۱۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

نقدانیمه سرودقلب+چندتا گزارش از دنیای انیمه❤

نقد انیمه ی سرود قلب:
این انیمه عشق قبلی من بود و با آشناشدن با وایولت اورگاردن کلا علاقمو بهش فراموش کردم!😂
موضوع انیمه بسیار بکر وکم نظیره(کمتر بهش توجه شده)ومفهومی که میخواد برسونه تاثیر وقدرت کلمات روی انسانهاست.واینکه چقققققدر باید مواظب کلماتمون باشیم.وبخوبی هم ازپس نشون دادن این منظور براومده.یه ویژگی خیلی خوب انیمه ها پرداختن به موضوعات خاص و واقعا کاربردی وزاویه دید متفاوت بهشونه.
داستان پردازی انیمه کامل وسر راسته ونمره ی قابل قبولی روازمن میگیره.
شخصیت پردازی ها نسبتا خوب هستن مخصوصا ناروسه ی عزیز وتاساکی واقعا شخصیت های جالبی بودن.البته ساده ن بدون پیچیدگی های خاصی ولی دوست داشتنی ان‌.
انیمه حس خوب محبت وهمکاری ودوستی روبهتون میده.چیزی که توی خیلی از آثار جای خالیش حس میشه وهمش دعوا ودشمنی موج میزنه وشخصیتها بدون کوچکترین تغییری..اما اینجا اینطور نیست وحتی شخصیت های قلدر مدرسه هم انسانیت دارن ویکی از زیباییهای انیمه همینه.
موزیکال بودن انیمه ازنقاط قوتشه ودر زیباتروبه یادموندنی تر کردنش تاثیر خوبی داره.
انیمه درمنتقل کردن یک مفهوم ویک درس کمتر توجه شده بسیار خوب عمل میکنه وبزرگترین وشگفت آور ترین نقطه ی مثبتش ازنظر من پایان بندی غیرکلیشه ای وغافلگیر کننده شه^^اگردنبال یه عشق آتشین هستین سراغ این نیاین چون خیلی روندش خاصه وطبق میل شما کار نمیکنه.اما برای من جزو عالیترین پایانبندی هاست.راجبه پایانش فکرکنید.نه بطور احساسی.پایانش به شدت زیباست!این پایان به من نشون میده که افسانه ی مسخره ورنگارنگ شاهزاده سواربر اسب سفیدچیزی به جزیک رویای پوچ نیست.ودنیا زندگی توی قصرهای بالای ابرها نیست.پس کاملا منطقی وبی نظیر بود اگر آخرش ساکاگامی به ناروسه گفت نه!
چقدر من عاشق این قسمتی بودم که ساکاگامی گفت ممنونم ولی من یه نفرو دیگه رودوست دارم؟
همه ی تصوراتمون فرو ریخت!نویسنده میخواست خیلی محکم بهمون بگه حقیقت دنیا با اون چیزی که همیشه تو قصه هامیخونیم فرق میکنه.زندگی فیلم موزیکال عاشقانه نیست.زندگی انیمیشن دیزنی نیست.که همیشه قرارنیست به آرزوهامون برسیم.که همیشه همه نباید بی نقص باشن.که اصلامیشه شاهزاده خوشتیپ ما عاشق شخصیت فرعی داستان ماباشه(👌👌👌👌احسنت!)که شاید اونی که به درد مامیخوره یه نفردیگه باشه.کسی که هیچ شباهتی به شاهزاده هانداره.اما آدم واقعیه.به هیچ وجه بی نقص وکامل نیست ولی سعی میکنه ومیخواد که آدم خوبی باشه.
 پایانبندی این انیمه انقدر باشکوه وسبک من بود که نمیدونم چی بگم!عالی.تاباشه ازاین پایانبندی ها.البته که زیاد دلخواه ومورد پسندهمه ی مخاطبین نیست!
این انیمه قبلا برای من تودسته ی فوق العاده ها بود اما بعدازآشناشدن با انیمه های خوش ساخت تردیگه ... الان برام جایگاه یه انیمه ی خیلی خوب وکامل روداره که میتونه ارزش چندباردیدن روداشته باشه.
نمره:7از10
***

