرمشکلی که دارین آرامش خودتونو حفظ کنیدوبا آرامش بهم بگین.
    چشمک!^__-

     

     

    پ.ن:نویسنده ها!برای از دست ندادن یکی از بی نظیر ترین داستان پردازی و شخصیت پردازی های دنیا،دیدن این سریالو از خودتون دریغ نکنید!❤

  • ۸
  • نظرات [ ۷ ]
    • چوی زینب دمدمی

    دونگی نوشت💙

    اولین باری که دونگی رودیدم،۱۰سالم بود.اون موقع ها،شاید دونگی روبخاطر اینکه یه دختر شیطون وشجاع وبانمکه دوست داشتم. شاید چون یه سریال جذاب بود.. شاید... 
    اما،چرا هرچی میگذشت ،من بزرگتر میشدم،عاقلتر،باتغییرات بیشتر،عقایدجدیدتر،تجربه های بیشتر،علاقه ی من به دونگی تغییر نمیکرد؟
    اینو با بار ها وبارها دیدنش،بالاخره متوجه شدم!
    شاید اینکه سریال روخیلی دوست داشتم،وباعث شد هربار پخش میشه ببینمش،بهم کمک کرد تا اون جادوی اسرار آمیز درونیشو،کشف کنم!
    من سریال های کره ای دیگه ای روهم وقتی بچه بودم دوست داشتم. افسانه خورشید وماه،وجواهری درقصر.اما درحین بزرگ شدنم،فقط علاقه ی من به یکیشون بود که تغییری نکرد!دونگی!
    خیلی طول کشید تا بفهمم چرا.چرا دونگی آرومم میکنه!چرا حس امنیت بهم میده! چرا برای منی که بابیشتر چیزهای این دنیا احساس بیگانگی دارم،احساس خونه داره! چرا...وقتی ازهمه چیز این دنیا بدم میاد ،دونگی وجودی هستن که بهم احساس پاکی وزلالی خالص میدن.چیزی که باهمهههه ی این رنگهای تند،ریا ونیرنگ وخیانت متفاوته.
    وحالا میفهمم.دونگی ،عقایدمنه.پایه ی ساختار روحی وشخصیتی من.اعتقاد اون چیزی نیست که برات ترسیمش کنن وتو بخوای قبولش کنی.اعتقاد چیزیه که ازاول باگوشت وخون وپوست واستخون من آمیخته شده وتغییر نمی کنه.یعنی من برپایه اون ساخته شده م.
    پس بخاطرهمینه که حرفهاش رومی فهمم.ببینید،دونگی شخصیتی نیست که شبیه من باشه.کسی نیست که ازعلاقه ی من به دونگی وجودی بی خبر باشه ولی من هیچ وقت اونا رو جزو دسته ی شخصیت هایی که باهاشون همزات پنداری عمیق دارم نمیگذارم(مثل جودی ابوت وبل)من مثل اون دوتا نیستم ازهمه نظری،اما قبولشون دارم.بیشترازهرکسی درکشون می کنم وعاشقشونم.
    من بعضی وقتا از دست دونگی به شدت حرص می خورم.جزو اون دسته کارکترای کیوتی نیست که هیچ مورد رواعصابی برای من ندارن:(((اما...بطور کلی تمام کارهاشو قبول دارم.
    خیلیاسرملکه نشدن دونگی یاوقتی ازقصررفت بیرون ازبس حرص خوردن کبودشدن😅یکیشونم خودم.من واقعادوست داشتم دونگی یه بارطعم ملکه شدنوبچشه ولباسی که کاملابرازنده ش هست روبپوشه.مقامی که  بیشترازهمه ی ملکه هایی که بخاطراصالتشون یاموقعیت مناسبی که براشون جورشده بودیاازروی خرشانسی یاباحرص وطمع اونوبه دست اورده بودن شایستگیش روداشت❤ولی خب...به خودم گفتم یکمی فکرکن،تودونگی روبخاطرهمین متفاوت بودنش دوست داری مگه نه؟این که به تمام قوانین دنیامیگه:نـــــه!اگه دونگی ملکه میشدخب آخرش که چی؟میشدیه هپی اندینگ مسخره.دونگی زحمت کشیدوبالاخره پرنسس شدوتاآخرعمرش.‌‌..
    اینجوری سریال ازهدف اصلیش هم خارج میشد.اونوقت،انقدربه تومیچسبید؟
    دونگی ملکه نشدتایه نه ی بزرگ باشه به همه ی کلیشه ها.دونگی هیچ وقت هدفش پست ومقام نبود،پس این بی معنی بودکه ملکه بشه.منم اولین باراصلادرکش نمیکردم.چون اون موقع بچه بودم ومغزم قدگل کلم بود.شایدیه پایان به این خوشی ویه زندگی راحت وشادبرای دونگی خیلی بهم می چسبیدوخوشحالم میکرد.ولی اینطوری دونگی فقط فیلم موردعلاقه بچگیهام میبود ودرحال حاضردیگه نمیتونست برای من باارزش باشه.ولی الان...به جرئت میگم دونگی بهترین کاردنیاروکردوثابت کردخودش روگم نکرده.البته که دلایل سیاستمندانه ای هم داشت وخودش هم به این موضوع اشاره کرد(برای حفظ جون ولیعهد)
    واین که ازقصرخارج شد.میگن خب چی میشددونگی حالاکه ملکه نشدلااقل توقصرمیموندوراحت زندگیشومیکرد.امادونگی حــامی رعیتهابود.بایدمیرفت توی شهر،تاکناررعیتهازندگی کنه ودرد دلشون روبشنوه.هیچ وقت پادشاهی که روتخت پادشاهیش باآسایش نشسته باشه نمیتونه دردمردم رودرک کنه.هیچ وقت.دونگی دنبال پول ومقام وخوشگذرونی نبود.دونگی حوصله سیاست هاودردسرهای هرروزه قصرروهم نداشت.دونگی یه زندگی آروم میخواست درکنارمردم.به علاوه هدف سیاسی ش هم این بودکه گئوم ملکه کیم رومادرخودش بدونـه.میخواست پسرش قوی بشه،تابرای امپراطوری،شایسته باشه.دونگی یه روح آزاده،چطوری میتونه حبس بشه توی قصر؟خودمنم خیلی از وقتایی که توقصر زندگی میکرد خوشم نمیومد(البته این دفعه که دیدمش همه جاعاشقش بودم وبیشتر ازدفعات قبل حتی کارهاشو درک می کردم،اما بازهم،کیه که اون دونگی خوش خنده ی دردسر ساز شیطون رو به این دونگی بارفتارباوقار خانمانه ترجیح نده؟)
