خب.فقط قسمت آخرِ لعنتی مونده تا دور سوم مستر سان شاین تموم شه!وقتی خیلی غمگینم تراژدی لازمم😂آدم عجیبی هستم.

اول میخواستم یه پست مخصوص براش بذارم ولی،دیدم خیلی طولانی ودرهم برهم میشه.این سریال انقققققدر حرف برای گفتن داره وانقدر کامله که واقعا نمیدونم از هر نظر بخوام بهش نگاه کنم کم کاری میشه در حقش.توهمه چی عالیه آخه لعنتی👌
بخاطر همین تصمیم گرفتم پستا رو تفکیک کنم.میخوام یه تحلیل جامع تر راجبه شخصیت ها بنویسم چون واقعا این شخصیت ها جزو فوق العاده ترین وتکرار نشدنی ترین شخصیت هایین که تاحالا باهاشون آشنا شدم،وخیلی حیفه که سرسری ازشون گذشت.این کاراکترا نظیرشون تو هیچ داستان دیگه ای وجود نداره.احتمالا چهار یا پنج تا پست داریم.درباره ی سه تا مرد داستان وشایدم اشین(اگه نه توی یکی از پست ها درباره اشینم میگم.نمیخوام زیاد از اشین انتقاد کنم ولی حتما باید یه بار نظرمو درست حسابی درموردش بگم) وپست آخریم در مورد روابط وبرومنسشون وصحنه های خیره کننده ودیالوگاشونه و احتمالا فان هم هست😅.خب،پست امروز درمورد گل سرسبدمون وآقای آفتابمون یوجینه.یکی از کامللللللللللللل ترین ومتفاوت ترین و ایده آل ترین کارکتر ها.که من کمتر کارکتریو تاحالا دیدم،به این دلنشینی،به این منطقی بودن وبه این کلیشه شکنی و...چی بگم واقعا.
درحق یوجین کم لطفی میشه. واقعا و واقعا.همه یا بخاطر جذابیت وجنتلمنی بازیگرش دوستش دارن،یا کلا به لطف دونگمه بهش توجهی نمیکنن😅به خود شخصیتش اون چنان دقت نمیشه که چقدر ساختار شکن وعالی وپر از درسه👌یه نفر بود میگفت من یوجینو ازهمه بیشتر دوست دارم چون انگلیسی حرف میزنه:||| ودهل؟؟؟اینم شد دلیل؟انگار بچه هیچ چیز دیگه ای نداره که آدم بخاطر همچین چیزی باید ازش خوشش بیاد‌.خب اگه اینجوریه دونگمه هم ژاپنی حرف میزنه حالا شما چون به جذابیت زبان ژاپنی پی نبردین شیفته اون نمیشین!😅یا اصلا هینا چهار زبون حرف میزنه پس چرا اونارو بیشتر دوست نداری اینکه نشد دلیل خواهر من!!!
یه چیزی بگم بچه ها دونگمه وهی سونگ هردوشون خیلی باهوش هستن،ولی الحق والانصاف یوجین از هردوشون باهوش تر وتیز بین تره.یه عده میگن هی سونگ باهوش تره.اینطورنیست واقعا.هی سونگ خیلی آدم زیرکیه،ولی به پای یوجین نمیرسه.البته خب...نظر هرکس میتونه فرق داشته باشه.
تازه از اونطرفم یه عده میگن دونگمه بین هر پنج تا کارکتر باهوش ترینه...ولی بازم قبول ندارم.میدونید،دونگمه نوعِ هوشش متفاوته بایوجین.یه جورایی میتونم بگم منطقه یا دنیا بینی...آره.خیلی میفهمه.دنیا رو خوب میشناسه.ازهمون بچگیش.مثلا قصد ونیت آدما وذاتشونو میتونه تشخیص بده.اما یوجین توی استراتژی چیدن،کشف کردن نکته های ریز،برنامه های بی نقص چیدن،تا جایی که من دیدم کارش از هر پنج کارکتر بهتر بوده.بماند که هوش عاطفیش هم خیلی بالاست.درک کردن افکار واحساسات مردم..