  • ۳
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • چوی زینب دمدمی

    دونگی نوشت💙

    اولین باری که دونگی رودیدم،۱۰سالم بود.اون موقع ها،شاید دونگی روبخاطر اینکه یه دختر شیطون وشجاع وبانمکه دوست داشتم. شاید چون یه سریال جذاب بود.. شاید... 
    اما،چرا هرچی میگذشت ،من بزرگتر میشدم،عاقلتر،باتغییرات بیشتر،عقایدجدیدتر،تجربه های بیشتر،علاقه ی من به دونگی تغییر نمیکرد؟
    اینو با بار ها وبارها دیدنش،بالاخره متوجه شدم!
    شاید اینکه سریال روخیلی دوست داشتم،وباعث شد هربار پخش میشه ببینمش،بهم کمک کرد تا اون جادوی اسرار آمیز درونیشو،کشف کنم!
    من سریال های کره ای دیگه ای روهم وقتی بچه بودم دوست داشتم. افسانه خورشید وماه،وجواهری درقصر.اما درحین بزرگ شدنم،فقط علاقه ی من به یکیشون بود که تغییری نکرد!دونگی!
    خیلی طول کشید تا بفهمم چرا.چرا دونگی آرومم میکنه!چرا حس امنیت بهم میده! چرا برای منی که بابیشتر چیزهای این دنیا احساس بیگانگی دارم،احساس خونه داره! چرا...وقتی ازهمه چیز این دنیا بدم میاد ،دونگی وجودی هستن که بهم احساس پاکی وزلالی خالص میدن.چیزی که باهمهههه ی این رنگهای تند،ریا ونیرنگ وخیانت متفاوته.
    وحالا میفهمم.دونگی ،عقایدمنه.پایه ی ساختار روحی وشخصیتی من.اعتقاد اون چیزی نیست که برات ترسیمش کنن وتو بخوای قبولش کنی.اعتقاد چیزیه که ازاول باگوشت وخون وپوست واستخون من آمیخته شده وتغییر نمی کنه.یعنی من برپایه اون ساخته شده م.
    پس بخاطرهمینه که حرفهاش رومی فهمم.ببینید،دونگی شخصیتی نیست که شبیه من باشه.کسی نیست که ازعلاقه ی من به دونگی وجودی بی خبر باشه ولی من هیچ وقت اونا رو جزو دسته ی شخصیت هایی که باهاشون همزات پنداری عمیق دارم نمیگذارم(مثل جودی ابوت وبل)من مثل اون دوتا نیستم ازهمه نظری،اما قبولشون دارم.بیشترازهرکسی درکشون می کنم وعاشقشونم.
    من بعضی وقتا از دست دونگی به شدت حرص می خورم.جزو اون دسته کارکترای کیوتی نیست که هیچ مورد رواعصابی برای من ندارن:(((اما...بطور کلی تمام کارهاشو قبول دارم.
    خیلیاسرملکه نشدن دونگی یاوقتی ازقصررفت بیرون ازبس حرص خوردن کبودشدن😅یکیشونم خودم.من واقعادوست داشتم دونگی یه بارطعم ملکه شدنوبچشه ولباسی که کاملابرازنده ش هست روبپوشه.مقامی که  بیشترازهمه ی ملکه هایی که بخاطراصالتشون یاموقعیت مناسبی که براشون جورشده بودیاازروی خرشانسی یاباحرص وطمع اونوبه دست اورده بودن شایستگیش روداشت❤ولی خب...به خودم گفتم یکمی فکرکن،تودونگی روبخاطرهمین متفاوت بودنش دوست داری مگه نه؟این که به تمام قوانین دنیامیگه:نـــــه!اگه دونگی ملکه میشدخب آخرش که چی؟میشدیه هپی اندینگ مسخره.دونگی زحمت کشیدوبالاخره پرنسس شدوتاآخرعمرش.‌‌..
    اینجوری سریال ازهدف اصلیش هم خارج میشد.اونوقت،انقدربه تومیچسبید؟
    دونگی ملکه نشدتایه نه ی بزرگ باشه به همه ی کلیشه ها.دونگی هیچ وقت هدفش پست ومقام نبود،پس این بی معنی بودکه ملکه بشه.منم اولین باراصلادرکش نمیکردم.چون اون موقع بچه بودم ومغزم قدگل کلم بود.شایدیه پایان به این خوشی ویه زندگی راحت وشادبرای دونگی خیلی بهم می چسبیدوخوشحالم میکرد.ولی اینطوری دونگی فقط فیلم موردعلاقه بچگیهام میبود ودرحال حاضردیگه نمیتونست برای من باارزش باشه.ولی الان...به جرئت میگم دونگی بهترین کاردنیاروکردوثابت کردخودش روگم نکرده.البته که دلایل سیاستمندانه ای هم داشت وخودش هم به این موضوع اشاره کرد(برای حفظ جون ولیعهد)
    واین که ازقصرخارج شد.میگن خب چی میشددونگی حالاکه ملکه نشدلااقل توقصرمیموندوراحت زندگیشومیکرد.امادونگی حــامی رعیتهابود.بایدمیرفت توی شهر،تاکناررعیتهازندگی کنه ودرد دلشون روبشنوه.هیچ وقت پادشاهی که روتخت پادشاهیش باآسایش نشسته باشه نمیتونه دردمردم رودرک کنه.هیچ وقت.دونگی دنبال پول ومقام وخوشگذرونی نبود.دونگی حوصله سیاست هاودردسرهای هرروزه قصرروهم نداشت.دونگی یه زندگی آروم میخواست درکنارمردم.به علاوه هدف سیاسی ش هم این بودکه گئوم ملکه کیم رومادرخودش بدونـه.میخواست پسرش قوی بشه،تابرای امپراطوری،شایسته باشه.دونگی یه روح آزاده،چطوری میتونه حبس بشه توی قصر؟خودمنم خیلی از وقتایی که توقصر زندگی میکرد خوشم نمیومد(البته این دفعه که دیدمش همه جاعاشقش بودم وبیشتر ازدفعات قبل حتی کارهاشو درک می کردم،اما بازهم،کیه که اون دونگی خوش خنده ی دردسر ساز شیطون رو به این دونگی بارفتارباوقار خانمانه ترجیح نده؟)
    همین کارش ازجنس منـه.به تجملات بگو...نـــــه!به مــادیـات بگو...نـــــه!به قیدوبندهایی که توروحبس میکنه،روحتو تیره میکنه وتورو ازخود واقعیت دور میکنه نه بگو!
    دونگی به من یاد میده حتی اگه همه باهات مخالف باشن توهیچ وقت ازعقایدت دست نکش!!!تومتفاوت باش باهمه ی قانون های بشری! این چیزیه که به روح من حس خوبی میده.آرامش وامنیت!
    این عقاید منه.چیزیه که من بهش بـاور دارم! وهـرگز،ازش عقب نمی نشینم! حتی اگه،بهم ظلم بشه و بخوام بد بشم(طبق قسمت شرور وغیر قابل تحمل وجودم)اما هیچ وقت این اعتقاد رو یادم نمی ره.دونگی من!حتی اگه تمام دنیا باعقیده م مخالف باشن وبهم بگن احمق(درست عین جانگ مویول) ولی من توی قلبم نگهش میدارم.چون تنهاچیزیه که میتونه زنده نگهم داره.چون اون منی که الان هستمو تشکیل داده !
    قسمت آخر دونگی ،یکی از قشنگترین نـوع پایانبندی هاییه که تو زندگیم دیدم! میخوام قسمت آخرشو درآغوش بگیرم❤این سریال یه نکته ی فوق العاده داره که واقعا خوشحالم میکنه از اینکه یه سریال تاریخی کره ای،انقدر خوب تونسته به هدفش وفادار بمونه،وتوجاده خاکی نزنه ویه اثر محکم تحویلم بده^_^ روند کلی سریال واقعا عالیه.پایان سریال همونیه که از اول هم باید میبود.دونگی ای که،خود اصلیش رو فراموش نکرده.من رعیت بودم،چرا باید همنوعانم روفراموش کنم؟دونگی بین سریال هایی که در دفاع از رعیت هاساخته شدن،ازهمه عملکرد بهتری داره بنظر من.بدون دیدیکطرفانه،بدون قصدوغرض،باکلام صادقانه،وهدفی که تا آخرگم نمیشه.وبنظرم تک تک سکانس های سریال باهدف بودن،تامارو به این پایان زیبا راهنمایی کنن،هرچند که معمولا مردم پایانای موردعلاقه ی منو دوست ندارن😅
    چندتاسکانس خیلی دوست داشتنی پشت سرهم داره توقسمت آخردونگی،که واقعا هنرمندانه ست!
    وقتی که رعیت هابرای دونگی آلاچیق درست میکنن،ومیگن:وقتی ازشون خواستم خودشون داوطلبانه قبول کردن این کاروبکنن*__*
    بانوبونگ به دونگی میگه:بانوی من،این هدیه رودیگه نمیتونید رد کنید!
    دونگی:درسته!چطور میتونم همچین هدیه ی ارزشمندی رودرک کنم؟
    دونگی تصور دیگه ای از ارزش ها داره!درست همون تصور من!
    وهمون موقع بودکه استادوون هاک به گئوم گفت:میبینی جناب گئوم؟چیزی که میبینی روهرگزفراموش نکن.درس امروزماباارزش ترازهرکتاب یاگفتارخردمندانه ست.
    سکانس بعدی،وقتی که دونگی،پاشو دوباره میذاره روکمر امپراطور...😂
    وبعد از اون،وقتی که گئوم بالاخره پادشاه میشه.این یه احساس شکوهمند به من میده!نگاه کن،پسر همون شمشیر زنان مبارزی که یه روزی اینطوری سربه نیستشون کردن،حالاپادشاه مردم شده.چوی هیو وون،زحماتت بی نتیجه نبود...اون تفکر زیبایی که داشتی بالاخره یه روزی نتیجه داد.کل این رو متحول کرد ..
    بچه ها ،شاید دونگی،زیادی افسانه ای باشه.ولی بنظر من ،ما اگه بخوایم واقعا میتونیم.من خودم موافقم دنیابه روشنایی دنیای دونگی اینا نیست واین اتفاقها فقط توسرزمین قصه هامی تونه بیفته.ولی این دلیل نمیشه که این چیزا درست نیست ومانباید ازشون درس بگیریم.دونگی به من یاد میده اگه هدف والایی داشته باشی،وگمش نکنی،بالاخره،یه روزی،یه جایی،اون هدفت نتیجه میده.حتی اگه تونباشی که ببینیش.به عقیده ی من،آدمها میتونن تحت هرشرایطی خوب بمونن.درسته که هرکسی اشتباه میکنه،ولی همه،به سمت قسمت تاریکی کشیده نمیشن.یادتون رفته که قدرت خوبی ها بیشتره؟ همه چیز به انتخاب مابستگی داره!
    و سکانس بعدی،وقتی که اون دختره،درست عین بچگیای دونگی،با اسم دونگی سروکلش پیدامیشه.اون دختره تناسخ شده ی دونگی نیست،معنیش همون امیدواریه!هنوزم پیدامیشن آدمهای دیگه ای که راه دونگی روادامه بدن.البته این اسمش راه دونگی نیست.راه خوشحال بودنه.راه روشنایی.
    دونگی برخلاف بیشتر داستان ها،ازجنس نور،امیدواری وروشناییه.وهمینه که به من حس خوبی میده.دلم میخواد ازتمام عوامل ومخصوصا کارگردان ونویسنده ی این سریال بخاطر جسارت،هدفمندی وخلق این اثر آرمانگرا تشکر کنم❤
    ممنونم. چطوری میتونم حسی که من بهتون دارمو توصیف کنم؟نه نه!اصلا توصیف ناپذیرهههههه!امیدوارم که هیچ وقت تا آخر عمرم،ازدستتون ندم.من باهاتون زندگی کردم وبهترین چیزهارو ازتون یادگرفتم.
    این جمع از بهترینااااست^__^


    ***
    عالی جناب،ازمن می پرسید چطور می تونم همه چیزو رها کنم وبرم؟
    درواقع من هیچیو ازدست نمیدم. چون قلبی دارم که داره ازمحبت منفجر می شه!
    درواقع من بیش از ظرفیتم لبریز ازمحبتم!
    پس بذارید برم وبا این قلب سرشاراز محبتم زندگی شادیو داشته باشم.
    (من چیزی نمی گم.ولی تک تک واژه هاشوخودم باپوست واستخونم لمس وتجربه کردم!)
    من میخوام پسرم یه زندگی خوب داشته باشه. یه زندگی پرازچیزای ارزشمند،همه چیز داشته باشه بجز قدرت! میخوام پسرم،چیزهایی بسیار ارزشمند تر ازقدرت داشته باشه!»
    فرمانده سئو ودیالوگ های دیوانه کننده اش:
    «بانوی من الان وقت این نیست که بگید،آیامن میتونم؟
    بلکه باید بگیدبله!من می تونم!»
    «باید شجاعت نجنگیدنو داشته باشی وبتونی صبرکنی»
    «بهت میگم فرق پایان من باتوچیه.توسزای خیانتتو داری می بینی.منم پاداش وفاداریمو می بینم.فرق پایان من باتو اینه!»
    «خـون،چیز بی معناییه،این قلب آدمه که اهمیت داره!»چوی هیو وون💘
    آدمهای بزرگ که از اولش اینطوری به دنیا نیومدن(می بینید؟برخلاف اون چیزی که تو بیشتر داستانهاشاهدشیم،اگه میخوای قهرمان باشی باید قهرمان بدنیا بیای درغیر این صورت هیچ شانسی نداری!دونگی میگه همه ی ایناچرنده!)برای اینکه شخص بزرگی بشی باید روح بزرگی داشته باشی.یه رعیت باافکاروروح بزرگ ،میتونه برای خودش یه ارباب باشه!
    ***
    حالابریم سراغ یکم سرگرمی باکارکترا.اول بذارین احساسمو درباره ی کاراکترا(قول میدم توی چندخط کوتاه)بنویسم.همراه باتیپ شخصیتیmbtiشون^^البته برای بعضیارو بلدنیستم دیگه.
    خب:


    دونگی:
    خاص ترین من.نمیدونم چی بگم.دونگی کسیه که همیشه خودشه.وبرای توصیفش،تمام توصیفاتی که امپراطور یابقیه شخصیتا درموردش به کار می برن حرف دل منه. رومخ وحرص درآر هست ولی تک تک این خصوصیاتش اونو خواستنی ودوست داشتنی میکنه. با روحیه با انگیزه وبا اعتماد به نفس.در ضمن یه موقعهایی یه اشتباهات وخطاهایی هم داره واین جوری نیست که الگوی زندگی ،اسطوره یانمیدونم چی چی باشه ها.دونگی هم مثل ما آدمه.من فقط روششو دوست دارم.دیوانه وار!بهترینه‌.درکنارجودی.
    ودرمورد کسایی که توتایپ شخصیتی شن،میدونینenfpهاچه عشقایین؟بذارین براتون بگم چندتا:
    جودی (اینکه قشنگ معلوم بود)عشققققققققم سانیا💜(اگه نمیشناسیدش،پیج اینستاش:sania_riazi کانال یوتیوپش:sania day dreamer.کلا باهاش آشنانشید نصف عمرتون برفناست.مثل جودی و دونگی حس خوب وحس آزادی وحس رهایی وحس رنگین کمونی داره)شارلوت(شخصیت خودم!اگه یادتون باشه.خانم کیوت ومتشخص خیلی دوست داشتنی ^^)الن دی جنرس(عشق دیگرم! مجری برنامه الن شو.نمیدونم میشناسیدش یانه اگرم نمی شناسیدعشقای خودم توبرنامه شون بودن روبراتون میذارم باهاش آشناشید؛

    کایرانایتلی درشوی الن

    بیلی آیلیش دربرنامه الن

    جانی دپ دربرنامه الن
    خب بگذریم.خیلیای دیگه هم هستن که زیاد میشن دیگه!)