    همین کارش ازجنس منـه.به تجملات بگو...نـــــه!به مــادیـات بگو...نـــــه!به قیدوبندهایی که توروحبس میکنه،روحتو تیره میکنه وتورو ازخود واقعیت دور میکنه نه بگو!
    دونگی به من یاد میده حتی اگه همه باهات مخالف باشن توهیچ وقت ازعقایدت دست نکش!!!تومتفاوت باش باهمه ی قانون های بشری! این چیزیه که به روح من حس خوبی میده.آرامش وامنیت!
    این عقاید منه.چیزیه که من بهش بـاور دارم! وهـرگز،ازش عقب نمی نشینم! حتی اگه،بهم ظلم بشه و بخوام بد بشم(طبق قسمت شرور وغیر قابل تحمل وجودم)اما هیچ وقت این اعتقاد رو یادم نمی ره.دونگی من!حتی اگه تمام دنیا باعقیده م مخالف باشن وبهم بگن احمق(درست عین جانگ مویول) ولی من توی قلبم نگهش میدارم.چون تنهاچیزیه که میتونه زنده نگهم داره.چون اون منی که الان هستمو تشکیل داده !
    قسمت آخر دونگی ،یکی از قشنگترین نـوع پایانبندی هاییه که تو زندگیم دیدم! میخوام قسمت آخرشو درآغوش بگیرم❤این سریال یه نکته ی فوق العاده داره که واقعا خوشحالم میکنه از اینکه یه سریال تاریخی کره ای،انقدر خوب تونسته به هدفش وفادار بمونه،وتوجاده خاکی نزنه ویه اثر محکم تحویلم بده^_^ روند کلی سریال واقعا عالیه.پایان سریال همونیه که از اول هم باید میبود.دونگی ای که،خود اصلیش رو فراموش نکرده.من رعیت بودم،چرا باید همنوعانم روفراموش کنم؟دونگی بین سریال هایی که در دفاع از رعیت هاساخته شدن،ازهمه عملکرد بهتری داره بنظر من.بدون دیدیکطرفانه،بدون قصدوغرض،باکلام صادقانه،وهدفی که تا آخرگم نمیشه.وبنظرم تک تک سکانس های سریال باهدف بودن،تامارو به این پایان زیبا راهنمایی کنن،هرچند که معمولا مردم پایانای موردعلاقه ی منو دوست ندارن😅
    چندتاسکانس خیلی دوست داشتنی پشت سرهم داره توقسمت آخردونگی،که واقعا هنرمندانه ست!
    وقتی که رعیت هابرای دونگی آلاچیق درست میکنن،ومیگن:وقتی ازشون خواستم خودشون داوطلبانه قبول کردن این کاروبکنن*__*
    بانوبونگ به دونگی میگه:بانوی من،این هدیه رودیگه نمیتونید رد کنید!
    دونگی:درسته!چطور میتونم همچین هدیه ی ارزشمندی رودرک کنم؟
    دونگی تصور دیگه ای از ارزش ها داره!درست همون تصور من!
    وهمون موقع بودکه استادوون هاک به گئوم گفت:میبینی جناب گئوم؟چیزی که میبینی روهرگزفراموش نکن.درس امروزماباارزش ترازهرکتاب یاگفتارخردمندانه ست.
    سکانس بعدی،وقتی که دونگی،پاشو دوباره میذاره روکمر امپراطور...😂
    وبعد از اون،وقتی که گئوم بالاخره پادشاه میشه.این یه احساس شکوهمند به من میده!نگاه کن،پسر همون شمشیر زنان مبارزی که یه روزی اینطوری سربه نیستشون کردن،حالاپادشاه مردم شده.چوی هیو وون،زحماتت بی نتیجه نبود...اون تفکر زیبایی که داشتی بالاخره یه روزی نتیجه داد.کل این رو متحول کرد ..
    بچه ها ،شاید دونگی،زیادی افسانه ای باشه.ولی بنظر من ،ما اگه بخوایم واقعا میتونیم.من خودم موافقم دنیابه روشنایی دنیای دونگی اینا نیست واین اتفاقها فقط توسرزمین قصه هامی تونه بیفته.ولی این دلیل نمیشه که این چیزا درست نیست ومانباید ازشون درس بگیریم.دونگی به من یاد میده اگه هدف والایی داشته باشی،وگمش نکنی،بالاخره،یه روزی،یه جایی،اون هدفت نتیجه میده.حتی اگه تونباشی که ببینیش.به عقیده ی من،آدمها میتونن تحت هرشرایطی خوب بمونن.درسته که هرکسی اشتباه میکنه،ولی همه،به سمت قسمت تاریکی کشیده نمیشن.یادتون رفته که قدرت خوبی ها بیشتره؟ همه چیز به انتخاب مابستگی داره!
    و سکانس بعدی،وقتی که اون دختره،درست عین بچگیای دونگی،با اسم دونگی سروکلش پیدامیشه.اون دختره تناسخ شده ی دونگی نیست،معنیش همون امیدواریه!هنوزم پیدامیشن آدمهای دیگه ای که راه دونگی روادامه بدن.البته این اسمش راه دونگی نیست.راه خوشحال بودنه.راه روشنایی.
    دونگی برخلاف بیشتر داستان ها،ازجنس نور،امیدواری وروشناییه.وهمینه که به من حس خوبی میده.دلم میخواد ازتمام عوامل ومخصوصا کارگردان ونویسنده ی این سریال بخاطر جسارت،هدفمندی وخلق این اثر آرمانگرا تشکر کنم❤
    ممنونم. چطوری میتونم حسی که من بهتون دارمو توصیف کنم؟نه نه!اصلا توصیف ناپذیرهههههه!امیدوارم که هیچ وقت تا آخر عمرم،ازدستتون ندم.من باهاتون زندگی کردم وبهترین چیزهارو ازتون یادگرفتم.
    این جمع از بهترینااااست^__^