یوجین،یه شخصیت کامله.ومتفاوت؟آره‌.اون یه شخصیت خوبه،اما متفاوت با اون خوبی که ما می شناسیم واکثرا تو شخصیت های مثبت می بینیم.
غزل میگفت بعضی چیزا،معنیشون عوض شده.خوبی هم یکی از اوناست.ازخوب بودن تفسیرهایی میشه که واقعا هیچ شباهتی به خوبی نداره.اما خوب وقهرمان داستان از نظر من یه مقدار متفاوته.
یوجین واقعا برای من خاص بود،چون شبیه دونگمه واشین وهی سونگ ممکنه پیدا بشه (هرچند تو نوع خودشون بی نظیرن)اما تاحالا شبیه یوجین تو هیچ داستانی ندیده ام.

ویژگی های براق شخصیت یوجین:
۱.استراتژیست فوق العاده ایه و واقعا صبوره اکثر شخصیت های سریال دلشون میخواد عجولانه وبی فکر دست به عمل بزنن واگه یوجین جلوشونو نگیره خرابکاری به بار میارن اما اینکه یوجین تا این حدمنطقی ومتعادله واقعا زیباست.همیشه بهشون کمک میکنه نقشه های عالی بکشن.همین صبر کردن وزود تصمیم نگرفتنش،نکته سنج بودنش،باهوش بودنش...واقعا عالیه این مرد😭قوی،باهوش،منطقی،با احساس،باشخصیت وانسان.کی واقعا همه شو باهم داره؟
۲.اون به تک تک شخصیت های سریال درس داده.تک تکشون.حتی شخصیت منفی ها.اشین،دونگمه،هی سونگ،سفالگر هوانگ،لی جونگ مون،امپراطور،موری تاکاشی،لی وان ایک...تنها کسی که از این بشر هیچی یاد نگرفت گوساهونگ بود:||||
۳.درک کننده ست وبا احساسه برخلاف شخصیت های منطقی کلیشه ای که هیچ بویی از احساسات ودرک کردن دیگران نبردن یوجین احساس ومنطق رو در کنار هم داره واز این نظر واقعا برای من الگوعه من به همه ی کسانی که میگن احساس جلوی منطقو میگیره واحساسات ضعفه ودر مقابل کسایی که میگن منطقی ها خشک وبی احساسن یوجین چوی رو معرفی میکنم تا این رو ثابت کنم که احساس ومنطق مکمل همن.مکمل.وهرکدوم بدون اون یکی فاجعه به بار میاره وآدمها باید یاد بگیرن بینشون تعادل ایجاد کنن.
یوجین خدای درک کردنه.
