شاید؟′-′
ولی الان که میگی میبینم خیلی راست میگی. اینکه مستقیما به کسی که داستانو نوشته بگی خیلی خیلی سخته😂💔
ولی اگه به من بگی از شخصیت اصلیم خوشت نمیاد درکت میکنم′-′ روی شخصیتاش زیاد وقت نذاشتم-_-
با پی دی اف به خاطر اینکه هرچی مینویسم به همون فایل قبلی اضافه میکنم مشکل دارم یکم... و حافظمم پره و نمیتونم پی دی اف ذخیره کنم:|
ولی فکر کنم بتونم بفرستم... اگه توی جواب کامنتی که توش داستانو میفرستم بگی هم خوبه;-;..
سلام چوی زینب دمدی*-*
اول بگو که چوی یعنی چی؟"-"
حالا اینم بگم که میگن استعداد و خلاقیت توی تداومه، یعگی تو باید انقدرررر بنویسی تا بالاخره جوری بنویسی که ازش راضی باشی. یه احتمال دیگعم وجود داره:کمالگرایی! شاید انقدررر دوست داری داستانی که برای شخصیتت میفته بی نقص و پرفکت باشه، یادت میره که بابااا آخه چرا؟ مگه من اصلا چندتا داستان نوشتم؟ و احتمال دیگه اینه که شاید از نظر تو که روی شخصیت هایی که اینهمه روشون وقت گذاشتی، فکر میکنی داستان براشون خوب نشده، شاید این نظر تو باشه نه نظر بقیه، بنظرم داستانای قشنگتو بذار باهم بخونیم D:
حالا داستاناتو نذاشتی تو وب، بده من بخونمD"::
*وی چایی نخورده پسر خاله میشود*
منم داستان بنویسم به کسی نشون نمیدم، نمیدونم چمهXD
حالا اگه دوست داشتی بذار بخونم:" شاید من خوشم اومد:")
ااا باشه پس D:
*ایولل لیوانیم هس*-* *
وااای دستم خورد زدم پست الکترونیک قابل مشاهده برای همه:|
نظر قبلیم رو تایید نکن...باشه؟:")
سلام
یه جمله از یک نویسنده معروف:
رابرت بنچلی میگوید:
«پانزده سال طول کشید تا بفهمم استعداد نوشتن ندارم، اما دیگر نتوانستم این کار را رها کنم چون بیش از حد معروف شده بودم.»
یه سر بزنید به این سایت
https://shahinkalantari.com/
بعدش این پست رو بخونید اول...
https://shahinkalantari.com/%d8%aa%d8%b3%d8%aa-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%b9%d8%af%d8%a7%d8%af-%d9%86%d9%88%db%8c%d8%b3%d9%86%d8%af%da%af%db%8c/
شاید به نویسندهشدنتون کمک کنه!
منم از جودی، دونگی، آنشرلی و همه اونایی هستم که علیرغم سختیها، برای هدفشون تلاش کردن، خیلی خوشم میاد!
ملتمس دعا
این قراره یه معرفی کامل و طولانی از نیمی باشه... من مینویسمش چون دیشب وقتی الکی افسرده شده بودم و خوابم نمیبرد رفتم بغل اون خوابیدم و الان عذاب وجدان گرفتم که بهش توجه نمیکردم:′|
توام میتونی نخونیش☝️ ولی به هرحال من مینویسم
(نوعی که شبا وقتی افسرده میشن میرن بغل بچه های خودشون میخوابن باید خیلی نادر باشه)
از اونجایی که نیمی بعد دو سال و نیم کاملا با داستانش جوش خورده و دیگه نمیشه بدون توضیح دادن داستان اونم مثل آدم معرفی کرد مجبوری یکم از داستانمم بخونی
البته درکل مجبور نیستی
عام
اهم...
اسم کاملش کاوری نیمیه که از یه افسانه ی قدیمی و خیلی معروف میاد درمورد یه دروازه که هرکی ازش رد شه قدرت میگیره ولی وقتی سرش جنگ میشه یکی میاد طلسمش میکنه که اگه کسی ازش رد شد به جای قدرت گرفتن بمیره و مردم بیخیالش میشن و دروازه هم دوباره مفقود میشه... چیزه اون یارو که طلسم کرد میشه جد نیمی که اسمش کاوریه☝️
و نیمی یه ISTJ به تمام معناس☝️ البته نه اندازه ی نائوتو
اون تقریبا هیچ جور احساسی از خودش نشون نمیده و هیچوقت، به هیچ عنوان لبخند نمیزنه و به نظر میرسه سرشم همیشه خالیه (از اونا که وقتی میری تو سرش هیچ صدایی نمیاد) ولی درواقع خیلی زیاد فکر میکنه
این یکی از دلایلیه که خیلی خوب باهاش کنار میام:′)
به نظر میرسه نیمی کلا سر هیچی احساسی نمیشه... ولی ظاهرا بعضی وقتا خیلیم احساساتیه... چیزی که درمورد نیمی ازش خوشم میاد اینکه مثل خیلی شخصیتای ISTJ دیگه احساسات دیگرانو زیر سوال نمیبره یا حرفای رومخ که فقط طبق منطقش باشن نمیزنه... اون بیشتر چیزا رو با منطقش حساب میکنه ولی وقتی بحث احساسات میشه با منطق قاطیش نمیکنه و مسئله ی اصلی اینه که همه چیزو فقط با منطق نگاه نمیکنه
با اینکه به نظرش احساسات دیگران بی معنین وقتی میخواد یه کار مهم انجام بده احساسات اونارو درنظر میگیره و اینجوری نیست که از نظر من اونا کاملا بیهودن پس باید کاملا نادیدشون بگیرم حتی اگه بقیه فکر میکنن مهمه
ولی نیمی درکل به شدت کم حرفه و هیچ جور احساسی از خودش نشون نمیده... اطلاعاتش درمورد چیزای مختلف خیلی خوبن واسه همین وقتایی که بیشتر از همه حرف میزنه وقتایین که کسی یه سوال جدی و عمیق درمورد چیزای خیلی جدی ازش میپرسه... میگه به این چیزا اهمیت نمیده ولی معمولا زیاد بهشون فکر میکنه