    ***
    عالی جناب،ازمن می پرسید چطور می تونم همه چیزو رها کنم وبرم؟
    درواقع من هیچیو ازدست نمیدم. چون قلبی دارم که داره ازمحبت منفجر می شه!
    درواقع من بیش از ظرفیتم لبریز ازمحبتم!
    پس بذارید برم وبا این قلب سرشاراز محبتم زندگی شادیو داشته باشم.
    (من چیزی نمی گم.ولی تک تک واژه هاشوخودم باپوست واستخونم لمس وتجربه کردم!)
    من میخوام پسرم یه زندگی خوب داشته باشه. یه زندگی پرازچیزای ارزشمند،همه چیز داشته باشه بجز قدرت! میخوام پسرم،چیزهایی بسیار ارزشمند تر ازقدرت داشته باشه!»
    فرمانده سئو ودیالوگ های دیوانه کننده اش:
    «بانوی من الان وقت این نیست که بگید،آیامن میتونم؟
    بلکه باید بگیدبله!من می تونم!»
    «باید شجاعت نجنگیدنو داشته باشی وبتونی صبرکنی»
    «بهت میگم فرق پایان من باتوچیه.توسزای خیانتتو داری می بینی.منم پاداش وفاداریمو می بینم.فرق پایان من باتو اینه!»
    «خـون،چیز بی معناییه،این قلب آدمه که اهمیت داره!»چوی هیو وون💘
    آدمهای بزرگ که از اولش اینطوری به دنیا نیومدن(می بینید؟برخلاف اون چیزی که تو بیشتر داستانهاشاهدشیم،اگه میخوای قهرمان باشی باید قهرمان بدنیا بیای درغیر این صورت هیچ شانسی نداری!دونگی میگه همه ی ایناچرنده!)برای اینکه شخص بزرگی بشی باید روح بزرگی داشته باشی.یه رعیت باافکاروروح بزرگ ،میتونه برای خودش یه ارباب باشه!
    ***
    حالابریم سراغ یکم سرگرمی باکارکترا.اول بذارین احساسمو درباره ی کاراکترا(قول میدم توی چندخط کوتاه)بنویسم.همراه باتیپ شخصیتیmbtiشون^^البته برای بعضیارو بلدنیستم دیگه.
    خب:


    دونگی:
    خاص ترین من.نمیدونم چی بگم.دونگی کسیه که همیشه خودشه.وبرای توصیفش،تمام توصیفاتی که امپراطور یابقیه شخصیتا درموردش به کار می برن حرف دل منه. رومخ وحرص درآر هست ولی تک تک این خصوصیاتش اونو خواستنی ودوست داشتنی میکنه. با روحیه با انگیزه وبا اعتماد به نفس.در ضمن یه موقعهایی یه اشتباهات وخطاهایی هم داره واین جوری نیست که الگوی زندگی ،اسطوره یانمیدونم چی چی باشه ها.دونگی هم مثل ما آدمه.من فقط روششو دوست دارم.دیوانه وار!بهترینه‌.درکنارجودی.
    ودرمورد کسایی که توتایپ شخصیتی شن،میدونینenfpهاچه عشقایین؟بذارین براتون بگم چندتا:
    جودی (اینکه قشنگ معلوم بود)عشققققققققم سانیا💜(اگه نمیشناسیدش،پیج اینستاش:sania_riazi کانال یوتیوپش:sania day dreamer.کلا باهاش آشنانشید نصف عمرتون برفناست.مثل جودی و دونگی حس خوب وحس آزادی وحس رهایی وحس رنگین کمونی داره)شارلوت(شخصیت خودم!اگه یادتون باشه.خانم کیوت ومتشخص خیلی دوست داشتنی ^^)الن دی جنرس(عشق دیگرم! مجری برنامه الن شو.نمیدونم میشناسیدش یانه اگرم نمی شناسیدعشقای خودم توبرنامه شون بودن روبراتون میذارم باهاش آشناشید؛

    کایرانایتلی درشوی الن

    بیلی آیلیش دربرنامه الن

    جانی دپ دربرنامه الن
    خب بگذریم.خیلیای دیگه هم هستن که زیاد میشن دیگه!)


    شین وون تائک:
    ازاون دسته شخصیتا که وقتی میان من فقط دستمومیزنم زیرچونه م وهمه حرکاتشونو زیرنظر میگیرم!انقققققدر که خوب وبانمکن اینا. کسی که دیگه از دونگی هم بیخیال تر وحرص درآر وتر ونترس تره.دیگه قبلا درباره ش توضیح دادم.عععااااشققققشم خنگ خودمه.
    این تیپ شخصیتی خیلی پرانرژی ونترسن وهوش تحلیلی خیلی خوبی دارن درست عین خودتائک!
    چوی هیو وون:
    عالیه!عاشقشم.حرفا وعقایدش!همونطورکه بهتون گفتم،ایشون پدر مادمدمی هاهستن!
    امپراطور:
    امپراطور دوست داشتنی خودمونه.مگه میشه دوستش نداشت؟ولی بهرحال خیلی خیلی رواعصابمه.مخصوصا چند زنه بودنش یا همش مظلوم نمایی کردنش یا اینکه باحرف خام میشه روانییییی.من ازامپراطور ها انتظار دارم یه مقدار محکم تروباصلابت ترباشن.بهرحال،اینکه بانوجانگو داره ولی هی میره سراغ دونگی چیزیه که نمیتووونم تحمل کنم!ولی اونم نمیشه از نویسنده یاکارگردانش ایراد گرفت ها.چون ازدواج با بانوجانگ یه ازدواج سیاسی بود ولی دونگی عشق واقعیش بود که ...خب دیگه.
    ملکه این هیون:
    راستشوبخواید من اصلا دوستش ندارم.چون خیلی خنثی ست ویه جوریه.جذابیت یک کاراکتر رونداره واقعا.برخلاف دونگی یابانوجانگ.


    فرمانده سئو:
    عاشقشم اصلا.خیلی خیلی عاقل وبادرایته.من عاشق آدمای متشخص وسرسنگین ام.و واقعا تصمیم گیری هاش ونکته سنجی هاشو خیلی دوست دارم.دیالوگاشو هم کههههه نگممممم.خیلی خوبه اصلا.


    چانسو:
    بسیار بسیار دوست داشتنیه. خب چون چانسو پرطرفدار ترین شخصیت دونگیه طبق نظرسنجی هایی که شده ،وبرطبق قانون طبیعت نباید شخصیت موردعلاقه ی من باشه.ولی میدونید که این موضوع اصلنم قانون نیست،من میتونم پرطرفدار ترین هارو دوست داشته باشم درصورتی که دلیل خودمو داشته باشم.نه دلیل مردمو.آخه مگه میشه این بشرو دوست نداشت؟من چانسورو نه بخاطر خوش قیافه بودنش نه بخاطر مظلوم بودنش ونه بخاطرشجاع بودنشه که دوست دارم.بلکه بخاطر اینه که مرد واقعیه.
    مردبرای من چه معنایی میده؟یعنی قوی بودن!ازنظر روحی نه جسمی.مردیعنی قوی باشه وحامی وپشتیبان نه اینکه زورگو وسرور.مرد دوست داشتنی یعنی اون کسی که اهل تلاش کردن وسختی کشیدن وتسلیم نشدن باشه.یکی عین چانسو.آره آقا مردای ایده آل من این شکلی ان.اهل تلاشن وغرنمی زنن.مدافعن وبه این میگن مردواقعی.کسایی که همه ی فکروذکرشون هوس بازی ورسیدن به خواسته های خودشون نیست که اکثرا خیلیم کم پیدامیشه همچین آدمی.چانسوخیلی خوبه خیلی+_____+
    جانگ هیجائه:
    خیلی بامزه ست!😅 و باوجودهمه ی بد بودنش،اون وفاداریش به بانوجانگ ستودنیه*--*دوستش دارم.میشه دوستش نداشت؟


    بانوجانگ:
    توی دسته ی کارکترهای منفی موردعلاقه م نمیتونه قراربگیره.ولی ازاینم خوشم میاد.جذابه،وخیلی وقتا قابل درک.ومظلومم هست.البته نمیشه انکار کرد که خیلی چیزها هک تقصیرخودش بود.مثلا هم خدارومیخواست هم خرما.این یه نکته ایه که رواعصابه.ولی بهرحال کارکترجذابی داره که باکمک بازیگرش خیلی بهترهم شده!وقابل تامله.این اعتمادبه نفس وهوشش وکاریزماش روتحسین میکنم.