قبلا تو پست نقد مستر سان شاین گفتم.ما انواع درک کردن داریم.ساده ترین نوع درک کردن اینه که ما چیزی که تجربه ش کردیمو درک کنیم.یا شخصیتی رو می بینیم که تو موقعیت خودمونه خب درکش میکنیم.اما قدرت درک یوجین چویی چندین پله بالاتره.اون کسانی که رو درک میکنه که باهاش متفاوتن.طرز فکر های مختلف رو درک میکنه.طرز فکر دونگمه صد وهشتاد درجه با یوجین متفاوته وبنظر من حتی هی سونگم خوب نمیتونه درک کنه دونگمه رو اما یوجین میتونه.یوجین از منظر دونگمه به دنیا نگاه میکنه.به این فکر نمیکنه که دونگمه باید مثل خودش باشه چون با اینکه درد هاشون مشترکه اما زندگی یکسانی نداشتن درسته؟آدمهای معمولی غالبا نمیتونن کسی رو به این شکل درک کنن.کسی که جاش زندگی نکردن اما قدرت فکر یوجین خیلی بالاست وخب چه بگویم.کاملا دونگمه رو میفهمه وهیچ وقت قضاوتش نمی کنه وقتی همه اونو یه مجرم وگناهکار میدونن یوجین بهش اعتماد داره وهدفشو میفهمه.معنی پشت تک تک کلماتش وادبیات مخصوصش.انگار یوجین یه دفترچه ی راهنما داره برای معنی پشت هر حرکت وهر حرف دونگمه.همین درک عمیقش باعث میشه دونگمه بهش جذب بشه و...دوستش داشته باشه.برای پسرم خوشحالم که همچین آدمی سر راهش قرار گرفته.دونگمه کسیه که دیگران حتی به عنوان یک انسانم درکش نمی کنن اما یه نفر وجود داره که به عنوان یه سامورایی درکش میکنه=)))


یوجین هیچ وقت زود قضاوت نمیکنه حتی برای رئیس گروه موشین(قضاوت کردن حقیقتا چیز خیلی نفرت انگیزیه.فکر نکنم از هیچی به این اندازه نفرت داشته باشم).که به چشم همه یه خیانتکار،وحشی ایه که برای پول هرکاری میکنه وگناهکاره.از اشین وهینا درموردش میپرسه تا بتونه منطقی نتیجه گیری کنه درموردش.که بفهمه اون چرا به چنین آدمی تبدیل شده وچراباهاش مشکل داره میدونید منطقی بودن سنگی بودن وازجنس آهن بودن نیست منطقی بودن به بهتر شدن روابط انسانی کمک میکنه اگه یوجین بخواد مثل بقیه با دونگمه از روی احساساتش رفتار کنه پس دونگمه رقیبشه،دونگمه باهاش مشکل داره بهتره یوجینم باهاش مشکل داشته باشه وبجنگه نه؟اما یوجین اینکارو نمیکنه تا کامل نشناختتش تا داستان زندگیشو نفهمیده قضاوتش نمیکنه(کاملا برعکس اشین)وهمین طرز کارش قلب دونگمه رو گرم میکنه وباعث میشه پسر سرکش ما رامش بشه=))*هق اشکهایم💔*

یوجین کاملا منطقیه ومنطقی بودن نادیده گرفتن احساسات و مثل عوضی هارفتار کردن نیست.میخوام به سکانسی که دونگمه موی اشینو برید دقت کنید.خب فکر میکنید احساسات فقط احساسات مثبت ومهربون ودلسوز بودنه؟عصبانیت هم یه جور حسه.اگه یوجین بخواد اونجابر اساس احساساتش رفتار کنه نتیجه اینه که،من از دستش شدیدا عصبانیم پس باید برم وحالشو جابیارم.اما منطق میگه اون یه انسانه ویه انسانِ سالم بی دلیل کاریو انجام نمیده.درسته که من خیلی عصبانیم ولی تا زمانی که بهش اجازه ندادم حرف بزنه وازخودش دفاع کنه حق ندارم قضاوتش کنم وتصمیمی بگیرم درموردش!
همه بدون هیچ سوالی فقط گرفتن بچه رو کتک زدن وتهدیدش کردن.دونگمه هم میدونست نتیجه ی این کارش،"نفرت"تمام آدمها ازشه!!! اما یه چیزیو پیش بینی نمیکرد.یوجین ازش متنفر نشد!