اما درکل اگه ازش یه سوال بپرسی سعی میکنه کوتاه ترین جواب ممکنو بهت بده. یکی ازش بپرسه خوبی میگه آره راهشو میکشه میره (نمیدونم چرا انقدر خوشم میاد وقتی همچین کاری میکنهㅠㅠ)
آنو.. موهاش آبیه و چشاش طلایین☝️ از اونجایی که تو کشورشون جادوی هرکس به رنگ چشماش برمیگرده معمولا رنگ مورد علاقه ی مردم رنگ چشم خودشونه ولی رنگ مورد علاقه ی نیمی آبیه که یه جورایی رنگ خانوادگیشونم هست
درکل نمیدونم چرا نیمی تنها ISTJ ه که انقدر خوب باهاش ارتباط برقرار میکنم... نیمی هم اولش اون تایپ شخصیت اصلی بچه مثبت بود که خیلی احساساتیه و به دوستاش اهمیت میده و میخواد همرو نجات بده... اون موقع اسمشم یه چیز دیگه بود. ولی بعد یه مدت دیدم اینکه این جوریه باعث میشه خودم ازش بدم بیاد و اصلا نتونم باهاش ارتباط برقرار کنم واسه همین همزمان که اسمشو عوض کردم شخصیتشم عوض کردم، جوری که دقیقا مقابل قبلی باشه
اون موقع خیلی بچه تر بودم واسه همین هنوز نمیتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم و نمیدونستم دقیقا باید چکار کنم ولی کم کم که میرفتیم جلو سعی کردم یه سری ویژگیایی بهش بدم که با بقیه ی کسایی که مثل نیمین فرق داشته باشه واسه همین الان انقدر دوسش دارمㅠㅠ
*فین فین کردن
نیمی اون بچمه که همیشه بیشتر از همه بهش توجه میکردم... وقتی مشکل احساسی پیدا میکردم میرفتم از اون مشاوره میگرفتم... حتی یبار وقتی جامو باهاش عوض کرده بودم اسم واقعیمو از دوستم پرسید و اون بهش جواب داد... (اصولا خودمو به عنوان مانامی هم بهشون معرفی نمیکنم. بهم میگن مامان یا بیشتر ″اون″++) واسه همین وقتی ازش ناامید میشم یا با یکی از بچه هام راحت تر از اون حرف میزنم سریع میفهمه. شاید حتی به کائوری چان حسودی کنه++ احساسات درونی نیمی با اینکه همیشه سرکوب میشن خیلی حساس و قوین...
یه جوراییم واقعا حساسه
میشه گفت وقتی کسی خیلی بهش توجه میکنه اگه ازش دور شه با اینکه اصلا به روی خودش نمیاره واقعا ناراحت میشه... هرچند طرف باید آدم خیلی خاصی باشه که نیمی از کم شدن توجهش ناراحت شه
یه دلیلی که این مدت ازش ناامید شده بودم به جز شخصیت اصلی انیمه ی mieruko-chan که به شدت شبیه نیمیه و بهترین دوستش که نه تنها شبیه بهترین دوست نیمیه بلکه اسمشم باهاش یکیه و اینکه شخصیت اونا یه جورایی خیلی کلیشه ایه... اهم، دلیل دومم این بود که جدیدا به نظر میرسید دوستای نیمی برعکس همه ی شخصیتا که شخصیت پردازی خیلی خفنی دارن و شخصیتاشون منحصر به فرد و متفاوتن و برای هرکاری که میکنن یه دلیل درست و حسابی دارن و کلی چیز دیگه، اونا شخصیتای خیلی خیلی خیلییییی معمولین که بدون داشتن هیچ دلیل خاصی نیمی رو همه جا دنبال میکنن
اینکه فکر میکردم شخصیت دوستاش کلیشه ایه (اونقدراهم کلیشه ای نیستن. درسته M تا حدودی شخصیت کلیشه ای ENFP هارو داره ولی به نظرم به حدی رسیدن که دیگه بهشون نگم کلیشه ای...) باعث شد رو خودشم تاثیر بذاره و فکر کنم خودشم کلیشه ایه++
معمولا این اتفاق زیاد میفته. موندم چجوری تحملم میکنن...
یه روز انقدر درموردشون اعتماد به نفس میگیرم که کل روزو میشینم باهاشون تئوری میچینم بعد فرداش از همشون دونه دونه ناامید میشم...
حس میکنم خوب معرفیش نکردمㅠㅠ ولی اگه ادامه بدم میتونم تا ابد درمورد نیمی و دروازه حرف بزنم...
ولی از خودم راضیم جدیدا چرت و پرتامو قشنگ مینویسم😂=|...
*زدن دکمه ی ارسال که نوشتن یه کامنت معرفی رو ده سال طول ندم
اینم خیلی مؤثره...اونا به هم ابراز محبت میکنن من حالم خوب میشه😅
بعضی وقتا میبینم این دیگه اثر نمیکنه خودم میرم بغلشون... خیلیم اصرار دارم که من نباید اونارو بغل کنم، اونا باید بغلم کنن
شاید باورت نشه ولی بعد دو سه سال که براش تئوری میچیدم هنوز حتی نوشتنشو شروع نکردم😑
کلا توی شروع کردن و نوشتن یه داستان زیادی کندم. تاحالا هیچکدومشونو ننوشتم... حتی ساختمون نارنجی که به طور جدی قصد داشتم هرچقدرم مزخرف شد تا آخر بنویسم تقریبا بیخیال شدم...
تصورات من از داستانام کلا انیمه این😂 اصولا داستانای بقیه هم ناخودآگاه انیمه ای تصور میکنم
اینطور نیست که بی احساس باشن... انگار کلا از این چیزا بدشون میاد... منطقشون یخوره خشکه🤏
اسمشو گفتی احساس خاص بودن بهم دست داد😌😂
با اینکه همون قدر که شباهت داریم تقریبا تفاوتم داریم..ولی واقعا همزادمه
این دقیقا حسیه که من نسبت به نیمی دارم... از یه طرف دقیقا برعکس همیم و از طرف دیگه دقیقا شبیه همدیگه ایم. این به افکار و احساساتش ربط داره... این دوتا توی ما خیلی شبیه همه ولی رفتارمون و شکلی که اونارو کنترل/ابراز میکنیم کاملا با هم فرق میکنه...