    یونگ دال وجوشیک:
    عشقن که اینا اصلاااااااااااااا😍😍😍عاشققققشووونم تمااااام.نمیشه باهاشون نخندم کلانمیشه.چطورمی تونن انقدر خوب باااشن؟
    باکدوم شخصیتای دونگی هم ماهین؟
    فروردین:ولیعهد
    اردیبهشت:دونگی^_^
    خرداد:گئوم
    تیر:ملکه اینهیون
    مرداد:جانگ هیجائه
    شهریور:امپراطور
    مهر:فرمانده سئو
    آبان:بانوجانگ
    آذر:ملکه کیم
    دی:اوه یون،بانوسولهی
    بهمن:چانسو
    اسفند:شین وون تائک💙
    اگه شخصیتهای دونگی توی هاگوارتز بودن😅👇
    دونگی: گریفندور
    شین وون تائک:ریونکلا(هم گروهیییییییی)
    بانوجانگ: اسلیترین💚
    چانسو:هافلپاف
    امپراطور:هافلپاف
    فرمانده سئو: گریفندور
    بانوان اداره تحقیقات:ریونکلا وهافلپاف
    ملکه اینهیون:هافلپاف
    وزیرسوم جنگ:ریونکلا😐
    اوه یون:ریونکلا😍
    جانگ هیجائه:والا نمیدونم😐کدوم؟بهتره اسلیترینی باشه دیگه. اسلیترینی خنگم داریم😂
    گئوم:ریونکلا
    چوی هیو وون:گریفندور
    ملکه کیم:آمممم ...فکر کنم...ریونکلا!
    خب.برای خوندن دونگی نوشت ها برین ادامه ی مطلب ^_^

    خبردارید دونگی داره شبکه امید پخش میشه؟(بایه حالت ملوس وکیوتی دارم میگم ولی خبر ندارید درونم چه آتشفشانیه!!)