یوجین تنها کسی بود که قبل از اینکه دست به هرکاری بزنه از دونگمه سوال کرد:"چرا این کارو کردی؟" واین سوال کردن دوتا چیز رو مشخص کرد.انسان بودن خودش،وانسان دونستن شخص مقابلش😭
بله.باور کنید که بقیه دونگمه رو یه آدم نمی بینن.فقط یوجین،هی سونگ وهینا بودن که تو این کشور،دونگمه رو به چشم یه آدم میدیدن(حالا بماند یه سری افراد که روی واقعی دونگمه رو دیده بودن ودیگه ازش نمیترسیدن نمونه ش اون صاحب شیرینی فروشی فرانسوی😂)
وقتی دونگمه جوابشو داد یوجین گفت اومده بودم باهات مبارزه کنم ولی فکر کنم بی حساب شدیم!!!!بعد میدونید اینکه ازش سوال کردبه کنار،دلیل دونگمه رو هم خیلی خوب میفهمید.اگه یوجین خودش جای دونگمه بودخب قطعا این کارو نمیکرد اما اون میفهمه دونگمه دونگمه ست ویوجین یوجین.ممکن بود اگر پدر بزرگ اشین،خود اشین وهی سونگ هم از دونگمه دلیل کارشو سوال میکردن وجوابشو میشنیدن بازم اهمیتی نمیدادن.چون نمیتونستن طرز فکر دونگمه رو درک کنن.روششو.اینکه چرا اون از این روش استفاده میکنه واصلا چرا باید بکنه.اما یوجین میتونه.خب...تعجبی نداره که چرا باید،احساس علاقه واحترام نسبت به رقیب در وجود دونگمه شکل بگیره.فکرشو بکنید برای کسی که هیچ وقت تو زندگیش درک نشده پیدا کردن همچین آدمی چقدر میتونه لذت بخش باشه؟ =))) تا چه حد بهش احساس امنیت وگرما میده که اون بیخیال رقابت وجنگ ونفرت میشه واین رابطه رو تبدیل به رابطه ی دوستی میکنه؟خیلیا از اینکه چرا سه تارقیب باید اینقدر باهم دوست باشن خوششون نیومده،اما واقعیت اینه که همه چیز توی مستر سان شاین دلیل منطقی داره.
مورد دیگه اینه که یوجین ازنشون دادن احساساتش هیچ وقت ترسی نداشته.هیچ وقت احساساتشو سرکوب نکرده چون اون یه آدم قوی ومحکم ومنطقیه،هیچ وقت همچین طرز فکری نداره که احساساتم منو ضعیف جلوه میدن.یوجین میدونه که احساسات قوی رو فقط آدمهای قوی دارن.کسی که حتی جرئت ابراز احساساتشو نداره،اون ضعیفه[چی؟یه لحظه صبر کن!منظورم درونگرا هانیست که بخاطر درونگرا بودنشون معمولا بی احساس خطاب میشن.اونا بحثشون فرق میکنه.بعدم درونگرا ها هم دیگه یه حد واندازه یی دارن واقعا)
یه چیزی بگم،اشین آدمیه که زیاد به احساسات بها نمیده اما احساساتش میتونن راحت کنترلش کنن.اینم یکی از مواردیه که توشخصیتش رو مخمه.اما یوجین به احساسات بها میده،واحساسات هم کنترلش نمیکنن.یوجین کاملا متعادله.
داشتم با یه نفر حرف میزدم که میگفت من از شخصیت های منطقی متنفرم!ودرکشون نمیکنم.اما نمیدونم چرا انقدر یوجین رو دوست داشتم.یوجین منطقش خیلی احساسی بود.بهش گفتم احتمالا شخصیت های منطقی که تودیدی از اون کلیشه ایاش بودن.ودرسته.حقیقتا آدم عجیبه این یوجین.کسی که منطقو با احساس وعشقو با انتقام ترکیب کرده...و واقعا بجز کیم اون سوک کی میتونه این شخصیت ها رو خلق کنه؟من که خودم آدمای منطقی رو خیلی دوست دارم. حس احترام درمن به وجود میارن وعاشق آدماییم که میتونم براشون احترام قائل باشم!