واییی دقیقاااا😂
من هر شخصیت بی احساسی میبینم (بی احساس به معنی نشون ندادن احساسات.. هردفعه اینو نگم حس میکنم دارم به نیمی توهین میکنم) یاد نیمی میفتم... کلا هرجا میرم ناخودآگاه دارم دنبال یه سری نشونه میگردم که منو یاد بچه هام بندازن😂
*برداشتن دفترچه و یادداشت کردن فرموده های استاد
حقیقتا واقعا راست میگی... به خاطر همینه که وقتی فکر میکنم (نمیدونم میتونم جمع ببندم یا نه) شخصیت یکی کلیشه ای شده ناخودآگاه دنبال یه ویژگی که برعکس شخصیتِ اصلیشه و بهش میخوره میگردم که بهش اضافه کنم...
عااااا نیمی دختره☝️
۱۶ سالشه و سال اول دبیرستانه++
اونو مطمئن نیستم... گمونم خوشش میاد ولی یه سری شرایط عجیب غریب داره... (مثلا از روزمرگی خوشش میاد ولی خیلی اوقاتم ازش خستس)
برای اینکه بدونی تصورم چجوریه میتونی به همون نائوتو و نانامین جوجوتسو و میکاسا بسنده کنی... تصورم از ISTJ ها بین اون سه نفر میچرخه ولی شخصیتای ISTJ که میشناسم و روشون کراشم خیلی بیشتر از اینان... مثل لانگا از اسکیت بینهایت (هرچند از نظر من ISTJ نبود...) یا گیو از شیطان کش یا آکی از چینساومن
کلی شخصیت خفن ازشون دیدم ولی تصورم فرق نمیکنه😂
شخصیت اصلیای تو معمولا چند سالن؟ کم کم دارم حس میکنم فقط خودمم که داستانامو انقدر سبک انیمه ای مینویسم...
وقتی اول تصمیم گرفتم شروع کنم به داستان نوشتن همه ی نویسنده های دور و برم و اونایی که راهنماییم میکردن مثل خودم بودن ولی الان حتی اوناهم عوض شدن++💔
(شاید چون هدف بقیه ی نویسنده ها از نوشتن این نیست که داستاناشون یه روز به انیمه تبدیل شن-__-)
من دوست ندارم خودم کسیو بغل کنم... همیشه دوست دارم اون آدم مظلوم و مثلا کیوتی باشم که بقیه بغلش میکنن ولی بقیه هیچوقت نمیدونن کی بغلم کنن😑😂
واسه همین از اینکه بچه های خودم بغلم کنن خوشم میاد... استثناعا از اونا خجالت نمیکشم خودم میپرم بغلشون... و برعکس بقیه خیلی راحت میتونم بهشون بفهمونم کی دلم میخواد بغلم کنن++
واقعاااا😑 به خاطر همینه که بیشتر صحنه ها و دیالوگای مهمو تو داستانام یادم میره و ده بار از اول صحنه هاشونو تصور میکنم و دیالوگا همش عوض میشن ولی بازم دلم نمیخواد بنویسم. یا حسشو ندارم یا میرم بنویسم میبینم کلا گند زدم به داستان😑
گفتم تو جمله بندیت یه چیزی اشتباهه😂
اینو اصلا درک نمیکنم... خب اگه یه t با احساس تر از یه f بود برا چی باید t میشد؟ نهایت چیزی که من درمورد MBTI میدونم از کاراکترای خودم میاد و کاراکتراییم که براشون تست دادم به سه دسته تقسیم میشن... اونایی که احساسین و f میشن، اونایی که احساسی نیستن و فقط چون f نمیشن t میشن و اونایی که از این دسته ها افتادن بیرون
*وقتی انقدر سخت با هرچیزی که به آدمای منطقی ربط داشته باشه کنار میام🤦
نیمی هم دقیقا همینه. حتی یادمه اولش برای اینکه متفاوت با ورژن اولیش بسازمش تصمیم گرفتم شبیه کاراکتر لیوای درستش کنم
ولی برای من سخت نیست😂 شاید چون با لیوای بیشتر از بقیشون ارتباط برقرار میکنم و شایدم چون وقتی یکی احساساتشو کمتر ابراز میکنه برام قابل درک تر و تو چشم تره تا وقتی همش داره نشونشون میده
(به همین علت به احساسات باجی سان بیشتر از احساسات تاکه میچی احترام گذاشته میشود☝️)
اه لعنتی... همین چند وقت پیش بود یکی به نیمی گفت تو خیلی بی احساسی و بچه برای اولین بار عین چی ناراحت شده بود... اینو میگی قشنگ با پوست و استخونم درکش میکنم:′)
خوشت میاد؟😂
لعنتی نکته هات تو شخصیت پردازی خیلی کاربردین. تو این زمینه قشنگ میشه استاد صدات کرد😂
اگه میکاسا به خاطر افسردگیش مناسب نیست میتونی به جاش جنوس از وان پانچ منو بیاری. آخرشم تصورم زیاد فرق نمیکنه
ولی من اصلااا با نائوتو کنار نمیام. لعنتی اینهمه منظم و جدی بودنش بدجور رو مخمهㅠㅠ
مگومی هم دوست داشتنیه ولی برای من حتی نزدیک دسته ی کراشامم نیست...
رو لانگا زیاد حساب نکن. درسته لانگا خیلی کراشه (به شخصه به خاطر رنگ موهاش روش کراشم) ولی خیلی با چیزی که فندوم ازش میگن فرق میکنه. از نظر من که بیشتر شبیه INFP هاس تا ISTJ ها++
نه نه منظورم اصلا این نیست... ولی حداقل بین اونایی که من دیدم ۹۰ درصد شخصیت اصلیا توی انیمه ها بین ۱۲ تا ۱۸ سال بودن
توی داستانای منم اکثر شخصیتایی که نقششون مهمه سنشون تو همین مایه هاس و خیلیم روی تفاوت این سن با سنای بالاترشون تاکید دارم... اصلا نمیتونم یه شخصیت بزرگسالو به عنوان شخصیت اصلی خودم درک کنمㅠㅠ
میدونم اشکالی نداره ولی وقتی کسایی که با خودم متفاوتنو میبینم فکر میکنم تصوراتم دیگه خیلی فانتزی شدن...
*منی که دقیقا برعکست فکر میکنم😅
منم دقیقا همینجوریم😑 از اونجایی که به همه چیز زیاد فکر میکنم و احساس میکنم همه چیزو باید توضیح بدم از این موضوع به اونم زیاد میپرم و هیچوقت اون چیزی که واقعا میخوامو جوری که میخوام توصیف نمیکنم... اصلا کلا درست توصیف نمیکنم
دلم میخواد مثل یوجی متفکرانه نگاهت کنم و بگم ناروهودو درحالی که هیچی از حرفات نفهمیدم
ولی من به شخصه تاحالا... صبر کن
*رفتن گشتن دنبال جایی که تایپ کاراکترامو نوشتم...