    دونگی واقعا واقعا ،یه چیز استثنایی برای منه.یه موقه هایی این مسئله فکرمو مشغول میکنه که...اگه بهش بی حس شده باشم چی؟ وقتی که شنیدم دونگی دوباره داره پخش میشه همین مسئله به فکرم رسید. اما دیشب دوباره قلبم مطمئن شد به معجزه ی دونگی❤انقدری که سرش هیجانزده شده بودم^^
    میدونم که خیلیها نمیتونن این حسومنو به جودی ودونگی درک کنن.حسی که بهشون دارم واقعا غیرقابل توصیفه وازمنظر خیلیها دیوانه وار واحمقانه بنظر میاد.برام مهم نیست کسی چی فکر میکنه چون من عاشق این حالتمم ودقیقا جودی ودونگین که خودمو بهم یاد آوری میکنن^^حتی اگه من خیلی وقتها خودمو گم کنم.
    دونگی حسی داره که تواوج تنش واضطراب ودغدغه ونگرانی...اونچنان آرامش خاطر واحساس قدرت واعتماد به نفسی بهم میده که دیگه هیچ چیزی نمیتونه منو نگران کنه.همونطور که میدونید من عاشق سادگیهام.عاشق عاشقشونم. دونگی ساده ست.ساده وشیرین وپاک.مثل یه دمنوش قدرتبخش اول صبحیه.موقعی که از کار ومسائل روز مره ودنیایی خسته شدی وبشینی پای تلوزیون وعشق خاطره انگیز وقدیمیتو ببینی. کارکترهایی که کسی درک نمیکنه ولی دقیقا اعضای خونواده ت شدن.چطوری میشه حس من به دونگیو توی چارچوب های عقل ومنطق جاداد؟حسش خیلی خیلی آزاد ورهاست...
    انقدر این سریال واسم خاطره انگیزه که هرتیکه شو میبینم یه خاطره میاد توذهنم.عهههه...همون قسمتی که خونه خاله سوسن شام دعوت بودیممم...حتی مزه ی غذاشو هم یادم میاد.قرمه سبزی مخصوص خاله سوسن باسس غلیظ وتندوشیرین سالادش.که بس که خوشمزه بود نشد نخورمش ولی بعدا تلافیشم سرم دراوورد اما من که دیگه عادت کردم😐😂💛
    شخصیت دونگی،کسیه که باوجودهمه ی رومخ بودنش کاملا قبولش دارم وحالا شاید یه سری جاها استثنا باشه ولی همه ی کارای رواعصابشو که همه بخاطرش سرزنشش میکنن من معتقدم اگر جودی وخودم هم جاش بودیم همون کارارومیکردیم(خواهران دمدمی.سه تاییم.منو جودی ودونگی^^❤💙)فقط تنها مسئله یی که تا اینجا توی دونگی رومخمه اینه که چرا انقدر الکی الکی میخنده😐لبخنداش که خیلی شیرینن ولی بعضی جاها واقعا دلیلی نمیبینم واسش!یکم حالت جلفی پیدا میکنه آدم!منم رو بچه هام حساسم نمیخوام همچین وجهه ای پیدا کنن.البته میدونم دلیلش اینه که دونگی الان خامه هرچی تجربه ش بیشتر بشه 
    رفتارش هم سنگین تر وباوقارتر میشه(میبینید ازهمون اولش فرشته نیست؟خوبیش اینه که طی مسیر رشد میکنه!)آه خداااااا...چقدر حرف دارم در مورد دونگیییییی...خیلی زیادن!
    دلم میخواد ازالان تا آخر سریال بشینم یه مقاله ی دونگی نوشت بنویسم.وریز ریز جرئیاتو ببرم زیر ذره بین.از رفتارهای دونگی گرفته تا حس وحال وهرچیز خودسریال.وای چقدر ایده ی جذابیه.حتما انجامش میدم. راه حل خوبیم هست برای اینکه جلوی منو بگیره که هی نیام اینجا وازدونگی وراجی کنم بقیه منزجر بشن!
    بچه هایه قراری میذاریم.اونایی که دونگی رو دنبال میکنن.همین پستو میکنیم پست دونگی نوشت ودرست مثل گزارشای روزمره،بعد هرقسمت دونگی اگه حرفی چیزی داشتم راجبش میام این پایین مینویسم!^^★٭★٭★٭★ایوللللللل.مطمئن باشید اون بین از جودی هم حرف میزنم الان میخوام برم همزمان بادونگی ازجلد اول جودی روشروع کنم تا آخرررر💚
    ویژگی خاص دیگه ی سریال دونگی که باعث میشه بی نهایت باهاش انس گرفته باشم،عقایدشونه که خیلی شبیه عقاید منه.اصلا کاملا شبیهه مونمیزنه.سریالای کره ای معمولایه پیشگو دارن ویه سرنوشت مشخص. سرنوشت چیزیه که برای من واقعا غیر قابل قبوله ومن اصلا نمیتونم تحملش کنم. بخاطرهمینم هست که از قهرمانهای داستانها بدم میاد.چون متوجه نمیشم اینا چه فرقی با بقیه شخصیت هادارن وچرا اینا باید تافته جدابافته باشن و واقعا به چه دلیل منطقی...این باید دنیارو نجات بده؟ از شخصیت هایی که سرنوشتشونه یه کارمهم انجام بدن بدم میاد.هیچ تلاشی براش نکردن وازهمون روز اول متفاوت با شخصیت های منفی یا فرعی داستانن. خب این که عادلانه نیست!من میرم طرفدار شخصیت منفی میشم😐چون تقصیر اون نیست که کسی بهش توجهی نمیکنه! بنظر من آویزون شدن به ایده ی سرنوشت نا توانی نویسنده رومیرسونه. که از روش دیگه ای نمیتونسته اتفاقات داستانش روتوجیه کنه دست به دامن سرنوشت شده!😐اما من ازمبحث سرنوشت متنفرم.برای من کلیشه ای وغیرقابل قبوله وتو دنیای واقعی هم اصلا به سرنوشت اعتقادی ندارم.
    توی دونگی اما ،ما اوایل سریال همین رومیبینم.سرنوشت. پیشگوهه به بانوجانگ میگه شما سایه اون هستید وازاین حرفا.خیلیا براشون سوال پیش میاد.که دونگی درست مخالف تمام قوانین ومعیارهای منه چرا باید انقدر دوسش داشته باشم.دونگی بچه مثبته ومن ازمثبت ها متنفرم.دونگی بی هیچ دلیل ومنطق موجهی ازبانوجانگ برتره وقرار کارهای بزرگی انجام بده. و و و. واقعا شخصیتی مثل این پتانسیل کامل اینو داره که من ازش متنفــــر بشم!😐
    اماااااا نکته اینجاست که دونگی،همین قضیه سرنوشتو نقض میکنه وداستان دونگی هم مثل من کلا به این عنصر اعتقاد نداره.
    منو تو این مورد یاد انیمه سرود قلب میندازه.میدونید یکی از اهداف  این انیمه که طی روند داستان مشخص شد،این بود که مخالفتشو با داستان احمقانه ی شاهزاده سوار اسب سفیدی که میاد مارونجات بده ابراز کنه و بگه دنیا انیمیشن دیزنی نیست.دنیا فیلم عاشقانه ی فانتزی نیست وشاهزاده سوار بر اسب سفید بیشتر از یه افسانه نیست.دنیا واقعیتر،منطقی ترو بی رحم تر ازاین حرفهاست(نقد این انیمه رونوشتم بعدا منتشر میکنم بیشتر توضیح دادم توش)اما انیمه از اول شروعش عقیده وحرف خودشو توصورتمون نمیکوبه واتفاقا کاملا برعکس،ما فکر میکنیم که اههههه...این انیمه هم داره همون کلیشه مسخره شاهزاده سواربر اسب سفیدو ایندفعه به صورت مدرنش دنبال میکنه کهههه.ولی رفته رفته متوجه میشیم حرف انیمه این بوده که اینو نقد کنه.
    دونگیم همینطوره.اوایل سریال بنظر میرسه همین قوانین مسخره ی سرنوشت رودنبال میکنه.سرنوشتی که ازقبل مشخص شده ونمیشه تغییرش داد.اما طی روند سریال مامتوجه میشیم دونگی ابدا به این مبحث عقیده نداره ومیخواسته نقضش کنه. دونگی میگه سرنوشت ما روخودمون میسازیم وکسی به جزخودمون مقصر وبانی هر اتفاقی که برامون افتاده نیست.بانوجانگ اون پیشگویی روباور کرد وباور کرد سرنوشتش اینه که سایه باشه ودونگی نور. دونگی آخرش گفت که بانوی من یادتونه اولین باری که همدیگه رودیدیم بهم چی گفتید؟ گفتید مقدر شده یکی از مانور باشه ودیگری سایه.شما اشتباه میکردید بانوی من چیزی به اسم سرنوشت وجود نداره. کسی که سرنوشت شمارو میسازه خودشما هستید پس نمیتونید سیاست،قصر وسرنوشت روسرزنش کنید(دیگه آب پاکی رو ریخت😂چقدر رک حرف میزنه!)اگر شما راه دیگه ای رو انتخاب میکردید هرگزاین اتفاقات نمی افتاد..!
    تا سر حدمررررررگ این حرفشو قبول دارم. و واقعا هم همینطوره..!دونگی بخاطر سرنوشتی که براش مقدر شده بود نبود که کارهای بزرگی انجام داد. دونگی بخاطرش تلاش کرد و*خواست*وهدفش رو گم نکرد ودر آخر موفق شد. دونگی به من درس محکم بودن میده. پونگسان روهم که میشنوم اصلا نگم براتون چی میشم! توضیحات بیشتر درباره ی رفتار های دیگه ی دونگی روهم شبهای بعدی ان شالله ادامه ی مطلب همین پست اضافه میکنم^^