باید اینو بگم که یوجینم یه آدمه اگه بعضی جاها اشتباه نکنه آدم بودنش میره زیر سوال.سر مسئله ی هی سونگ بعضی وقتا تحت تاثیر احساساتش رفتار میکرد و واقعا هم نمیشه ازش انتظار داشت مثل یه ربات همیشه کامل وبی نقص رفتار کنه.اما اگه همون درک بالا ومنطقی بودنش نبود،هیچ وقت نمیتونست همچین تصمیم سخت ولی شجاعانه ای بگیره،وباهی سونگ کنار بیاد.تصمیم یوجین برای دوستی با هی سونگ وگذشتن از پدر ومادرش به خاطر اون حتی از تصمیم دونگمه برای دوست شدن با رقیبش هم سخت تر بود وتصمیم هی سونگ هم برای دست کشیدن از عشقش،بخاطر احساس دینی که به یوجین داشت...هرسه تاشون به اندازه ی هم باشعور وفهمیده بودن وهمین خاصیتشون باعث شد بتونن همچین رابطه ی سالم وجذاب ودیدنی ای رو بسازن.


۴.این مورد رو خیلی دوستش دارم.همه ی این ویژگی های خاص شخصیتی یوجین دلنشینن اما این یکی،واقعا جالبه‌.انتقامجو بودنش!
یوجین آدم انتقامجوییه وبنظر من این واقعا یکی از نکته هاییه که جذابش میکنه.اولا که متوجه میشیم یوجین همیشه قرار نیست خوب وبزرگوارباشه.اینکه از یه آدم اسطوره ساخته بشه برای من غیر قابل تحمله حتی اگه یوجین باشه.
دوما من آدمای انتقامجو رو دوست دارم چون خودم موافق انتقامم.دونگمه هم همین انتقامجو بودنش جذابه.این باعث میشه بهش احساس نزدیکی بیشتری داشته باشم.
خب،.یوجین میتونه آدم بخشنده ای باشه.مثلا درمورد دونگمه میتونه خیلی وقتا به دل نگیره کارهاشو.یاپدر ومادر هی سونگو نبخشید.تاکید کردکه نمی بخشم امابخاطر دوستیش با هی سونگ از جونشون گذشت.اما باید مراقب باشید.اگه کاری میکنید یوجین بهتون برش میگردونه پس منتظرش باشید.چه کاری که میکنید خوب باشه،چه بد.
انتقامی که از لی سه هون گرفت،کاری که موری تاکاشی کردو عملا سر خودش اوورد(آویزون کردنش از بالای پل)،وحتی تو مسائل کوچیکم انتقام میگیره.مثلا وقتی اشین به سمتش اسلحه گرفته بود یه مدت تنبیهش کرد که من خیلی کیف کردم از کارش😂👌
انتقام گرفتن باعث میشه بعضی آدما حساب کار دستشون بیاد،ویاد بگیرن حدو اندازه ی خودشونو بدونن ویوجین همین کارو میکنه.
۵.قدرشناسی درست مقابل انتقام جو بودنش قرار داره.یوجین یکی از قدر شناس ترین شخصیت هاییه که دیدم طوری که کوچیکترین خوبی ای که کسی درحقش کرده رو یادش میمونه وباتمام قدرتش سعی میکنه جبرانش کنه.درسته که کشورش بهش آسیب زد،پدر ومادرشو ازش گرفت وباعث شد فرار کنه،اما همونایی که بهش کمک کردن هم هم وطنش بودن.سفالگر هوانگ وشکارچیای برده.واین قدرشناسی یوجین،باعث شد دوباره به سمت کشورش برگرده...چون،چطوری بگم،محبت اون هم وطن هاش ناخواسته توی قلبشه ولطفی که درحقش کردنو هیچ وقت یادش نمیره.دیدید آخرش یوجین قبول کرد که چوسانیه؟وقتی که تو آمریکا اون یارو ازش اسمشو پرسید،به جای یوجین چوی گفت چوی یوجین!!!