همین الان حرفتو تایید میکنم☝️
رفتم تایپ شخصیتامو دیدم یکیشونو وقتی دیدم t ه گریم گرفت...
البته هنوزم اینجوری نیست که از f هام احساسی تر باشه (بعضیا هم یا از اون موقع که براشون تست دادم عوض شدن یا فکر میکنم درست براشون تست ندادم) ولی مسئله اینه اکثرا به t هام که نگاه میکنم، با اینکه خودشون اصلا احساسی نیستن احساساتی که خودم ازشون میگیرم و توی گذشته و شخصیتشون میبینم ده برابر بیشتر از خیلی از f امه:′)...
از این نظره که راحت قبول میکنم خیلی t ها مخصوصا اونایی که به بی احساس بودن شناخته میشن میتونن از f ها احساسی تر باشن، ولی توی رفتار و تفکراتشون اکثرا اینجوری نیست
مخصوصا بین شخصیتای دروازه چون بیشتر اوناییشون که بی احساس میزنن به خاطر یه سری اتفاق منفی که تو گذشته براشون افتاده اینجوری شدن
میرم میبینمش++✊
پس از این به بعد بهت میگم استاد😂🤏
میرم زیر اون تک برچسب زردیم که دارم (یه برچسب زرد بیشتر ندارم اونم یکی از نقل قولای تو درمورد شخصیت پردازیه... یدفعه دیدم چیز خیلی مهمی نوشتی کپیش کردم و سریع ترین جایی که به ذهنم میرسید پیستش کردم که نگه دارم++) عوض میکنم جای چوی زینب دمدمی مینویسم استاد چوی زینب دمدمی
(تونستی یه دلیل پیدا که که الان برا چی این حرفو زدم)
گریه نکن حالا من بلد نیستم گریه ی بقیه رو بند بیارم++
برای من حتی اونم نیست
وقتی فندوم میگن دوست داشتنی بودنشو قبول میکنم ولی برای من حتی ارتباط برقرار کردن با اونم سخته
ارتباط برقرار کردن با همه برام سخته پس برای چی ادراکگر شدم؟:|
به نظر من ببین... به خاطر دو سه قسمت اولشم که شده ببینش. اون قسمتا همزمان هم خیلی سافت و آروم بودن هم خیلی طنز و هیجانی (زیادم طنز نبود البته) ولی بعدش یدفعه ای عوض میشه که اونجا میتونی تصمیم بگیری دیگه نبینیD:
این شد یه دلیل دیگه که حتما برم ری زیرو رو ببینم... چند وقتی هست دلم میخواد ببینمش ولی به خاطر انیمه های درحال پخشی که میبینم و وایولت که همینجوریشم کلی عقب انداختمش و یه کتاب ۴۰۰ صفحه ای که خیلی وقته شروع کردم و همچنین درسام که عقب افتادن نتونستم ببینمش...
+ همین الان قسمت هفت وایولتو دیدم و حقیقتا دلیلی که اومدم کامنتمو بنویسم فقط این بود که بیام بگم قسمت هفتش واقعا فوقالعاده بود:′) جوری که تفاوت وایولتو با قسمت اول که انگار هیچ درکی از احساسات نداشت نشون داد خیلی قشنگ بود... و لعنتی چطور میتونم یه قسمت انیمه که همزمان درمورد یه دال و یه نویسندس رو ببینم و دوسش نداشته باشم؟؟
برعکس من که همیشه باتمم😂
دقیقا. اصن ما ساکت بشینیم یه گوشه بقیرو نگاه کنیم
یادم نمیاد چیشو نفهمیدم
صحیح است. اینو گفتی کاملا قانع شدم.
اگه بگی واقعا خوبه میبینمش. دلیلی که از ملودرام خوشم نمیاد اینه که خوباشو پیدا نمیکنم ولی تو از من حساس تری پس وقتی اینو میگی فکر نمیکنم بد باشه++
*بستن در
هیچکس قرار نیست صداتو بشنوه😈😂
بیا:|~
مهمترین نکته توی شخصیت پردازی اینه که واقع گرا باشه ونه اغراق آمیز وافسانه ای.
_ استاد چوی زینب دمدمی😂
هیچوقت قصد نداشتم اینو نشونت بدجم ولی اوکی.
آرههههه. اصلا چرا باید با تایپای منطقی کنار بیام؟😂 همینه که هست اصن
برای من توی این چیزا بیشتر کیوت و احساسی بودن مهمه++
واسه همینه که اکثرا با ENFP ها خیلی خوب کنار میام (ولی INFP ها اکثرا شخصیتای خوبی ندارن)
ولی از اون تایپی که احساساتشونو نشون نمیدن هم خیلی خوشم میاد واسه همین اخیرا بیشتر اوقات وقتی میرفتم تایپ شخصیتیه کراشای مورد علاقمو ببینم ISTJ بودن😂
حالا که فکر میکنم توی اسکیت بینهایت احتمالا چری هم ISTJ بود...
یه چیزی درمورد انیمه هایی که از ایدشون خوب استفاده نمیکنن یا اونایی که ایده های فوقالعاده وحشتناک دارن یه حتی اونایی که یه چیز خیلی خیلی خیلی کوچیکو توی داستاناشون نادیده میگیرن بدجور رو مخمه... فکر نکنم تنها باشم ولی وقتی به همچین چیزایی برمیخورم خودمو میکشم که نرم یه داستان نسبتا کامل تر با همون ایده ها بنویسم:||
یکی که توش جلوی خودمو نمیگیرم میشه شهروندان خورشید. تقریبا همه ی شخصیتای شهروندان خورشید از لحاظ چهره دقیقا شبیه شخصیتای جوجوتسوعن، چون داستانو با این فکر شروع کردم که خیلی جالب میشد اگه یوجی و سوکونا هم یه رابطه ی خفن وار با هم داشتن که میشد شیپشون کنم
ولی الان از کلمه ی جادویی استفاده کردی... گفتی کیوته پس حتما میبینمش😂
علاقه ی بی حد و مرزم به چیزای کیوت...