    شین وون تائک:
    ازاون دسته شخصیتا که وقتی میان من فقط دستمومیزنم زیرچونه م وهمه حرکاتشونو زیرنظر میگیرم!انقققققدر که خوب وبانمکن اینا. کسی که دیگه از دونگی هم بیخیال تر وحرص درآر وتر ونترس تره.دیگه قبلا درباره ش توضیح دادم.عععااااشققققشم خنگ خودمه.
    این تیپ شخصیتی خیلی پرانرژی ونترسن وهوش تحلیلی خیلی خوبی دارن درست عین خودتائک!
    چوی هیو وون:
    عالیه!عاشقشم.حرفا وعقایدش!همونطورکه بهتون گفتم،ایشون پدر مادمدمی هاهستن!
    امپراطور:
    امپراطور دوست داشتنی خودمونه.مگه میشه دوستش نداشت؟ولی بهرحال خیلی خیلی رواعصابمه.مخصوصا چند زنه بودنش یا همش مظلوم نمایی کردنش یا اینکه باحرف خام میشه روانییییی.من ازامپراطور ها انتظار دارم یه مقدار محکم تروباصلابت ترباشن.بهرحال،اینکه بانوجانگو داره ولی هی میره سراغ دونگی چیزیه که نمیتووونم تحمل کنم!ولی اونم نمیشه از نویسنده یاکارگردانش ایراد گرفت ها.چون ازدواج با بانوجانگ یه ازدواج سیاسی بود ولی دونگی عشق واقعیش بود که ...خب دیگه.
    ملکه این هیون:
    راستشوبخواید من اصلا دوستش ندارم.چون خیلی خنثی ست ویه جوریه.جذابیت یک کاراکتر رونداره واقعا.برخلاف دونگی یابانوجانگ.


    فرمانده سئو:
    عاشقشم اصلا.خیلی خیلی عاقل وبادرایته.من عاشق آدمای متشخص وسرسنگین ام.و واقعا تصمیم گیری هاش ونکته سنجی هاشو خیلی دوست دارم.دیالوگاشو هم کههههه نگممممم.خیلی خوبه اصلا.


    چانسو:
    بسیار بسیار دوست داشتنیه. خب چون چانسو پرطرفدار ترین شخصیت دونگیه طبق نظرسنجی هایی که شده ،وبرطبق قانون طبیعت نباید شخصیت موردعلاقه ی من باشه.ولی میدونید که این موضوع اصلنم قانون نیست،من میتونم پرطرفدار ترین هارو دوست داشته باشم درصورتی که دلیل خودمو داشته باشم.نه دلیل مردمو.آخه مگه میشه این بشرو دوست نداشت؟من چانسورو نه بخاطر خوش قیافه بودنش نه بخاطر مظلوم بودنش ونه بخاطرشجاع بودنشه که دوست دارم.بلکه بخاطر اینه که مرد واقعیه.
    مردبرای من چه معنایی میده؟یعنی قوی بودن!ازنظر روحی نه جسمی.مردیعنی قوی باشه وحامی وپشتیبان نه اینکه زورگو وسرور.مرد دوست داشتنی یعنی اون کسی که اهل تلاش کردن وسختی کشیدن وتسلیم نشدن باشه.یکی عین چانسو.آره آقا مردای ایده آل من این شکلی ان.اهل تلاشن وغرنمی زنن.مدافعن وبه این میگن مردواقعی.کسایی که همه ی فکروذکرشون هوس بازی ورسیدن به خواسته های خودشون نیست که اکثرا خیلیم کم پیدامیشه همچین آدمی.چانسوخیلی خوبه خیلی+_____+
    جانگ هیجائه:
    خیلی بامزه ست!😅 و باوجودهمه ی بد بودنش،اون وفاداریش به بانوجانگ ستودنیه*--*دوستش دارم.میشه دوستش نداشت؟


    بانوجانگ:
    توی دسته ی کارکترهای منفی موردعلاقه م نمیتونه قراربگیره.ولی ازاینم خوشم میاد.جذابه،وخیلی وقتا قابل درک.ومظلومم هست.البته نمیشه انکار کرد که خیلی چیزها هک تقصیرخودش بود.مثلا هم خدارومیخواست هم خرما.این یه نکته ایه که رواعصابه.ولی بهرحال کارکترجذابی داره که باکمک بازیگرش خیلی بهترهم شده!وقابل تامله.این اعتمادبه نفس وهوشش وکاریزماش روتحسین میکنم.


    یونگ دال وجوشیک:
    عشقن که اینا اصلاااااااااااااا😍😍😍عاشققققشووونم تمااااام.نمیشه باهاشون نخندم کلانمیشه.چطورمی تونن انقدر خوب باااشن؟
    باکدوم شخصیتای دونگی هم ماهین؟
    فروردین:ولیعهد
    اردیبهشت:دونگی^_^
    خرداد:گئوم
    تیر:ملکه اینهیون
    مرداد:جانگ هیجائه
    شهریور:امپراطور
    مهر:فرمانده سئو
    آبان:بانوجانگ
    آذر:ملکه کیم
    دی:اوه یون،بانوسولهی
    بهمن:چانسو
    اسفند:شین وون تائک💙
    اگه شخصیتهای دونگی توی هاگوارتز بودن😅👇
    دونگی: گریفندور
    شین وون تائک:ریونکلا(هم گروهیییییییی)
    بانوجانگ: اسلیترین💚
    چانسو:هافلپاف
    امپراطور:هافلپاف
    فرمانده سئو: گریفندور
    بانوان اداره تحقیقات:ریونکلا وهافلپاف
    ملکه اینهیون:هافلپاف
    وزیرسوم جنگ:ریونکلا😐
    اوه یون:ریونکلا😍
    جانگ هیجائه:والا نمیدونم😐کدوم؟بهتره اسلیترینی باشه دیگه. اسلیترینی خنگم داریم😂
    گئوم:ریونکلا
    چوی هیو وون:گریفندور
    ملکه کیم:آمممم ...فکر کنم...ریونکلا!
    خب.برای خوندن دونگی نوشت ها برین ادامه ی مطلب ^_^

    خبردارید دونگی داره شبکه امید پخش میشه؟(بایه حالت ملوس وکیوتی دارم میگم ولی خبر ندارید درونم چه آتشفشانیه!!)