۶.آدم ها وشخصیت هایی که زیاد سختی می کشن،به این نتیجه میرسن که از خودشون بدبخت تر،مصیبت زده تر ومظلوم تر وجود نداره. فکر می کنن تنها کسی که درد کشیده خودشونن،کسی بیشتر از اونا رنج نکشیده وکسی درکشون نمیکنه.
اما منطقی بودن یوجین یه جای دیگه هم نمود پیدا میکنه.یوجین به این حقیقت واقفه که با وجود همه ی سختی هایی که کشیده کسانی وجود دارن که از اون رنج کشیده ترن.یه عده شدید تر از خودش مورد تبعیض واقع شدن و...
درسته یوجین درمورد خودش دیالوگی داره که میگه:
ممکنه هرکس فکرکنه مشکلات خودش بزرگتره...
ولی وقتی مقابل مردی ایستادی که قلبش تیکه تیکه شده...دیگه نباید ازآسیب دیدن خودت حرف بزنی...چون نهایت بی شرمیه.
اما میدونه ممکنه کسی باشه که حتی از مردی که قلبش تیکه تیکه شده هم،وضعِ قلبش بدتر باشه!
اون موقعی که داشت به اشین میگفت برده بوده،یه چیزی گفت که باعث شد احترامم نسبت بهش چندین درجه بالاتر بره.
"این کشوری که سعی داری ازش محافظت کنی،
جایی برای زندگی یه باک جونگ هست؟
جایی برای زندگی یه برده هست؟"
اینکه اسم باک جونگ رو قبل از خودش اورد،شاید برای بقیه ساده وبی اهمیت بنظر برسه.ولی اتفاقی نبوده.اونم تو دنیای مستر سان شاینی که یه واو هم اتفاقی وبی منظور نوشته نمیشه:///یوجین_باک جونگ هارو_ازخودش_بیشتر_موردظلم_واقع شده_میبینه!وبنظرش اونا مقدم ترن.
یاد دیالوگ دونگمه افتادم^^ به یوجین میگه:از بین همه ی رعیت زاده هایی که تاحالا دیدم تو از همه شون با ادب تری😂😅
خلاصه که من به این شخصیت کامل وبی نظیر افتخار میکنم و واقعا آقای آفتاب بودن برازنده شه اکثر شخصیت اصلی ها یا آدم های بی مصرفین یا خود محور و حال بهم زن...اما یوجین یکی از معدود شخصیت اصلی هاییه که واقعا لایق جایگاهشه.کسی که اگه نبودکل داستان به هم می ریخت.شخصیت اصلی باید همچین کسی باشه وگرنه به درد نمیخوره.حالا میفهمم چرا اشین شخصیت اصلی نیست.یوجین چوی یه کلیشه شکن واقعیه.یه قهرمان که نه اسما بلکه حقیقتا قهرمانه.یوجین چوی کسیه که نشون میده انسان های شریف همشون ضعیف واحمق وماست نیستن.وبنظرم،بیایید انسانیت واقعیو از یوجین چوی یاد بگیریم.

خب خب درحق یه شخصیت دیگه واقععععا کم لطفی میشه.تا حالا ندیدم جایی کسی از جوزف بزرگوار حرفی بزنه.بنظر من جوزف همون کسی بود که یوجین رو اینجوری تربیت کرد.شخصیتش منو به شدت یاد جان مردیت توی آنی شرلی میندازه😅اگه کسی خونده باشه حتما متوجه میشه چرا.یوجین یه بچه ست.یه بچه ی آسیب دیده.چی باعث شده یه بچه ی بی پناه ومورد ظلم واقع شده تبدیل به همچین انسان بزرگی بشه؟چیزی به جز جوزف؟شرایط زندگی یوجین توی آمریکا گل وبلبل نبود. ولی من از یه چیزی مطمئنم.تفاوتی که یوجین با دونگمه داره دقیقا تو همین جاست.یوجین برخلافِ دونگمه از نظر معنوی وتربیتی وعاطفی،ساپورت میشد.وهمون فلش بک های کوتاه وکمی که از جوزف ویوجین توی آمریکا دیدیم تاییدش میکنه.جوزف به این بچه پدر داشتنو داد،خانواده رو،ونذاشت حس های منفی وانتقام از وجودش سر ریز کنه و دیگه نتونه به خوبی ها فکر کنه.یوجین توی سنی بود که هرچی توش میکاشتی همون جوونه میزد و واقعا زمینش آماده ی پذیرفتن هر بذری بود مخصوصا تو اون موقعیت خطرناک وتو اون کشور غریب...سرنوشت میتونست به بدترین جاها بکشونتش اما جوزف بهترین بذر هارو توی این زمین کاشت وبهترین محصولو هم دریافت کرد..💫
به جوزف کبیر،پدر حقیقی یوجین،احترام بگذارید!!!!آدم فوق العاده ایه.