+ اینجوری که گفتی نویسنده هه الان ذهنم داره بدترین سناریوهارو درمورد آیندش میچینه:|
آره واقعا... از اولش معلوم بود قراره همچین اتفاقایی بیفته واسه همین فکر میکردم تحت تاثیر قرار نمیگیرم ولی جوری که تو قسمت هفت نشونش داد خیلی قشنگ بود:′)
من یه بیبی گرلممممم
*جوگیر شدن*
من یه بیبی گرل کیوتمممممممم
*ناز کردن منطقی ها* ببخشید باهاتون مهربون نبودم++~
من هیجانیارو بیشتر دوست دارم ولی آروماهم اگه داستانشون خیلی خسته کننده نباشه خیلی تایپمن...
اینجوری که خیلی خوبهTT الان انیمه های لیستم و اونایی که دارم میبینم و کتابایی که میخونم و همه ی چیزایی که دفعه قبلی سر ری زیرو گفتم دارن همش زیاد میشن واسه همین بعید میدونم حالا حالا ها برم ببینمش
معمولا سریال نگاه نمیکنم ولی جدیدا دارن اضافه میشن به لیستم...
دقیقا! اصلا از اونایی که زیادی احساسین بیشتر از زیادی منطقی و منظما بدم میاد-__-
خوشبختانه برعکس تو من به داستان پردازیای خودم خیلی اعتماد دارم😌 تواناییم تو نوشتن و شخصیت پردازی خیلی نصفه نیمس ولی توانایی داستان پردازیم بالاست
وقتی اورامیچی اونی سان و وایولتو تموم کردم میبینمش. جدیدا فهمیدم یکی از شخصیتایی که خیلی دنبال انیمش میگشتم هم تو ری زیروعه واسه همین بیشتر انگیزه پیدا کردم
اولین باره از اینکه لحن نوشته ی یکیو اشتباه میفهمم خوشحال میشم😂🤦
موندم اگه الان با این وضعیت ″شاید همه ی احساساتمو از دست دادم و دیگه قرار نیست حسشون کنم″ برم قسمت بعدیشو ببینم چیزی حس میکنم یا نه🚶
حقیقتا ببخشید که دیر جواب دادم. اگه حالت عادی بود نباید معذرت خواهی میکردم ولی سر این یکی روزی ده بار میومدم سر میزدم و با این فکر که شاید قبلا جواب دادم یادم نیست میرفتم بیرون یا همینجوری چون حسشو نداشتم نمینوشتمش. حس میکنم باید خودمو برای گشادی بیش از حدم تنبیه کنم دیگه داره خیلی زیاد میشه:|
احساس خطر کردم😂😐
خب اگه سازمان آشتی دادنی بگو اونام باهام مهربون باشنㅠㅠ
منطقیا با من مهربون نیستنㅠㅠ
اتفاقا من همیشه فکر میکردم سریانا خیلی غیرواقعی ترن:|
حسی که بهم منتقل میکردن هیچوقت کمتر مثل انیمه ها واقعی بوده... و من به شکل وحشتناکی با چیزای فانتزی بیشتر از چیزای واقعی حال میکنم. انیمیشنای دیزنیو به فیلمای اکشن خفن معروفی که همه نگاه میکنن ترجیح میدم
نمیدونم فقط دفعه قبلی اسمشو به یه دلیلی که یادم نمیاد سرچ کردم اون دختره رو دیدم (از این شخصیت معروفاس که ازشون تو میمای انیمه ای و چیزای مثل این زیاد استفاده میکنن واسه همین چهرشونو میشناسی ولی نه اسمشونو میدونی نه چیزی)
+ دقیقا چند قسمت اولش وحشتناک خفن بود... جزو معدود انیمه هایی بود که طنزش اونقدری که دلم میخواست زیاد نبود ولی هنوز حس خیلی خوبی ازش میگرفتم ولی قسمتای بعد روندش عوض شد
مثلا چه جور واکنشایی؟++
حسی که لانگا به آدم منتقل میکنه واقعا قشنگه... یکم مثل من که رنگ مورد علاقشم آبیه خیلی سریع شیفتش میشه...
اینو راست میگی😂 منم نفهمیدم چی شد یدفعه انقدر با هم صمیمی شدن ولی چون یه دلیل خیلی یدفعه ای برای دوست بودنشون اومد تقریبا درکش کردم
متاسفانه از اونجایی که خیلی ضدحالم باید اضافه کنم تا چند قسمت بیشتر اینجوری نمیمونه
خیلی سریع میره تو فاز احساسی بی منطق و یه جاهایی حال به هم زنD:|
ولی صادق باشم با اینکه از جو قسمتای بعدش خوشم نمیومد خیلی علاقه داشتم به ادامه دادنش... چیزایی که توی اون قسمتا نشون دادن با اینکه یکم غیرمنطقی بودن چیزایی بودن که بیشترمون تاحالا تجربش کردیم و این چیزارو معمولا تو انیمه ها نشون نمیدن
بهم گفتن بچهㅠㅠ
گفتن چون سنم کمه هیچیو نمیفهممㅠㅠ
اینکه با بچه هام که آدمای واقعی نیستن حرف میزدمو مسخره کردنㅠㅠ
کلی به وقتی داشتم برای خواهر وودی اسم انتخاب میکردم خندیدنㅠㅠ
*وقتی همه ی اعضای خانواده منطقین
هیچوقت کمتر.... چه جمله بندی قشنگی داشتم:|...