    دونگی واقعا واقعا ،یه چیز استثنایی برای منه.یه موقه هایی این مسئله فکرمو مشغول میکنه که...اگه بهش بی حس شده باشم چی؟ وقتی که شنیدم دونگی دوباره داره پخش میشه همین مسئله به فکرم رسید. اما دیشب دوباره قلبم مطمئن شد به معجزه ی دونگی❤انقدری که سرش هیجانزده شده بودم^^
    میدونم که خیلیها نمیتونن این حسومنو به جودی ودونگی درک کنن.حسی که بهشون دارم واقعا غیرقابل توصیفه وازمنظر خیلیها دیوانه وار واحمقانه بنظر میاد.برام مهم نیست کسی چی فکر میکنه چون من عاشق این حالتمم ودقیقا جودی ودونگین که خودمو بهم یاد آوری میکنن^^حتی اگه من خیلی وقتها خودمو گم کنم.
    دونگی حسی داره که تواوج تنش واضطراب ودغدغه ونگرانی...اونچنان آرامش خاطر واحساس قدرت واعتماد به نفسی بهم میده که دیگه هیچ چیزی نمیتونه منو نگران کنه.همونطور که میدونید من عاشق سادگیهام.عاشق عاشقشونم. دونگی ساده ست.ساده وشیرین وپاک.مثل یه دمنوش قدرتبخش اول صبحیه.موقعی که از کار ومسائل روز مره ودنیایی خسته شدی وبشینی پای تلوزیون وعشق خاطره انگیز وقدیمیتو ببینی. کارکترهایی که کسی درک نمیکنه ولی دقیقا اعضای خونواده ت شدن.چطوری میشه حس من به دونگیو توی چارچوب های عقل ومنطق جاداد؟حسش خیلی خیلی آزاد ورهاست...
    انقدر این سریال واسم خاطره انگیزه که هرتیکه شو میبینم یه خاطره میاد توذهنم.عهههه...همون قسمتی که خونه خاله سوسن شام دعوت بودیممم...حتی مزه ی غذاشو هم یادم میاد.قرمه سبزی مخصوص خاله سوسن باسس غلیظ وتندوشیرین سالادش.که بس که خوشمزه بود نشد نخورمش ولی بعدا تلافیشم سرم دراوورد اما من که دیگه عادت کردم😐😂💛
    شخصیت دونگی،کسیه که باوجودهمه ی رومخ بودنش کاملا قبولش دارم وحالا شاید یه سری جاها استثنا باشه ولی همه ی کارای رواعصابشو که همه بخاطرش سرزنشش میکنن من معتقدم اگر جودی وخودم هم جاش بودیم همون کارارومیکردیم(خواهران دمدمی.سه تاییم.منو جودی ودونگی^^❤💙)فقط تنها مسئله یی که تا اینجا توی دونگی رومخمه اینه که چرا انقدر الکی الکی میخنده😐لبخنداش که خیلی شیرینن ولی بعضی جاها واقعا دلیلی نمیبینم واسش!یکم حالت جلفی پیدا میکنه آدم!منم رو بچه هام حساسم نمیخوام همچین وجهه ای پیدا کنن.البته میدونم دلیلش اینه که دونگی الان خامه هرچی تجربه ش بیشتر بشه 
    رفتارش هم سنگین تر وباوقارتر میشه(میبینید ازهمون اولش فرشته نیست؟خوبیش اینه که طی مسیر رشد میکنه!)آه خداااااا...چقدر حرف دارم در مورد دونگیییییی...خیلی زیادن!
    دلم میخواد ازالان تا آخر سریال بشینم یه مقاله ی دونگی نوشت بنویسم.وریز ریز جرئیاتو ببرم زیر ذره بین.از رفتارهای دونگی گرفته تا حس وحال وهرچیز خودسریال.وای چقدر ایده ی جذابیه.حتما انجامش میدم. راه حل خوبیم هست برای اینکه جلوی منو بگیره که هی نیام اینجا وازدونگی وراجی کنم بقیه منزجر بشن!
    بچه هایه قراری میذاریم.اونایی که دونگی رو دنبال میکنن.همین پستو میکنیم پست دونگی نوشت ودرست مثل گزارشای روزمره،بعد هرقسمت دونگی اگه حرفی چیزی داشتم راجبش میام این پایین مینویسم!^^★٭★٭★٭★ایوللللللل.مطمئن باشید اون بین از جودی هم حرف میزنم الان میخوام برم همزمان بادونگی ازجلد اول جودی روشروع کنم تا آخرررر💚
    ویژگی خاص دیگه ی سریال دونگی که باعث میشه بی نهایت باهاش انس گرفته باشم،عقایدشونه که خیلی شبیه عقاید منه.اصلا کاملا شبیهه مونمیزنه.سریالای کره ای معمولایه پیشگو دارن ویه سرنوشت مشخص. سرنوشت چیزیه که برای من واقعا غیر قابل قبوله ومن اصلا نمیتونم تحملش کنم. بخاطرهمینم هست که از قهرمانهای داستانها بدم میاد.چون متوجه نمیشم اینا چه فرقی با بقیه شخصیت هادارن وچرا اینا باید تافته جدابافته باشن و واقعا به چه دلیل منطقی...این باید دنیارو نجات بده؟ از شخصیت هایی که سرنوشتشونه یه کارمهم انجام بدن بدم میاد.هیچ تلاشی براش نکردن وازهمون روز اول متفاوت با شخصیت های منفی یا فرعی داستانن. خب این که عادلانه نیست!من میرم طرفدار شخصیت منفی میشم😐چون تقصیر اون نیست که کسی بهش توجهی نمیکنه! بنظر من آویزون شدن به ایده ی سرنوشت نا توانی نویسنده رومیرسونه. که از روش دیگه ای نمیتونسته اتفاقات داستانش روتوجیه کنه دست به دامن سرنوشت شده!😐اما من ازمبحث سرنوشت متنفرم.برای من کلیشه ای وغیرقابل قبوله وتو دنیای واقعی هم اصلا به سرنوشت اعتقادی ندارم.
    توی دونگی اما ،ما اوایل سریال همین رومیبینم.سرنوشت. پیشگوهه به بانوجانگ میگه شما سایه اون هستید وازاین حرفا.خیلیا براشون سوال پیش میاد.که دونگی درست مخالف تمام قوانین ومعیارهای منه چرا باید انقدر دوسش داشته باشم.دونگی بچه مثبته ومن ازمثبت ها متنفرم.دونگی بی هیچ دلیل ومنطق موجهی ازبانوجانگ برتره وقرار کارهای بزرگی انجام بده. و و و. واقعا شخصیتی مثل این پتانسیل کامل اینو داره که من ازش متنفــــر بشم!😐
    اماااااا نکته اینجاست که دونگی،همین قضیه سرنوشتو نقض میکنه وداستان دونگی هم مثل من کلا به این عنصر اعتقاد نداره.
    منو تو این مورد یاد انیمه سرود قلب میندازه.میدونید یکی از اهداف  این انیمه که طی روند داستان مشخص شد،این بود که مخالفتشو با داستان احمقانه ی شاهزاده سوار اسب سفیدی که میاد مارونجات بده ابراز کنه و بگه دنیا انیمیشن دیزنی نیست.دنیا فیلم عاشقانه ی فانتزی نیست وشاهزاده سوار بر اسب سفید بیشتر از یه افسانه نیست.دنیا واقعیتر،منطقی ترو بی رحم تر ازاین حرفهاست(نقد این انیمه رونوشتم بعدا منتشر میکنم بیشتر توضیح دادم توش)اما انیمه از اول شروعش عقیده وحرف خودشو توصورتمون نمیکوبه واتفاقا کاملا برعکس،ما فکر میکنیم که اههههه...این انیمه هم داره همون کلیشه مسخره شاهزاده سواربر اسب سفیدو ایندفعه به صورت مدرنش دنبال میکنه کهههه.ولی رفته رفته متوجه میشیم حرف انیمه این بوده که اینو نقد کنه.
    دونگیم همینطوره.اوایل سریال بنظر میرسه همین قوانین مسخره ی سرنوشت رودنبال میکنه.سرنوشتی که ازقبل مشخص شده ونمیشه تغییرش داد.اما طی روند سریال مامتوجه میشیم دونگی ابدا به این مبحث عقیده نداره ومیخواسته نقضش کنه. دونگی میگه سرنوشت ما روخودمون میسازیم وکسی به جزخودمون مقصر وبانی هر اتفاقی که برامون افتاده نیست.بانوجانگ اون پیشگویی روباور کرد وباور کرد سرنوشتش اینه که سایه باشه ودونگی نور. دونگی آخرش گفت که بانوی من یادتونه اولین باری که همدیگه رودیدیم بهم چی گفتید؟ گفتید مقدر شده یکی از مانور باشه ودیگری سایه.شما اشتباه میکردید بانوی من چیزی به اسم سرنوشت وجود نداره. کسی که سرنوشت شمارو میسازه خودشما هستید پس نمیتونید سیاست،قصر وسرنوشت روسرزنش کنید(دیگه آب پاکی رو ریخت😂چقدر رک حرف میزنه!)اگر شما راه دیگه ای رو انتخاب میکردید هرگزاین اتفاقات نمی افتاد..!
    تا سر حدمررررررگ این حرفشو قبول دارم. و واقعا هم همینطوره..!دونگی بخاطر سرنوشتی که براش مقدر شده بود نبود که کارهای بزرگی انجام داد. دونگی بخاطرش تلاش کرد و*خواست*وهدفش رو گم نکرد ودر آخر موفق شد. دونگی به من درس محکم بودن میده. پونگسان روهم که میشنوم اصلا نگم براتون چی میشم! توضیحات بیشتر درباره ی رفتار های دیگه ی دونگی روهم شبهای بعدی ان شالله ادامه ی مطلب همین پست اضافه میکنم^^

  • ۲
  • نظرات [ ۵ ]
    • چوی زینب دمدمی

    تولدم مبارک

    سلاااااامممم به همه😍

    امروزتولدمه^^

    چیزخاصی نیست ولی الکی شادم روزخوشیه!البته دیگه اون حال وحوصله ی پارسالوندارم😅ولی ممنون ازهمه ی عزیزایی که به یادم بودن^^

    بریدادامه.

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • چوی زینب دمدمی

    هیمن طوری

    و‌همچنان بهار...😍❤

    لامصب چقدرنگرانم اگه تموم شی چه کنم؟😭

    ازوقتی سریال یک روز زیبارودیدم مردم هی میان بهم میگن عع پس بروفلان سریالوببین فلانی توش هست!

