خوشحال می‌شم اگه دوست داشتین،عضو چنل تلگرامم بشین:))

اینجا^^
البته معنی‌ش این نیست که قراره این‌ جارو ول کنم چون خب،نمیتونم. ولی حرفایی که نمیتونم اینجا بزنمو اونجا می‌زنم. راستش با اینجا خیلی حس غریبگی دارم. حالا ببینیم اون ور چجوریه.
ولی به امید خدا اینجا هم همچنان زنده وپابرجاست😅فقط اگه خدا یه لطفی کنه وحس غریبگی‌م رو محو کنه✨
بهرحال اگه خواستین اون ور بخونینم در خدمتم.
***
+‌لوسی مونتگمری میگه من درباره ی روز هام نمینویسم مگر دست کم آب وهوای اون روز ارزش توصیف کردن رو داشته باشه.
وچه بسا من روز هایی داشتم که فقط آب وهواش؛لیاقت صفحه ها توصیف شدن رو داشتن وتنها شاهدشون نویسنده ی مسخره ای بود که حتی بلد نیست چطور قلم رو دستش بگیره..!
واگر برحسب اتفاق کسی نوشته هایی از منو که ازقضا کمی خوب از آب در اومدن بخونه وخیال کنه مثل اون نویسنده هاییم که خود کم بینی دارن وفقط نمیتونن خوبی کارشونو بدونن،قسم میخورم که از شدت عصبانیت ودرماندگی گریه سر خواهم داد..!
+ولی وقتی اینطوری مینویسم حس نمی کنم خودمم😔😂حس میکنم یه پیرمرد با ریش وموهای بلند وبرفی رنگ وعینک ته استکانی،فرزانه وخردمند،با صورتی پر چین وچروکم که به قول کاپیتان جیم،انقدر شعر خونده حرف زدن عادی یادش رفته..