یادم نمیاد حقیقتا. تا جایی که یادمه هیچوقت از سریال دیدن خوشم نمیومد. شاید کلا با آدمای واقعی مشکل دارم شایدم میخوام چیزی که نگاه میکنم فقط تا جای ممکن فانتزی باشه
اینو واقعا درک میکنم. تقریبا هیچکدوم از شخصیتای انیمه ای شخصیت یه آدم واقعیو ندارن. حتی بین شخصیتایی که خودم خلق کردم کمتر کسایی هستن که شبیه آدمای دنیای واقعی باشن
+ این مشکلو همیشه داشتم چون آدمای واقعی که باهاشون حرف میزنم و میشناسمشون انقدر کمن که نمیتونم بگم شخصیتی که به دنیای واقعی بخوره باید چه شکلی باشه
نه، رم و رام معروف تر از اینن که اسمشونو ندونم... اسمشو سرچ کردم، امیلیا بود++
آهان... صحیح. این واکنشای یهویی از دلایلین که به نظرم لانگا ISTJ نیست
خسته شدمممممم
*وقتی کروم باهام مشکل داره دقیقا وقتی نوشتنم تموم شده میزنه بیرون:|💔
فقط اونا نگفتن ولی آره، بیشترشو از اعضای خانوادم شنیدم
نه نه، معیار سنجش من هیچوقت اعضای خانوادم نیست. اونا تایپای خفنی دارن ولی هیچکدومشون اصلا شبیه کسایی که تایپای خفنی دارن نیستن. ترجیح میدم اصلا به اونا به عنوان الگوی تایپ شخصیتی نگاه نکنم
حقیقتا نمیدونم چرا هنوز بهشون درموردش میگم ولی چیز دیگه ای زیاد تو سرم نیست که درموردش حرف بزنم
ولی فکر نکنم پیدا کردنشچن اونقدرام محال باشه. شاید ما تو پیدا کردنشون خوب نیستیم
نمیدونم این دلیل قانع کننده ای هست یا نه ولی من خیلی وقت پیش نمونه ی یه شخصیت انیمه ایو تو دنیای واقعی پیدا کردم (اگه خودم حساب بشم)
اشکال نداره، مهم اینه یکی که عکساشو زیاد میدیدمو تو انیمه میبینم😂✊
آره...
ولی موندم برای چند تا کاراکتر تست دادی و دنبال توضیحاتش گشتی که اطلاعاتت درمورد MBTI انقدر زیاده... قبلا گفته بودی همشم از تست دادن برای کاراکترات گرفتی++
دقیقا!! همش میگن چرا با ما حرف نمیزنی و همش تو اتاقتی ولی وقتی میرم حرف بزنم همش باهام دعوا میکنن و میگن تو چرا اینجوری ای و از این چیزا خوشت میاد:|
مسئله اینه من چون آدمای خیلی زیادیو تو دنیای واقعی نمیشناسم فکر میکنم آدما خیلی با چیزی که تاحالا دیدم فرق میکنن و ممکنه آدمای خیلی متفاوتیم باشن... (بالاخره این همه آدم خفن تو دنیای مجازی از مریخ نیومدن که) ولی جدای از اینا، به جز اون حسی که انگار یکی از دنیای قصه ها اومده بیرون، فکر میکنم شخصیتای انیمه ای زیادی هم پیدا میشن که نمونه های شبیهشون توی دنیای واقعی زیاد باشه
به نظرم آدمایی مثل نوبارا پیدا میشن یا مثلا کسایی که مثل اورامیچی اونی سان باشن (اونا باید خیلی زیاد باشن:))
ولی من جدا احساس میکنم این یه نقصه. دقیقا مثل احساس یه نفر دقیقا قبل مردنش که چون تاحالا نمردم نمیتونم توصیف کنم یا احساسی که آدم وسط جنگ داره، با احساس دوستی واقعی یا حتی شخصیت آدمای واقعی هم مشکل دارم و موقع خلق کردن یه شخصیت جدید یا روابط جدید مدام به این فکر میکنم که اگه واقعی نباشه چی؟
اینارو که گفتی شدیدا به فکر فرو رفتم...
من با اینکه تایپای مختلف توی شخصیتام دارم اطلاعاتم درموردش خیلی کمه جوری که وقتی یکی تایپی میشه که قبلا سه نفر دیگه هم شدن باید از اول بشینم توضیحات اون تایپو بخونم که از اینکه اون تایپه یا نه مطمئن شم...
اینم هست ولی من اکثرا بیشتر اینجوری فکر میکردم که مردم تو مجازی راحت تر خود واقعیشونو نشون میدن درحالی که توی دنیای واقعی راحت نمیشه درمورد خود واقعیشون فهمید...
آقا اصن مگه آدمی که در اون حد خفن باشه وجود داره😂💔
اگه دنبال نمونه ی واقعی شخصیتای مث اونا خفن بگردیم احتمالا هیچوقت به نتیجه نمیرسیم ولی بعضیا که عادی ترن راحت پیدا میشن...
این که شک خیلی ساده ایه😂💔
میدونم فیکا هم بیشترن
اینم هست. بالاخره اونا خبق شدن که مناسب دنیای انیمه باشن و ما خلق شدیم که مناسب دنیای واقعی باشیم. هرچقدرم واقعی باشن تهش یکم با آدمای دنیای واقعی فرق میکنن
منظور منم همینه... خودم به s و n بودن نود درصد اونایی که بدون تست دادن براشون تایپ شخصیتی تعیین میکنم شک دارم++
داشتم دوباره بیوتو میخوندم ، خواستم بگم پاشو بریم با این سه تا کیدراما ازدواج کنیم همینننن الانننن
سلام، خوبی؟
سریال ونزدیو دیدی؟
اگه دیدی میشه نظرتو درمورد تایپ زیویر بگی؟
همه میگن ISFP عه ولی من نمیتونم به نتیجه برسم. به نظرم این بهش نمیاد...
نمیدونم. تمش جالبه😅
خودم چون خیلی معروف شده بود دیدمش جدیدا خیلی درگیر تایپ شخصیتاش شدم. خیلیاشونم همه اشتباه تعیین کردن
اگه دیدیش نظرتو درمورد تایپ زیویر بهم بگو
انقدری که بقیه میگن خفن نیست ولی ارزش دیدنو داره
البته برای یه خوره ی فیلم یا یکی که دنبال فیلمای سطح بالا نیست و فقط میخواد یه چیز جالب ببینه
این چه معیاریه😂💔
خودشه دقیقا. یه جورایی ادامه ی همونه. اینم یه ایسترگشه
ونزدی آدامزه دیگه. ظاهرشون و یه سری شخصیتا و تایپاش فرق میکنن ولی همه ی جزئیاتش (مثل دلیلی که اسم ونزدیو انتخاب کردن) با فیلم و انیمیشناش یکیه
حقیقتا تاحالا به این مسئله فکر نکردم...
آره دقیقا به شکل خیلی واضحی INTJ عه:))
خود کریستینا ریچی هم توی فیلم ENFJ عه
شخصیتش حداقل توی قسمت اول جذابه
اگه خوشت نیومد هم من با همون یه قسمت نظرتو درمورد تایپا میخوام😭😂
حقیقتا برای من شد. نه اینکه ناجذاب شه ها... حالا خودت ببین بعدا میگم′-′
همونجوری که فندوما برای کسایی که دو ثانیه تو سریال ظاهر میشن تایپ تایین میکنن:|~...