    برای مثال بایدبخاطرسئوکانگ جون توهم انسانی ببینم(انصافاتوی توهم انسانی تنهاچیزی که ازش خوشم اومدشخصیت ربات سئوکانگ جون بودکه خیلی بانمک بودش وگرنه هیچ چیز سریاله جذبم نکرد نه داستانش نه محیطش نه شروعش موسیقی هاشم خیلی رومخم بودن نمیدونم چرا😐ازدختره اولش خیلی خوشم نیومدقیافه ش رومخ بوداماهمیشه میگم وقتی بازی خوب باشه قیافه هیچ اهمیتی برام نداره بعدکم کم خوشم اومدازش.بهرحال که قصدندارم این سریالوادامه بدم صرفابخاطرسنجیدن سطح بازیگری سئوکانگ جون رفتم تستش کنم.وخب تااینجاکه بنظرم بازیگر با استعدادیه تا الان سه نقش متفاوت ازش دیدم هرسه تاشونوخیلی خوب بازی کرده بود یون سوب که عالی رباته هم بامزه ست وخیلی خوب تونسته هم یه ربات دوست داشتنی روبهمون نشون بده هم ربات بودنشوبه بیننده همش یادآوری کنه به هیچ وجه کسی فکرنمیکنه که این انسانه.اون نقش بداخلاقش هم راستیاتش کارخاصی نمیکنه فقط یه قیافه تخس وعبوس به خودش گرفته یکمم گریم شده قیافه ش نچسب شده وگرنه این کاراکترنقش خاصی توداستان نداره بیشترمانورشون رو رباته ست.اماخب بدجورقیافه ش دادمیزنه نزدیک این بشرنیایدکه خیلی نچسبه😂
    اماسریالش خداوکیلی خیلی غیرمنطقیه فانتزیم بایدمنطقی پیش بره مگه من بیننده یه بچه ی دوساله م که نویسنده شعورمنودراون حدفرض کرده باشه؟آخه یعنی چی که یه ربات بزرگ شه،غدابخوره وغیره؟تازه این سریال فانتزی هم که نیست علمی تخیلیه نبایدیکم معقول باشه؟خدایی کی بایه ربات ازدواج میکنه😐😑؟میشه این رباتوبه عنوان یه عروسک بامزه نگهش داشت وخیلی زیادم دوستش داشت اما واقعا به عنوان همدم...😐؟مرد زندگی؟خداوکیلی این چه جورشه!!!!
    وباتوجه به این مواردواینکه من خیلی معیارام بالاست وفیلم وسریال روخیلی باوسواس انتخاب میکنم قطعا این سریال جایی تولیست دیدن های من نداره.
    دومین سریال سریال توفوق العاده ایه که میگن بخاطرلی جه ووک(همون لی جانگ ووی گوگولی لعنتی دوست داشتنی که عشقش مزه ی ملیک شیک میداد وعاشق اون شلیله شده بودT_T)بروببینش.راستش تعریف این سریالوزیادشنیدم ولی اصلاعلاقه ای ندارم برم سراغش.یعنی هیچ جوره ترغیبم نمیکنه.بعدشم دلم میخوادلی جه ووک برای من فقط وفقط همون جانگ ووی حبه قندپسرک درسخون بچه مثبت یه شهروندعالی و وظیفه شناس وساده وبانمک بمونه نمیخوام کاراکتردیگه ای ازش ببینم.عکسشم دیدم اصلا ازقیافه ش خوشم نیومدتواون جا.تازه بچه ی بدیه اونجا پس کلامنتفی‌.من با اینکه ازبچه مثبتا زیادخوشم نمیادولی آخه خدایااین پسرچقدرخوب بودیون شیل میگفت من قبلناجذب پسرای بدمیشدم!بعدفکرکن بچه مثبت ودرسخون مدرسه عاشقش شده!چقدراون سکانسی که بهش اعتراف کردوبدضایع شدبنده خدا رودوست داشتم‌.اصلاها اینقدری این زوج ملیک شیکی عسل وعشق بودن من هرچی بخوام ازشون حرف بزنم میفتم به روده درازی بیخیال‌.ولی واقعا آخه خیلی گل بودن چراT_T)
    سومین سریال هم بی خانمانه که خاله شیم میونگ یوتوش بازی میکنه وتا اونجایی که میگن ومن شنیدم درست وغلطشودرجریان نیستم میگن یه نقش منفی خیلی جذاب و(کاملا ایمان دارم به جذابیت این خانم من😍😎)خفن وخطرناک که اسمشم جسیکاهست(چراهمه ی جسیکاها اینجورین؟)ومن مطمئنم عاشقش میشم چون هم ازاینجورشخصیتاخوشم میادخیلی وهم به این خانم اعتماد دارم.چقدخوب بازی میکنه لامصب چقدرباجذبه ست!
    اما اونم نمیخوام برم ببینم هیچی درباره ش نمیدونم ولی خب نمیرم‌ دیگه.حالاشایدمثل توهم انسانی یه پاتک بهش زدم امامن باخودم عهدمیبندم هیچ کدوم ازاین سریالهارونبینم‌.وخب من اگه به عهدایی که باخودم میبندم عمل نکنم مجازات میکنم خودمو.اما واقعا این سریالاوسوسه کننده هم نیستن اصلا😂
    میدونیدچیه من مثلاوقتی ازبازی یه بازیگرتویه سریال یافیلمی خوشم میاد،تصمیم میگیرم برم چندتا ازکارهاش روببینم تاببینم بازیگریش درچه حده.بعداگه اون فیلما والبته بازی اون بازیگرهمه جاقابل قبول وموردپسندم شدکم کم اون بازیگربه لیست بازیگرای موردعلاقه م اضافه میشه(البته کم پیش میاد)درموردپارک مین یانگم همین طورشدتوملکه هفت روزه هرچندنقشش زیادنظرموجلب نکردامابازیش به دلم نشست چون من اکثرا ازبازیگرای توسن وسال اون بشر خوشم نمیاد!بعدرفتم چندتاچیزدیگه ازش دیدم سرشکارچی شهردیگه عاشقش شدم!😅بازیش بنظرم نسبت به همسن وسالاش جا افتاده وپخته تره نقش های متفاوتوهم خوب اجرامیکنه امانمیدونم خدایی چرا انقدرنقش دخترایی روبازی میکنه که به یه مردتکیه میکنن خیلی ازاین موضوع بدم میادبخاطرهمینه که ازبین کاراکتراش فقط باکیم نانا ارتباط خوبی برقرارکردم!تواین سریالشهم درسته دخترقوی وخیلیم نازی بوداما ازوقتی یون سوبو پیداکردیکسره چسبیدبه یون سوب یعنی چی خب؟یون سوب هرچقدرم خوب باشه بازم پسره واصلااااا خوشم نمیاد دختریکسره بچسبه به یه پسرودیگه همه چیزوهمه کاره ش بشه اون پسر-__-همش اینجورمواقع شارلوت میادتوذهنم*---*چقد دخترم گله آخه؟
    چندتا نکته درباره این سریال یادم رفت بگم اولش شخصیت مادرهه وون بودش که خب اولاچقدر دخترنقش بچگیشودوست داشتم آقاچقدخوشگل بودمن که دخترم هم دلم رفت براش چه برسه پسرا😅اماخب...این شخصیت هم ازاون شخصیتاییه که همه،فکرمیکنن عجب آدم بی احساس وسردونچسبی‌.آخه به توهم میگن مادر؟هه وون خودش مادرشواینجوری توصیف میکردکه اون اصلاآدم خونواده دوستی نیست.امابعدا دیدیم که همین خانم،چه کاری کرد(درگذشته)بخاطرخواهرش؟اصلاکارکمی نبودها!!!بخاطرحفظ جون خواهرش وهمین که نمیخواست ازشوهرش طلاق بگیره همین نشون میدادکه اتفاقاچقققدرهم آدم خانواده دوستیه.خلاصه که شخصیتشودوست داشتم چون اونم یه جورایی درونگرابوداما واقعابنظرم کارش احمقانه بود وقتی زیرخشونت خانگیه به هیچ وجه نمیتونم قبول کنم چه بخاطرشوهرش چه دخترش بخاطراینکه زندگیشون ازهم نپاشه چیزی نگه!خب آخرش که بدترشدکه!هرچنداصلاهم باورم نمیشه این آدم با اینهمه ابهتوکی جرئت میکنه بزنه😐🤔یکم عجیب بوداین بخشهاش وبایدبازترمیشدبنظرم.
    راستی یه چیزخنده دار درباره یون سوب بگم صبح درحال قهوه خوردن،ظهردرحال قهوه خوردن،عصردرحال قهوه خوردن،شب درحال قهوه خوردن!
    بازهم ایم یون سوب:مشکل بی خوابی دارم!😂
    درباره ی سریال هی بای ماما قول دادم بنویسم.
    راستش سریال دوست داشتنی وملوسیه امامتاسفانه نمیتونه نمره ی بالایی ازمن بگیره.مهمترین چیزی که تواین سریال توجه منوبه خودش خیلی جلب کردو واقعاشگفت زده م کرده بودعشق مادروفرزندی به جای عشق  یک زوج جوان دلباخته بود.این ویژگی منوخیلی مجذوب کرداصلابخاطرهمین خواستم برم امتحانش کنم.من ازعشق متنفرم وتاحالایه سریال کره ای بدون یک ذره عشق وعاشقی هم ندیده بودم.احسنت که نویسنده ی این سریال تونست نشون بده عشق واقعی اون چیزی که توعرف جامعه جا افتاده نیست.چقدرعشق مادروفرزندی روزیبابه تصویرکشیده بودن درکنارش حتی یه عاشقانه ی ریزکوچولوی دیگه هم نبودکه این واقعا عالی بود.کمدی سریال خوب بود.راستش نه درحدعالی،متوسط بودوکمدیش ازحجم تلخیش کم میکرد.من اون آقای دکتر دوست کانگ هواروخیلی دوست داشتم. بنظرم خیلی توطنزعالی بودویک دیوانه ی واقعی بود😂بااینکه خودش دکترمغزواعصاب بود!اصلاقیافه ش خودش طنزبود!زنشم خیلی دوست داشتم خیلی خوشگل وبداخلاق بود!😅
    بخش روح هاروهم تقریبادوست داشتم ولی بعضی وقتازیادی مسخره میشد.امابیشترین چیزی که این سریالوبرای من لذتبخش میکردبازی دوست داشتنی کیم تائه هی وشخصیت یوری بود!😍
    قبلاتوسریال زندگی برای عشق دیده بودمش ولی اونجابازیش زیادتوجهموجلب نکرد.اینجاکه دیدمش هم اولش واقعاخوشم نیومدازش.امابعدش کم کم ناخواسته عاشقش شدم.نمیگم بازی فوق العاده ای داشت،نه به شخصه بنظرم توسکانس های احساسی یکم ضعیف بودوجای کارداشت اماخیلی بانمک وکیوت بود.عشق مادرانه روخیلی واقعی ازآب درش اورده بود(خودشم تازه مادرشده😍)توی طنزخیلی دلنشین بودمخصوصاوقتی شروع میکردبه شکایت کردن!😁وقتی سرپسرخانم می دونگ دادزدخیلی کیف کردم خیلی باجذبه وکیوت شده بود!خلاصه شایدبازی همه چیزتموم ومعرکه ای نداشته باشه،امامن خیلی باهاش کیف کردم!چون خودشم خیلی خوشگل ونازه دیگه برای این نقش بهترین انتخاب بود(خب من عاشق مامانای خوشگل ونازم😂)
    درموردکوبوگایئول(دخترسرد ومنزوی خودم)همه ازعلاقه ی من به این دخترباخبرن فکرکنم!😂اصلافکرنمیکردم بتونه نقش یه مادروبازی کنه چون خیلی بچه به نظرمیاد!اماواقعاتونقشش جا افتاده بود.بنظرم بازیش نسبت به قبل پیشرفت کرده بوداماکاراکترش اونقدرابرام دلچسب نبود.بااینکه نامادری خیلی مهربونی بوداماخب یخورده...چی بگممم بعدازمیونگ هه ونقشش توی گوبلین این کاراکترش برای من در رده ی سومه.اینجازیادراضی نبودم ازش!
    بقیه ی بازیگراهم بازی های متوسطی داشتن وقابل قبول بودن.نمیدونم چرا ازبازیگرکانگ هواخوشم نمیومدکلابازیش مصنوعی بودبنظرم.البته زیاد بدم نمیادازش.
    ولی برعکسش عاشق سو ووشدم وای که عجب دختربانمکی بودخنده هاش خیلی شیرین بود*----*به این نتیجه رسیدم بچه های کره ای تمامابازیاشون معرکه ست!
    یکی دیگه ازنکات مثبت وجذابیتهای خیلی قشنگ سریال،مفاهیمی بودکه راجع به مرگ وزندگی گفته میشد.تواین سریال میتونستیم زندگی ارواحوببینیم.باهاش یادمیگرفتیم که زندگی کردن چه نعمت بزرگیه،که آدمایی که مردن حسرت چه چیزهایی رومیخورن که ما چقدرساده ازکنارشون ردمیشیم،یادمیگرفتیم شایدمرگ دردوقدمی ماباشه،ازموقعیتمون لذت ببریم،وقت بیشتری روباعزیزانمون بگذرونیم...وبدتـرازاون عشق مــادربود...😢💔
    این دیالوگ روخیلی دوست داشتم.خانم می دونگ به یوری گفت دلیل اینکه برگشتی به دنیا آرزوی مادرت بوده که گفت میخوام فقط یه باردیگه دخترموببینم!
    یوری:اونوقت من همش به فکرسو ووبودم(به فکردخترش بوده نه مادرش)
    خانم می دونگ:تقصیرتونیست.همه همینطورن.من این کار(روح گیری)روقبول کردم چون اگه قبول نمیکردم پسرم مجبوربوداین کاروبکنه.اما اون نمیذاشت من بچه شوببینم چون فکرمیکردازمن میترسه.من خودمم بامادرم همین طوربودم🙁😢😭
    رنگارنگ بودن سریال هم جزونکات مثبتش بودوچشم بیننده روبازمیکرد.
    گاهیی اوقات این سریال فان وبانمک به قدری تلخ میشدکه واقعا قلب آدموتحت فشارقرارمیداد.غمی که واقعالمس کردنی بودوهمه ی مامیتونستیم باهاش همزادپنداری کنیم ودرکشون کنیم.یه غم عجیب غریب وبزرگ وغیرعادی نبود.غم مادر وپدری که دلشون برای بچه شون تنگ شده،غم مادری که درحسرت درآغوش گرفتن فرزندش داره می سوزه ونمیتونه براش مادری کنه،وقتی سو وو به نامادریش میگفت مامان واقعا دلم برای یوری می سوخت😭اصلاعادلانه نبود!
    امانکات ضعفی که شدیدارومخ من بودیکیش غیرمنطقی بودن سریال بودکه اصلادرکش نکردم.درسته که سریال فانتزی وماوراییه،ولی واقعابایدباعقل ومنطق آدم جوردربیاد.مگه میشه یه مرده بعدچهارسال زنده شه وبرگرده پیش خونواده ش وهمه شون خیلی راحت با این قضیه کناربیان؟من بودم تایه مدت بایدمیرفتم پیش روانپزشک😐🙏اینواصلانمیفهمیدم کلابه این نتیجه رسیدم فانتزی کره ای خیلی اغراق شده وغیرمنطقین وبه من نمیسازن من دیگه کی دراماباژانرفانتزی نمیبینم اصلا. ودومی روند فیلمنامه ی سریال بود.اولاکه زیادکشش نداشت من فقط بخاطرکیم تائه هی عزیزوطنزهای بامزه ش مشتاق ادامه دادنش میشدم وگرنه هرقسمت کشش سریال کمترمیشدنمیدونم چرا.دومین دلیلم برای ادامه دادن این بودکه بفهمم نویسنده واقعاچه جوری میخواداین داستانشوجمع کنه:/من انتظارداشتم یوری آخرسردرآرامش بمیره ولی این که هی یکی یکی داشت اعضای خانواده شومیدیدخب...ازقسمت۹دیگه سریالو ول کردم وبنظرم اینم ازنیمه افت کردیه راست رفتم سرقسمت آخرتاپایانوببینم.
    پایانش همونی بودکه میخواستم وکاملامنطقی بودامابخاطر روندغیرمنطقی خودسریال پایان هم برام خیلی دلنشین نبودش!بنظرم اگه میخواستن یوری آخرش بمیره چرابایدهی یکی یکی اعضای خونواده شوببینه هی امیدواهی والکی بدن به بیننده، خونواده ش دیگه کم کم داشتن بامرگش کنارمیومدن این چه معنی داشت که دوباره سروکلش پیدابشه وداغشون تازه بشه آخرشم که میخواست بذاره وبره!؟
    من آدمی نیستم که سرفیلم وسریال زیادگریه کنم امابعضی وقتاسرساده ترین چیزهابدجورگریه میکنم مثل همین سریال.چون بعضی چیزای ساده خط قرمزای منن مثل عشق مادروفرزندی.قسمت آخرسریال انقدرگریه کردم ک خدابدونه!هروقت به پایان قسمت آخرفکرمیکنم بازم دلم میخوادگریه کنم.چقدسو ووبزرگ شدهم خوشگل شد!
    این سریال با این ایده واین موضوع بی نظیرواقععععاجای کاربیشتری داشت وراضی نبودم ازش درنتیجه بهش نمره ی6از10رومیدم!(با اینکه۶ازنظرمن نمره ی کاملی هست امانمیتونستم۵/یعنی دارای نقطه ضعف های زیادروبهش بدم چون بنظرم درحق مفاهیم عمیقش کم لطفی میشه)درآخرمیگم که،گول کمدی هاورنگارنگ بودن این سریال رونخوریدوبه هوای طنزش سراغش نریـدکه درآخراشکهایی ازتون میکشه که پشیمون میشید.فقط میتونم بگم...خوشحالم که این داستان حقیقت نداره😭وپیشنهادش نمیکنم!
    اگه این سوژه تبدیل به انیمه میشدخیلی چیزفوق العاده ای ازاب درمیومدمطمعنم!😅
    امادرباره ی کتابهایی که این چندوقت خوندم:
    پنج قدم فاصله:
    خیلی خوشحال شدم که پیداش کردم وتونستم بخونمش وبنظرم ازبین همه ی این کتابای این چندوقت این یکی بهتربود.همونطورکه حدس میزدم عاشق استلاشدم!چه دخترخوبی بود.ویلـم هیییی بدک نبود.داستانش جالب بودولی خدایانویسنده ش بیماری بدبخت کردن شخصیتاروداشت یاچی آخه چقدربلاومصیبت میتونه این دخترتحمل کنه وقتی پومرد دیگه نابودشدم!اصلاازآخراش خوشم نیومد.خییییییلی تلخ بودچجورمیتونه امیدبخش باشه؟این دختردیگه چجوری میتونه زندگی کنه؟من که بودم نابودمیشدم.خب پایانش غمگین نبودهرچندکه اگه چندسال بیشتربگذره مطمئنم یکیشون میمیره ودراین موردپایان خطای ستارگان بخت ماروبیشترمیپسندم(شایدبایدبرم یه باردیگه اونوبخونم نظرم درموردش تغییرکنه شاید.امامنویادتابستون افتضاحم میندازهههههT_T).اما ایده ش خیلی خیلی جالب ترازخطای ستارگان بخت مابود.فیلمشم که کلابیخیال فکرنکنم ارزش دیدن داشته باشه برای من مخصوصا که داستانشم میدونم دیگه.
    مزایای منزوی بودن:
    فقط بخاطراسمش انتخابش کردم یکمی منویادبابالنگ درازانداخت چون همه ش نامه نگاری بود.قلمش روون وخوب بوداما خدایی اصلابه منزوی بودن ربطی نداشت ازشخصیت اصلی هم کلاخوشم نیومدشخصیت پاتریک وسم خیلی جالب بودن وچیزی که خیلی رومخم بوداین بودک همه ش مشروب،سیگار،پارتی و...این مسئله خیلی چندش بود.کلاچیزشاخی نبود!
    آب نبات هل دار:
    راستش داستانش قشنگ بود وآدموترغیب میکردبرای خوندن ادامه ش ویکمی هم طنزداشت اماخب من یه دلایل شخصی دارم که ازش خوشم نیومده ونمیتونم بگمشون متاسفانه.ولی خب بدنبود.
    پروفسوروخدمتکار:
    این تولیستم بودبالاخره پیداش کردم برای آشتی کردن با ریاضی اماوقتی درباره ریاضی حرف میزدن همه ش میزدم جلو فکرکنم نصف کتابوزدم جلوتقریبا😂اماقلمش خیلی قوی بوداولین کتاب ژاپنی ای بودکه میخوندم ومتوجه شدم کتابهاشونم مثل انیمه هاشون خیلی خفنن^^شخصیت روتوخیلی دوست داشتم.
    النوروپارک از رینبوراول:
    خب داستان خاصی نداشت صرفا روزمرگی بودولی بانمک بودمن کلا ازقلم این نویسنده خوشم میاد.همه شون ریتم آرومی دارن واصلاهیجان ندارن امادرعین حال متفاوت وجالبن.تاحالاچندتا ازکتاباشوخوندم همه شون خوب بودن فقط فنگرلش مونده😭ازشخصیت ریچی متنفرم آخ اون مامانشون حیف شد=__=
    چترتابستان:
    خیلی کوتاه وساده بودش من ازشخصیت خانم فینچ خیلی خوشم اومدخیلی مرموزوباحال بوداماچیزی که تواین کتاب خیلی خوشم اومدازش موضوع مرگ بودولی مرگ توی داستان اتفاق نیفتادبلکه قبل ازشروع داستان اتفاق افتاده بودواین جالب بود.لازم نبودحجم بالایی ازغم روتحمل کنیم‌.مانورداستان رواین بودکه چطوربامرگ عزیزانمون کناربیاییم وبخاطرهمین برای من خیلی مناسب بود هرچندبازهم کمک چندانی به من نکرد!🙄
    زایـو:
    راستش همه درباره این کتاب میگن یه داستان ایرانی به سبک هالیوودی و...بخاطرهمین خیلی تحسینش میکنن اما من زیادنویسنده های ایرانی میشناسم که قلمشون فوق العاده هیجان انگیزه نمونه ش(اسمشویادم نمیاد)نویسنده ی پارسیان ومن یعنی چقدرجذاب وهیجان انگیزنوشته شده بوداون کتاب ودرباره ی افسانه هاواسطوره های ایرانی بودو واقعادرحدخودهری پاترهیجان داشت(البته تفاوتش این بودکه فضاش انقدرسردواذیت کننده بودکه فقط میتونی یه باربخونیش.با اینحال ارزش یه بارخوندنوداره واقعا)اما این یکی واقعا اصلاهیجانی که بایدوشاید رونداشت باتوجه به تعریفایی که ازش شنیده بودم انتظاربالاتری ازش داشتم البته ایده وداستانش خیلی جالب بوداماجای کاربیشتری داشت بنظرم و واقعامنونمیکشید.برای کسایی که به ژانرعلمی تخیلی علاقه دارن کتاب خوبیه.ولی من اصلا این ژانرودوست ندارم.تازه به قول آیریس جان ایناکه همشون پسربودن یه شخصیت دخترنبودکه من بتونم باهاش همزادپنداری کنم؟اگه داستانی دخترنداشته باشه سخت میتونم باهاش ارتباط برقرارکنم😂
    با اینهمه کتاب فکرکنم دیگه دارم رقیب خوبی برای کارآگاهaمیشم!اصلاعادلانه نیست اون یه دوست کتابفروش داره که کتاباروهمه روبهش رایگان میدههههT--Tبروبمیییرخببب!
    اما اینا اصلاکتابای تولیستم نبودن اونارومیخوام!😞
    راستی،ببینیدناستاکاجان چی کشیده!😍هانارو(هانای خودم^^)


