برام بگو ببینم؛چه حسی داره روشن ترین شخصیت داستان خودت باشی، ولی تو دنیای تاریکی گیر افتاده باشی..؟
اینه داستان تراژدیک تو چویا ساان!!
خب بذارین تصور کنیم..
فکرشو بکن با عذاب وجدان زندگی ای که مال خودت نیست زندگی کنی..باهربار نفسی که میکشی یادت بیاد تو اصلا نباید وجود میداشتی..بهای به دنیا اومدن تورو یکی دیگه داد..کسی که درست جلوی چشمهای خودت ودر آغوشت مرد..مگه ممکنه هیچ وقت چشمهاشو فراموش کنی؟؟؟
زندگی کردن بااحساس گناه مرگ دوستهات..اینکه هیچ وقت قرار نیست یادت بره دوستهای لعنتیت تنها جرمشون این بود که تو دوستشون داشتی..بخاطرهمین کشته شدن!!
تو در اصل روشن ترین شخصیت داستان خودتی ولی مجبوری تو قسمت تاریکی بمونی..بخاطر یه سری رفیق نا رفیق و خائن..
-نههههههه کارآگاه سان،کارآگاه سان! مگه قول ندادی منو به دنیای روشنایی ببری؟
خب کم خوب ومهربون باش لعنتی!!
این که همه ی کسانی که بهت نزدیک بودنو یکی یکی از دست بدی..
از قدرتی که داری متنفر باشی..تنها آرزوت یه زندگی ساده داشتن وانسان بودنه..ولی کی به این خواسته ی کوچیک تو اهمیت میده؟
وهمیشه سو استفاده بشه از اعتمادت،واز قلب خالصت!! (اون کارآگاهه که چویا اینطوری  بهش اعتماد کرده بود برادر بزرگترین دشمنش بود درواقع...خب،درسته که نتونست کاری با چویا بکنه ولی شدیدا غم انگیزه که چویا به اون امید داشت..)
ودر آخر،تو هنوزم قوی ترینی. نه غر زدن.،نه فرار کردن از وظیفه..نه از دست دادن عقل وشعور وقلب.. دازای شخصیت زیبایی داره..ولی تو واقعا تحسین برانگیز تر از دازایی..چون دازای افسردگی داره..دازای درگیر گذشته شه واتفاقاتی که براش افتاده روی شخصیتش ورفتارش با آدمای دیگه تاثیر گذاشته ولی تو؛تو اونقدر محکمی که هیچ وقت خم نمی‌شی و هیچ واقعه ای نمی‌تونه،روی شخصیت زیبات خط بندازه وخرابش کنه‌.
و درآخر آخر..هرکس بهتون گفت من خیلییییی بدبختی کشیدم..دیگه الان حق دارم آدم بدی باشم(حتی اگر خودم بودم) چویا رو بهش نشون بدید.
بگید دیگه بدبخت تر از این؟ وتو این شرایط،دیگه انسان تر از این؟؟؟

کل زندگی چویا رو یه سوال به هم ریخته بود.اینکه .آیا من انسانم؟.
اما؛ درسته چویا..من باهاشون موافقم. راست می‌گن.خب؟ اگر انسان ها،امثالnهستن،پس تو نمیتونی انسان باشی. nراست میگه.ورلاین هم راست میگه. تو یه فرشته ای!!!
+استورم برینگر داستانیه که ثابت میکنه انسان بودن ربطی به این نداره ک از لحاظ علمی وفیزیکی ویسری دی ان ای چی هستی؛انسان کسیه که انسانیت رو معنی کنه و چقدر انسان نماهایی مثل nوجود دارن؛ولی چویا،وحتی آدام،وحتتتتتی ورلاین،کسانی که انسان نیستن انسانیت رو بیشتر از بقیه احساس میکنن..

به شکل عجیبی این جمله منو یاد چویا میندازه..👆

من انسان نیستم،ولی میخوام احساس کنم انسانم~چویا
من انسانم،ولی احساس انسان بودن نمی کنم~دازای
من کاری می کنم حس کنی انسانی~دازای
من انسانیت رو بهت یادآوری می کنم~چویا
وبه این دلیله که این دونفر تا ابد سولمیتن!!
***

ورلاین:من درون تو تاریکی ای رو می بینم که بدتر از تمام‌شرارت هاست.

پروفسورn:آدمکش بی رحمی مثل تو اینو به من میگه؟

ورلاین:گاهی وقتا بدنیا اوردن میتونه خیلی بدتر از کشتن باشه!

ازجمله دیالوگ های بسیار حق استورم برینگر..امیدوارم بعضیا بگیرن به خودشون..اون پدر ومادر هایی که قبل از داشتن شعور؛بچه دار می شن!


+می‌خواستم اینو حتما براش بذارم. دیروز تولدش بود^^ (هم ماهمهT~~~Tاگه ما اردیبهشتیا عشق نیستیم پس چی ایم؟ قلبمممم..رنگوکوسانم هم ماهمهههههه..اوکی من مردم بای لایف💔😔)