ج بعدا نوشت: چون نمیدونستم و این تیمو نمیشناسمD':
چطور بود؟
اینا با کوچیکترین رفتارایی که میبینن تصمیم میگیرن
حقیقتا خودمم بعضی وقتا میتونم از مقدار خیلی کمی دیدن یه نفر تایپشو پیدا کنم ولی قطعی نیست و حرف حس ششممه نه خودم. ولی حس ششمم تو این مورد نود درصد اوقات درسته′-′
+ چرا من تاحالا این تیمو اون تیم میخوندم🤦♀️😂
تلاشمو میکنم ولی میدونی چقدر توی فیلم دیدن عجیبم-
پ.ن: خودمم تاحالا بهش توجه نکرده بودم ولی دقیقا همینجوریه...
ساختمون نارنجیو پیدا کردم دارم بازخوانیش میکنم... در عجبم با چه رویی برات میفرستادمش++...
من قسمت اول روش کراش زدم ولی سر قسمتای بعدی خودخواهیش خیلی رفت رو مخم
واقعا؟ همه همینو میگن. به نظرم تنها قسمتیش که وایب هری پاترو میداد قسمت آخرش بود
شایدم چون فیلمای هری پاترو کامل ندیدم درک نمیکنم
مگه هری چش بود؟++
منم خیلی ازش خوشم نمیومد ولی به نظرم از ونزدی بهتر بود. ونزدی خاص تره ولی یه سری ویژگیاش خیلی آزاردهندن
ایندو همه میگن ENFP عه ولی با دوتا از دوستام درموردش حرف زدم ESFP بودنش خیلی واضحه
احتمالا تو قسمتای بعدی بیشتر معلوم میشه
+ آره++
یه فیلمی که خیلی دلم میخواست ببینم یکی بود که قبلا توی چالش MBTI درموردش حرف زده بودی. فکر کنم کارگردانش همین بود چون گفتی هم کارگردانش INFP عه که خیلی دوستش داری هم بازیگر نقش اصلیش (جانی دپ) هم خود نقش اصلی. اسمشو ننوشته بودی نتونستم برم دنبالش...
+
یه چیزی که خیلی حرصم میده اینه که نه سبک داستان پردازیش نه سبک شخصیت پردازیش اصلا شبیه خودم نیست:/ حس میکنم تصور داغونی ازم ساخته
چرا قسمت اول بیشتر؟ اونجا بیشتر جذاب به چشم میاد++
از روی داستان احتمالا طبیعیه وایبی که میگیرم از بقیه متفاوت باشه... ولی وجه اشتراکاشونم فقط اینه که تو یه مدرسه ی شبانه روزی درس میخونن و یه یارویی از افسانه ها آخرش میاد بکشتشون++
جدا؟ چرا؟ بچه ی بدی نبود که″-″
آخرش میخوام بدونم نظرت درموردش عوض شده یا نه
چرا آخه؟ انقدرم بد نبود واقعا😂
اگه بقیه ی سریالو دیدی واقعا خیلی دوست دارم نظرتو بیشتر درمورد تایپا بشنوم:′)
خیلی وقته دنبال یکیم تایپای این سریالو باهاش بررسی کنم
هی یادم میرفت بپرسم😑😂
حس میکنم قبلا خوندمش... حالا میرم دوباره بخونم
+
این قرار بود ادامه ی کامنتی که درمورد ساختمون نارنجی دادم باشه😂🤦♀️
وگرنه ایشونو انقدر نمیشناسم بخوام اینجوری درموردشون اظهار نظر کنم•-•
راست میگی++ وجه اشتراکاش بیشتر از تصورمه ولی فضای توش (حداقل شخصیتاشون) حس مشابهی نمیده...
ونزدی
اگه فقط یه ویژگی میخوای به دوستاش اهمیت میداد
اگه بیشتر از یکی میخوای هیچی به ذهنم نمیرسه=|
اینایی که میگیو کاملا موافقم ولی هنوز انقدر غیرقابل تحمل نبود
اگه انقدر ازش بدت میومد چجوری تا آخر داستانو خوندی؟++
ولی اینکه میگی حرفای پرفسور اسنیپو درموردش قبول داری یکم بی رحمیه... اون بیشتر حرفاشو درمورد هری تعصبی میزد
وسطش چجوری میتونی مشتاق نباشی؟ من خودم انقدر از ونزدی خوشم نمیومد ولی تو یه روز تمومش کردم چون خیلی کنجکاو بودم بدونم چی به چیه•-•
حقیقتا خودمم همین حسو درمورد کاراکتراش دارم
اینم هست. الان شخصیتای دارک خیلی بیشتر رو مدن. ولی این علاقمو بهشون کم میکنه چون دقیقا به خاطر تلاشش برای دارک بودنه که ونزدی انقدر محبوب شده🚶
میدونم++
مسئله اینه که نویسنده داستانو طوری مینویسه که خواننده همیشه حقو به شخصیت اصلی بده به خاطر همین آدم با اینکه میدونه شخصیت اصلی ویژگیای رومخ زیادی داره انقدر باهاشون اذیت نمیشه
الان اصلا یادم نمیاد چیا گفته ولی حداقل جلد اولو مطمئنم تعصبی نظر میداد
چجوری رون مورد علاقت بود ولی هری نبود؟ جفتشون تو یه سطح بودن که:′|
رون از اسنیپ بدش نمیومد؟++
بعد چرا بیشتر حق داشت بدش بیاد؟++...
خودمم داستانش انقدر برام جالب نیست ولی وقتی توی لحظه گیر میکنم نمیتونم ولش کنم. ذهنم شدیدا درگیرش میشه هر لحظه دارم با خودم میگم خب بعدش چی میخواد بشه؟
حس میکنم اونو قراره زودتر از ونزدی تموم کنی++
+ ایند واقعا کیوته. هرچند رومخ من یکم بود ولی هنوز کیوت بود🤏
آره ظاهرا این بود تایپش. منم خیلی دوستش داشتم خیلی گوگولی بود:′)
حیف داستان خرابش کرد...