    خیلی خیلی خیلی قشنگهههههه واقعا.البته دوتاتفاوت باهاناداره یکی اینکه هاناموهاش کوتاهه😁دوم اینکه هاناچشماش سیاهه سیاه مثل شب.اماخب بازم مهم نیست.بعدشم هاناوقتی جوون تربودموهاش بلندبودازوقتی مامان شدکوتاهشون کرد!
    خلاصه عالیه مرسی عزیزم*---*آدرس وب نقاش:http://apparition77.mihanblog.com/
    وحرف آخـر:شهادت امیرالمومنین روتسلیت عرض میکنم وتواین شبای قدرالتماس دعادارم ازهمگیتون.اولین شب قدرخیلی خوب بود.تاحالاتوعمرم اینطوری گریه نکرده بودم!خدایاممنون.واقعاحس سبکی میکنم الان.آرامش ژرف.واقعاباورم نمیشه احمقایی هستن که میگن روضه افسردگی میاره.بیخیالشون اوناهیچی نمیفهمن!اصلا اهل بیت آرامـشن^_^❤اشک هم واقعایه نعمته.خدایامرسی که گریه روآفریدی.نمادپاکی رو...
    پ‌.ن:منبع عکس اول پست،پیج=sania_riaziاین بشرهم یکی ازعشقامه^^💚