  • ۲
  • نظرات [ ۴ ]
    • چوی زینب دمدمی

    آقای آفتاب

    بچه هاسلام!باورتون میشه من توی این۱۶روزه یه سریال کره ای۲۴قسمته(خیلی خاص و ویژه)رودیدم؟

    آخه منو که میشناسید هرسریالو حدود۳ماه طولش میدم دیدنشو!
    سریالی که داریم ازش صحبت میکنیم مستر سانشاینه!
    این سریال یکی ازبهترین هاودرواقع افتخارات کیدراماست.دلیل خاصی برای انتخابش داشتم.من کلا برای رفتن سراغ هر فیلم وسریال برای خودم یه دلیل قانع کننده دارم.ودلیلم برای شروع این هم،این بود که واقععععا دلم میخواست توی لیستم سریال های قوی وپخته ی بیشتری از کی دراما داشته باشم.چون واقعا بین تمام گزینه ها کی دراماتعداد قویهاشون توی لیستم ازهمه کمتره.واین یکم ناجوره.
    بهترین سریالهای کره ای که تابه اینجادیدم،وقتی هواخوبه،گابلین،نورچشمانت وملکه هفت روزه هستن.
    بخاطرهمین هم رفتم سراغ این سریال که تعریفهای خیلی زیادی ازش میشد.نویسنده وکارگردان این سریال هردو نویسنده وکارگردان سریال دوست داشتنی گوبلین هستن^^
    پس مشخصااین سریال هم خیلی شمارو یاد اون میندازه.البته ژانرشون متفاوته.
    و واقعا اعتراف میکنم (وازبابتش هم بسی خوشحالم)که این سریال نظرمنو درمورد کره ایها تغییر داد وتاحدی هم امیدوارم کرد..
    درمورد شاهکار توضیحات مفصل دادم قبلا.ویکی ازویژگیهاش این بودکه زمان میبره متوجهش بشم.درحال حاضر هم هنوز مطمئن نیستم که این سریال میتونه توجایگاه شاهکار های من قرار بگیره یانه.اما میدونم شاهکارهم نباشه فاصله ی زیادی باهاش نداره بهش نزدیکه.ازاین نظر که به شدتتتت جزئیاتش نمادگرا،شاعرانه وعمیقه ودربیشتر زمینه هاتقریبا قوی عملکرده.وسریالیه که باید حتمایکبار دیگه هم ببینمش تابتونم بیشتر درکش کنم.هرچندمیگم همچنان مرددم که این میتونه توی تمام۷فیگورشاهکارمن جابشه یانه چونکه هرچقدرم خوش ساخت وزیبا باشه اون ته مایه ی اصلیشه که مشخص میکنه اثر لایق عنوان شاهکار هست یاخیر.