تورنهل بود فکر کنم. اسمش عجیبه
زیویر خیلی کراشه حقیقتا... بیشتر از همه دنبال تایپ اونم ولی تحلیلای pdb رو نمیفهمم
اینم یکی از چیزای خیلییی تکراریه که مخصوصا تو انیمه ها همیشه هست
ترکیب جالبیه ولی دیگه شورش داره درمیاد++
آره خب اینارم میدونم. رو مخ منم بود که با وجود این همه ایرادش بازم همیشه حقو به هری میداد، ولی وقتی به عنوان یه خواننده ی معمولی میخونیش نمیتونی خیلی به این چیزا توجه کنی. میدونی.. دفعه ی اول آدم فقط با روند داستان همراه میشه تا حالا بعدا به این فکر کنه که چه ایرادایی داره++
این جلدا رو اصلا یادم نمیاد باید از اول بخونمشون که ببینم حرفای اسنیپ درمورد هری توشون چیا بودن=|
من هیچوقت نتونستم بینشون فرق آنچنانی ببینم. فرقایی هم که دارن بیشتر مربوط به شرایط اطرافشونه تا شخصیت خودشون. مثل اینکه هری همیشه وسط توجهه و خودشو قربانی معروف بودنش میدونه درحالی که رون همیشه نادیده گرفته میشه
درست میگی ولی دلیل اینکه اسنیپ از هری بدش میومد هم دقیقا این بود که پسر اون پدره. هریم بیشتر باهاش مشکل داشت چون اسنیپ از اول بهش گیر داده بود و بی دلیل باهاش بد بود
رون اعتماد به نفسش پایین بود؟++...
چرا دارم حس میکنم درست شخصیتای این داستانو نفهمیدم؟
هرمیون تو این چیزا همیشه خیلی منطقی بود. اصلا به راحتی هری به خودش اجازه نمیداد از بقیه متنفر شه مگر اینکه طرف بلای خیلی بدش سرش آورده باشه. هری خیلی سریع بقیه رو قضاوت میکرد🚶
ونزدیم فقط دو قسمت بیشتر داره
الان وقت مناسبی برای اسم فیلم گفتنه چون قراره با مدرسه بریم مسافرت و من هرچی فیلم تو لیستم بوده رو دارم دانلود میکنم که اونجا ببینم😂
حقیقتا اونو گفتم برای بقیه ی داستان کنجکاو شی😅 ببین حالا خراب میشه یا نه
آره. خودمم فکر کردم به خاطر همین باشه. خیلی سعی کردم دلیلاشونو بخونم ولی هیچی نفهمیدم🤦♀️
آره ولی نمیتونم به هیچ دلیلی که این تایپش باشه فکر کنم
تایلر هم میگن ISFP عه. به نظرم به اون اصلا نمیاد
عه واقعا؟++
چند بار هری پاترو خوندی؟
آره بمون. حقم داری. رونم که شرایطش همینه بیا فکر کنیم عوضم میشد همینجوری میموند😅
چی گفته بود؟
فعلا که دارم جلد اولشو دوباره میخونم ولی تا جایی که یادمه کمبود توجه داشت ولی اعتماد به نفسش پایین نبود++
منم وقتی داشتم میدیدمش فکر میکردم خیلی بیشتر باشه ولی زود تموم شد
آرهه دارم دنبال اسماشون میگردم دانلودشون کنم😅😂
چرا متاسفانه خراب میشه🚶
منم بعد کلی فکر و تحلیل کردن به همین نتیجه رسیدم ولی کسی تاحالا نبوده باهام موافقت کنه++💔
دفعه ی اول که خوندیش یادته کی بود؟
خیلیییی حق گفته. اون موقعی که میخوندمش احتمالا حرفش به نظرم آزاردهنده میومده چون داشتم از طرف هری بهش نگاه میکردم ولی همون موقع هم میدونستم که از خیلی جهات حرفش درسته
ولی پروفسور بلک و اسنیپ یه جورایی از این نظر مثل هم بودن. چون خیلی راحت و بعضی وقتا بی دلیل به بقیه توهین میکردن وقتیم که حرفشون درست بود آدم مثل حرفای دیگشون برداشت میکرد
شاید. اندفعه باید از این دید بخونمش++
همین الان دارم دانلودشون میکنم
یه کی درامای دیگه هم وقتی تازه قسمت اول پلی لیست بیمارستانو دیده بودم بهم معرفی کردی. فکر کنم اونم ملودرام بود و یه کتابفروشی توش بود... اسمشو یادم نیست
آره. تو انیمیشنش خیلی کیوت بودن ولی تو سریالش نه:′)
+ آره ولی چیز خیلی جالبی نیست. خیلی منتظر بودم بالاخره یه مدرسه بخواد مسافرت ببرتمون ولی اگه به خاطر قطار و انیمه نبود خودم نمیرفتم🚶
میخواستم ببینم تو چه مدت این همه دفعه خوندیش++...
چقدر دلم میخواد اونی که نوشتیو بخونم...
دقیقاا! من هیچوقت نفهمیدم جیمز با اون شخصیتی که توی دبیرستان داشت چجوری تبدیل شد به آدم خوبه ی ماجرا و اسنیپ شد آدم بدش. توضیحای داستان هیچوقت درمورد این چیزا قانعم نکردن، مخصوصا درمورد ازدواج جیمز و لیلی
میدونی همه ی اینا رو درک میکنما. با توجه به گذشتش عادی هم هست، ولی این باعث نمیشه اسنیپ درحق گریفندوریا بی انصافی نکرده باشه و تعصبی از همشون متنفر نشده باشه
کاملا حق داشته ولی این این واقعیت که این کارو کرده رو از بین نمیبره
چجوری این تئوری به وجود اومده؟ قبلنم شنیدمش. برام جالبه ببینم چجوری به این نتیجه رسیدن++
من همیشه بیشتر حرف میزنم
پلی لیست بیمارستانو همین الان دارم میبینم. تا آخر قسمت چهارشو دیدم. خیلی نیست ولی از خودم توقع کمترشو داشتم
روندش یکم برام کند و خسته کنندس ولی آرامش بخشه و شخصیتاش خیلی خوبن... هم از لحاظ شخصیت پردازی هم اینکه واقعا دوست داشتنین
اون دختره فکر کنم اسمش گایاول بود... از لحظه ی اولی که دیدمش عاشقش شدم:′) خیلی کیوته...
یعنی اسم اونو بهم نمیگی؟++
انیمیشن خانواده ی آدامز. پدر و مادر ونزدی
+ میریم مشهد. اسم اونجایی که میبرنمونو یادم نیست ولی از شهر یکم دور بود
++ میدونم همیشه بهونم همینه ولی به خاطر امتحانا دیر جواب میدم. ببخشیدTT...