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • چوی زینب دمدمی

    شخصیت هام

    بیاییدمعرفی شخصیتهامو اوردم*---*خیلی سعی کردم نقاشیاشونو بکشم ولی نشد:/حالانقاشی چنتاشونوکشیدم مدیونیدبخوایدتودلتون به این نقاشیابخندیدباخون دل کشیده شدن😓

    ادامه برید🙏

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • چوی زینب دمدمی

    اولین روز اردیبهشت

    تلخ ترین اتفاقی که هرسال توی اردیبهشت ماه میفته،تموم شدنشه:(((

    .

    .
    خب اردیبهشت شروع شد!ماه خودم😍وبالاخره فروردین تموم شد.درسته که روزشماری میکردم تموم شه تا اردیبهشت شروع شه😂ولی خوب نیست انقدر زودبگذره!.چقد خوشحالم که امسالو باموفقیت شروع کردم.با همون آرامشی که دنبالش بودم.وبرای همتون همین آرامـشو آرزومیکنم چون واقعا تاتجربه ش نکنید نمیفهمید چه حس دلپذیرودوست داشتنی ایه..
    جدا این که میگن بعدهرسختی آسونیه حقیقت محضه ومن باتمام وجودتجربه ش کردم!
    سال۹۹.توباید سال خوبی باشی...بایدمعرکه باشی❤من نمیدونم دیگه.بایدباشی.اولین ماهت که پرازموفقیت وحس رنگی رنگی بودبدون درد،بدون سیاهی،بدون حماقت،البته یه کوچولو وسطش یه اتفاقی ازجنس سال۹۸افتاد اماخیلی زود جبران شد^^خیلی خوشحالم که یاد گرفتم با آدمهای عوضی زندگیم چطور رفتارکنم!
    اصلا چرا تولدمن باید۳۰اردیبهشت باشه😒چرا انقدر ته آخه؟
    الان کلی حس خوب دارم دقیقاعین پارسال^_^مطمئنم این روزا قراره بعدابرای من خیلی خاطره انگیزبشن وخودم دارم تلاش میکنم تاهرچه خاطره انگیزترشون کنم.
    دارم یه سریال فوق العاده کیوت وآرامش بخش ازپارک مین یانگ(یکی ازبازیگرای موردعلاقه م^_^)میبینم به اسم«یک روز زیبا پیدایت میکنم»نمیدونم چی شد تصمیم گرفتم ببینمش واقعا نمیدونم چون اصلاااا قصد دیدنشو نداشتم ولی یهو یه حس شیطنت آمیزی ازناکجا آباد پیداش شدکه هی تومغزم وول میخوردومیگفت:بروببینش...برو ببینش...بروخیلی خوبه...
    و الحق که مچکرم ازش منم رفتم قسمت اولشو امتحانی ببینم همون قسمت اول عاشقش شدم که رفت...
    این سریال تم ملایم وآروم زمستونی داره ترکیبی ازکتاب،قهوه،شب،برف و...
    یه کتابفروشی هست که خیلی منویاد کتاب فروشی داستانای خودم میندازه اسمشم کتاب فروشی شب خوبه😄خیلی اسم کیوتیه مگه نه؟منم اسم کتابفروشی خودموگذاشتم شب خوب چون قبلا اسم نداشت اصلا.هرچندبهش نمیاد کتابفروشی من تم تابستونی وشاد داره اما این اسم باروحیات صاحب کتابفروشی همخونی داره.
    ویه پسره ای صاحب کتابفروشیه که عجیبه اصلا ازش بدم نمیاد تازه خیلیم داره خوشم میاد ازش!فکرنمیکردم سئوکانگ جون اینقدرخوب باشه البته شاید فقط اینجا اینطوریه چون چیزدیگه ای ازش ندیدم.ازاون پسرای کله شق ومسخره ورومخ نیست منویادهمون شخصیت کتابفروش باحالم میندازه البته خب چندین سال جوونتر😁درونگراو آروم وعاشق ولی احساساتشو بروزنمیده وهمین برای من جذابش میکنه وعاشق کتاب،وبلاگ نویس و...باورم نمیشه چطورممکنه همچین آدمی یه همچین خواهر شر ورواعصابی داشته باشه وای خواهرش بدجوری رومخمه😑
    به علاوه اینکه اون شخصیت کتابفروشم برخلاف کارآگاهaکه خیلی پولداره(البته خودش ازیه خانواده فقیره وتوفقرهم بزرگ شده)وضع مالیش اصلاخوب نیست.اونم بخاطراینکه کتابفروشی ها اکثرامشتری ندارن وفروشگاهی که واقعا طرفدار نداره.چون مردم کتاب نمیخونن.این پسره هم اینجابه همین موضوع اشاره کردوکتابفروشیش مثل کتابفروشی من خلوت وبدون مشتریه.یه واقعیت تلخ!
    میدونید چیه سریالش حال وهوای دوتاشخصیت خودم(کارآگاهaودوست کتابفروشش)روداره بخاطرهمین عجیب به دلم نشسته این سریال خیلی خوشحالم بخاطرش چون حس ششمم میگه اگه ذهنم داره میره سمت تاریکیها دوباره واگه دوباره حالم بد بشه واقعا حالمو خوب میکنه.
    اصلابهم حس طراوت وسرزندگی میده باورم نمیشه دارم ازیه سریال کره ای اینجوری تعریف میکنم😅البته این سریال واقعامخاطب خاص داره ونمیشه به هرکسی پیشنهادش کرد!ولی من که عاشقش شدم امیدوارم تا آخرش خوب بمونه وگندنزنه به حال خوشم*--*🙏ریتمش کنده ولی منه بی حوصله ی همیشه خسته رو اصلا کسل نمیکنه وتازه همشو هم یکسره میبینم.اینا شبا یه دورهمی کتاب دارن که ازهمه نوع سنی توش شرکت میکنه.پیروجوون ونوجوون وبچه😂وخیلی جوشون دوستانه ست.تازه طنزشم به سبک خودش ملایم ولی خیلی قویه.
    یه سریال دیگه ام دارم درکنارش میبینم به اسم های بای ماما.این سریال یه کمدی تلخ خانوادگی ورنگی رنگیه بدون عشق یه زوج جوون بلکه دارای عشق مادرانه.درباره یه مادری که قبل ازبه دنیا اومدن بچه ش میمیره ولی روحش نمیتونه ازبچه ش دل بکنه وبین مرگ وزندگی معلقه ومیخوادکناربچش بمونه...
    خب سریالی که بامحوریت یه موضوع تلخ تلخه ولی درعین حال یه کمدی عالیه(گفته بودم ازکمدی بدم میادامااین کمدی ش بی هدف ومسخره بازی ومبتذل نیست بخاطرهمین خیلی لذت بخشه)باهاش میخندید ودرعین حال گریه میکنیدازهمون درام هاییه که من میخوام اون دختره توملکه هفت روزه که من عاشقشم هم توش هست ونقش یه نامادری مهربون ولی مثل همیشه سرد ودرونگراومرموز روبازی میکنه(چقداینجورنقشا به این دخترمیاد😍!)خلاصه یه درام کمدی،فانتزی،خانوادگی وباهدف.اینم امیدوارم وسطاش گندنزنه به حالم چون سریالای کره ای معمولا اوج خیلی ضعیف وضدحالی دارن اماباتوجه  به اینکه این دوتاسریال مال سال2020هستن به خودمون امیدواری میدیم که ان شا الله پیشرفت کردن حتما😂
    هرچی راجبه کی دراما گفتم درست اما این دوتا سریال رونمیشه با بقیه سریالای کی دراما مقایسه کرد اخیرا کی دراما که میدیدم دائم درحال جویدن لبهام ازشدت حرص خوردن بودم وفقط اعصابموبهم میریختن(یکی نبودبگه مریضی مگه چرامیبینی خب؟)واقعا خاطره بد دارم ازکی دراما ولی این دوتا سریال دارن مرهم میذارن رو دردام وفکرکنم بیشترحس خوب این روزام ازاین دوتاسریاله!دلم میخواد زودترتمومشون کنم یه پست ازشون بذارم!
    راستی،دلم میخواد چالش۱۰۰روزخوشحالی روهم برای خودم انجام بدم.البته من مطمئنم تا۱۰۰روزنمیتونم ادامه بدم ولی به هرحال تاروزتولدم که۳۰روزدیگه ست باید حتما انجامش بدم(چالش اینجوریه که توی هر روز حتی اگه روزمون هرچقدرم بد باشه یه چیزخوشحال کننده ازتوش پیداکنیم.این باعث میشه همیشه دنبال خوبی هابریم وباگذشت زمان مثبت بین تربشیم.خیلی جالبه حتما انجامش بدیدشماهم)
    خب خوشحالی روزاول:جانی بعدازسالهابالاخره اومداینستا وپیج رسمیش رو راه اندازی کردمنم ازخوشحالی قلبم اومده بودتودهنم😅❤کلیم ازدست آیدا(یکی ازدپهدای خفن)خندیدم!
    روزدوم:سریال یک روز زیبا پیدایت میکنم باعث شد کلی شادوباطراوت بشم بعدشم ناهارماکارونی شکل دار داشتیم داشتیم شامم سالادالویه💫
    روز سوم:خانمgنازم یه بارمیگفت کارخوب کارخوب به دنبال خودش میاره اگه صبحتونو باچیزهای خوب شروع کنید میکشتتون که بازم کارخوب انجام بدید.خوشحالی اینکه شبش زودخوابم برده بودوبه ساعت دو وسه نکشید!بعدنمازصبح تصمیم گرفتم دعای عهدوزیارت آل یاسینو بخونم بعدش دیگه خوابم نمیومداصلا رفتم چایی رودم کردم وبعدشم یکم سریال مینی رودیدم تا اینکه خواب اومد سراغم وگرفتم خوابیدم.بعدساعت۱۱پاشدم شرلوک دیدم بازم خندیدم😂شبم یه غذای مضرولی خیلی خوشمزه داشتیم وتامام!
    فکرمیکنم واقعا حقمه بعدازاونهمه روزای سخت این آرامش واتفاقات قشنگ❤البته که بیشترشم به رفتارخودم بستگی داره.
    راستی چقد ذوق مرگ شبکه نمایش داره شرلوکونشون میده اون قسمت که دکترواتسونو سرکارگذاشت مثل همیشه کلییییی خندیدم لعنتی بندیکت چقدخوبی تو بعد اینجاش منویادعموروح الـ...تو داستانای خودم انداخت که همیشه حقه های شدیدا حرص درآرمیزنه و همه تشنه ی خونشن.اسمش میادمیگن همون روح اللهی که هیچکس ازش دل خوشی نداره😂؟یه بارتورستوران بودن کاسه ی سوپوخالی کرد روسرگارسون چون سوپ ماهی بودوبچه ش به ماهی حساسیت داره😅
    کتاب دشمن عزیزم دارم بازخوانی میکنم بالاخره و لعنتی چرا انقدر خوبه توپیجم هم دیالوگای خوشگل سالیو استوری میکنم.
    راستی میخوام یه پست بذارم وشخصیتامومعرفی کنم ولی هنوز اعتمادبنفسشو به دست نیاورم خب نظرشما چیه به نظرتون بذارمش؟البته احتمالش زیاده که بذارم.
    امیدوارم همتون روزای محشریو بگذرونید تابعد💚