می میرم برای این سکانسش انقققققدر که غم داشت وتلخ بود...و واقعا اون نگاه یوجین بعد از شنیدن جواب دونگمه...دلم میخواد از یوجین یه چیزیو بپرسم،وقتی کسیو انقدر خوب درک میکنی پس حتما میتونی دردشو هم حس کنی...زیادی دردناک نیست این حس لعنتی؟؟؟
از نظر من با اختلاف،دردناک ترین سکانس کل مستر سان شاین.
⬇⬇⬇⬇
دونگمه:اگه میخوای توهم بیا منو بزن.با اینکه بدجوری کتک خوردم ولی بازم میتونم تحمل کنم.
یوجین: چرا این کارو کردی؟
دونگمه:بهت نگفتم؟لازمه که در امان بمونیم(چرا منظورشو نمیفهمم؟😐)
یوجین:ازت دلیلشو پرسیدم!!!
دونگمه:لی وان ایک...داشت دنبال اصل ونسبش میگشت.
..
_اومده بودم باهات مبارزه کنم.ولی انگار بی حساب شدیمTT💔


یوجین:تریاک مصرف میکنی؟
دونگمه: تو همیشه مچمو میگیری!برای اینکه دیگه رازهام لو نره دیگه نباید ببینمت.
یوجین:ولی من دوست دارم ببینمت.اگه کمک لازم داشتی به من بگو.من تو هواوولو میمونم.بعد کارت برمیگردی هواوولو؟
دونگمه:(لبخند)تو واقعا همه چیزو درمورد من میدونی!!!
همه چیزو درموردش میدونه از اینکه کجا بوده چیکار میکرده چه حسی داره به چی فکر میکنه اقدام بعدیش قراره چی باشه و...
ترسناکه نه؟ولی خب دوست داشتنی یه!

من چقدرررر این قسمت رو دوست داشتم وچقدر خیره کننده وزیبا بود...یوجین حتی درجایگاه یه استاد هم فوق العاده ست وچه سرباز هایی رو تربیت کرد!سخنرانی آخری که براشون کرد،شیر باشید!!! واون دیدار دوباره با شاگردش توی قطار ودیالوگش؛
راستی،دلم برات تنگ شده!!!💔

راستی من از یه چیزیم خیلی بدم میاد همه هرچقدر دلشون بخواد از این بشر استفاده میکنن وآخرشم میگن تویه خارجی هستی نمیتونیم تو گروهمون قبولت کنیم:///کاش یه ذره قدر شناسیو ازش یاد میگرفتین!

باید چندتا دیالوگ هاشو بنویسم.یوجین دیالوگ های عمیق زیاد داره ولی چرا من الان یادم نمیاد؟😂
_هی سونگ من هیچ کار اشتباهی نکرده!گناه اون فقط اینه که تو خونواده ی ما به دنیا اومده.
+اون وقت من چه کار اشتباهی کردم؟بجز اینکه تویه خونواده ی برده به دنیا اومدم گناه من چی بود؟؟