    اسم سریال:آقای آفتاب،مستر سانشاین
    ژانر:تاریخی،عاشقانه،سیاسی
    سال تولید2018(من کلا این سال روخیلی دوست دارم چون شاهکار وایولت هم همون سال خلق شده👌😅💖بگذریم که این درام یه شباهتهای ریز وجالبی باوایولت داشت وهمینش قندتودلم آب میکرد.درادامه شاید بهشون اشاره کنم.ولی واقعا هم برام جالبه توی 2018که خودش سال فوق العاده خاصی برای من بوده این دوتا اثرشگفت انگیزهم ساخته شدن!‌)
    ماجرای سریال:پسرکوچولوی برده ای به اسم چویی یوجین که مادر وپدرش درست جلوی چشمش بطرز وحشتناکی کشته میشن موفق میشه که فرارکنه،وازچوسان به آمریکامیره وبعداز۳۰سال به عنوان کاپیتان نیروی دریایی آمریکا دوباره به وطنش چوسان اعزام میشه و...
    خب.این سریال یه درام تاریخی دردناک وتلخه.ژانر های سریال هم ممکنه گریزان کننده باشن😂اما بهتون میگم منم ازهمینش فراری بودم.فکرمیکردم چیزی که قراره تواین سریال ببینم ترکیبیه ازسیاست وجنگ باچاشنی یه عشق تلخ😐
    اما وقتی سریال روشروع کردم،دیدم چه آرامشی داره فضاش.چه پختگی وحالت عجیب ودلنشینی.چه فضای دلربایی.سریال بسیار بسیار خوش ساخت وباکیفیته.ونوع فیلمبرداری ونورپردازی وطراحی صحنه ولوکیشن هاانقققدر زیبان که هرقسمت برای خودش یک سینماییه.
    من باقسمت دوم،جذب پختگی ودلنشینی فضا،وآرامش سریال شدم.حس میکردم وارد یه رمان کلاسیک شدم.سریال داستان آروم وخیلی جذابی داشت که در تاروپود فضاش تنیده شده بود.درست عین سکانسی که یوجین واشین توی قایق بودن،منو به آرومی به سمت جلو هل میداد.به قول یک دوستی:فوق العاده، شاعرانه، تلخ، مفرح و غم انگیز...
    ودومین جذابیت پررنگ سریال که توروداخل خودش میکشه،بازیگراش هستن.ازهمون اول،دوتا بازیگر نقش اصلی عجیب چشممو گرفتن😳لی بیونگ هان وکیم ته ری.هنوز چیزی راجبه شخصیت هاشون نمیدونستم.اماچیزی که چشممو گرفت پختگی وسطح بالا بودنشون بود.عمق بازیشون ازهمون دقیقه اول قابل لمس بود.لی بیونگهان،ایشون نقش موردعلاقه ترین کارکترم توی این سریال روبازی میکرد ولی خب یادمه که همون اول که چیزی از شخصیتش نمیدونستم.پس جذب چی شده بودم؟ابهتش،عظمتش و اون وقار وسرسنگینی ای که روی شخصیت آرومش نشسته بود.به علاوه ی بازی به شدت روون وقویش.کم پیش میادبازیگری تو همون دقایق اول توجهمو جلب کنه.هرچند من اونموقع نمیدونستم این آقای سرتاپا عظمت چقدر هم دراون ته ته های وجودش خنگوله😂
    واما کیم ته ری.اصلا درنگاه اول توی چهره ی شیرینش پختگی وجذابیت میدیدم.وتوی حرکاتش وقار وشکوه وغرور.واولین چیزی که حس خوبی نسبت به سریال درمن به وجود اورد،حتی قبل ازلی بیونگ هان همین کیم ته ری بود.
    سریال درکنار اینها،یه طنز خاص وملیحی داشت.نه چیزی که بشه اسمشو گذاشت کمدی وباصدای بلند باهاش خندید.فقط یه سری شخصیت های بامزه بودن که دورتا دور سریال ریخته بودن.وطعم سریال روگس وملس میکردن.طنز جالبی که منوخیلی یاد گوبلین انداخت.چون توبستر یه محیط غم انگیز وتلخ،ب خوبی جاگرفته بود.ومن همیشه عاشق همین نوع طنزم نه هیچ جوردیگه ش.
    بیاین بریم ادامه مطلب چون معلومه قراره طولانی بشه!

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • چوی زینب دمدمی
    بعضیا توکل زندگی شون نگرانیاشونو درمیون نمی ذارن.
    مثلابگن خیلی سخته...
    یازیادی دردناکه..
    هیچ وقت همچین چیزایی نمی گن وتوخودشون می ریزن.
    شاید...تاروز مرگشون..
    کلبه شون روداخل قلبشون می سازن...وتوکل زندگی شون ازکلبه شون بیرون نمی یان.
    حتی وقتی احساس تنهایی می کنن،هیچ وقت بهش اعتراف نمی کنن.درواقع،ترجیح میدن توتنهاییشون زندگی کنن.
    بیشترازخونواده شون دوستش دارن...
    ...
    آدم ها این حقیقت رافراموش کرده اند اما تونباید فراموشش کنی ...توتاوقتی زنده هستی نسبت به آنکه اهلی کرده ای مسئولی ...

    ..
    درد های بشری من رو میخکوب میکنن ولی زیبایی،اشک به چشمانم میاره..💚~