  • ۱
  • نظرات [ ۱ ]
    • چوی زینب دمدمی

    چالش۱۰۰چیز که خوشحالتون میکنن

    سلام^_^
    نیلوفرجون منو به این چالش دعوت کرده.چون من دارم سعی میکنم خودموبشناسم این چالش خیلی به دردم میخوره.تازه این خیلی شبیه لیست«چیزهایی که بهم حس خوب میدن»خودمه😂خیلیاشوازرواون لیست تقلب کردم.
    چالش:۱۰۰تا ازچیزهایی که حتی فکرکردن بهشون باعث خوشحالیتون میشه همراه۱۰۰چیزکه ازش متنفرید.
    خب(حتماقرا نیست به ترتیب اولویت باشه هرچی به ذهنم رسیدو نوشتم)
    ۱_خانواده م.
    ۲_اصفهان واصفهان واصفهان😅😍*____*+اصفهان گردی.لهجه اصفانی ودیگرهیچ...
    ۳_دوستای گلم مخصوصا فاطمهhکه واقعا دلم براش تنگ شده😭💕تا الان بهترین دوستیه که من داشتم.
    ۴_مدرسه م.اکیپ باحالا.دلم میخواد دنیا توی یکی ازجشن هایی که تومدرسمون میگیریم متوقف شه.مخصوصا اینکه این جشنا حال وهوای معنوی دارن وهمراه یه مشت آدم فرشته مانندکلا آدمو به درجه ی بالایی ازحس های خوب میرسونن*__*😂
    ۵_کلاس خانمgوخانمR.
    ۶_رها.
    ۷_مسافرت وجهانگردی
    ۸_هرچیزی که به امام حسین مربوط باشه...💕
    ۹_کتاب خوندن^__^
    ۱۰_قدم زدن توی کتاب فروشی ونگاه کردن به کتاب های رنگارنگ ودلبر😭اصلابهش فکرمیکنم ازشدت ذوق مرگی بی حال میشم وبه آب قندنیازپیدامیکنم.دلم میخوادزمان توی کتاب فروشی وکتابخونه هم متوقف بشه(البته من باید۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰میلیاردی پول داشته باشم تاهرکتابی که میخوامو بخرم باخیال راحت)
    ۱۱_نوشتن ازهرچیزی.مخصوصاداستان نوشتن.
    ۱۲_رویاپردازی*________*مخصوصا وقتایی که باشخصیت خودم میریم توکتابفروشی واون کلی کتاب خونده که من نخوندم😭😫لب دریا...ماجراجویی...نازنین،...مصطفی...بقیه بچه ها...معماحل کردنا وماجراجوییا وقطار وبوستان یخ وکلی چرت وپرت رنگارنگ دیگه...😍
    ۱۳_تابستون۹۷❤💕😍💘
    ۱۴_شهربازی.
    ۱۵_استخر.
    ۱۶_دریا
    ۱۷_هاوایی
    ۱۸_ونیز
    ۱۹_سفربه دوردنیا.
    ۲۰_جودی خوندن(نمیدونم چرا اینو زودترننوشتم:|😑😐)
    ۲۱_صبح زود،وقتی آفتاب تازه داره طلوع میکنه،هوای عالیش که حس سرزندگی میده به آدم واونموقع کتاب خوندن!
    ۲۲_دونگی دیدن وبیخیال دنیاشدن😁
    ۲۳_بستنی،چیپس وپفک،هله هوله،و...(کلا بنظرمن برای رفع استرس بهترین درمان خوردن هله هوله ست.برای رفع غم وغصه هم همینطور.من برا خودم چیپس وپفک تجویزمیکنم)
    ۲۴_ماه رمضون،تاسحربیدارموندن،دعای سحر،زولبیا وبامیه،اون دلدرد بعدازافطارباهمه ی بدبودنش خییییلی میچسبع😂اون موقع که بی حالم میشی فیلم دیدن حال میده!
    ۲۵_ماه اردیبهشت.تولدم.با اینکه هیچ وقت یه تولدمفصل نداشتم ولی همیشه حس خوبی دارم توش.
    ۲۶_بچه کوچولوها(نه همشون😑)مخصوصا بچه های استادامون😅❤
    ۲۷_دیدن مهربونی وانسانیت آدما.
    ۲۸_طبیعت.گلخونه!😃
    ۲۹_آدمایی که مثل فرشته هان وعشق ورزیدن بهشون که اصلا بهم انگیزه برای ادامه زندگی میده.
    ۳۰_اینکه یه نفروپیداکنم مثل خودم باشه و ویژگی های مشترک باهاش داشته باشم.
    ۳۱_خندیدن ازته دل.چیزای کوچیکِ بامزه^^
    ۳۲_نقاشی کشیدن(با اینکه گندمیزنم ولی بازم لذت بخشه)
    ۳۳_قدم زدن توپیج مهتاب وسانیا*---*وحرف زدن باهاشون^----^
    ۳۴_جانی دپ وفیلمهاش😍
    ۳۵_ویلی وانکای نفس❤💚💜💛💙
    ۳۶_بارون
    ۳۷_شب های پرستاره.رویاپردازی درباره جرینگ جرینگ کردن ستاره هاوپیرمردخوابها.
    ۳۸_کریسمس.
    ۳۹_همه چیزای موردعلاقه م(خیلی کلی بودخخخ😅)
    ۴۰_عروسک ها(نه البته اون عروسکای دخترونه لوس سفت منظورم حیوونای پشمالوعههههه‌.من حتی اگه اجازه بدن باهاشون میخوابم/اولا که عروسک ندارم ودوما چون خونواده م مسخره م میکنن حتی داشتمم اینکارونمیکردم.ولی محمدامین یه خرگوش پشمالوی خیلی گنده دارع ک عاشقشم^_^)
    ۴۱_لاک زدن
    ۴۲_حیوونامخصوصاجوجه،خرگوش،سگ.
    ۴۳_چت کردن بادوستام^__^
    ۴۴_آشناشدن بانویسنده های کیوت*_*
    ۴۵_وبلاگم.و وقتی رفقای عزیزم پست میذارن.مخصوصا وب هایی که عاشقشونم*__*من حدی جدی ذوق میکنم شمانمیفهمید.
    ۴۶_بوی خاک بارون خورده.هوای صاف وآفتابی بعدازیه بارش حسابی.
    ۴۷_کاراته وسوارکاری😂
    وخلاصه مهربونی وعشق وهمه چیزای خوب...

    خب حالا بریم سرچیزای منفی.با اینکه همیشه میگم متنفرم ازاینکه راجع به چیزای بد بنویسم چون بیشترحالموبدمیکنن،اما الان میخوام برای یه بارم که شده نفرتمو به تک تکشون ابرازکنم:
    ۱_فک وفامیل
    ۲_خجالتی بودن
    ۳_مهمونی
    ۴_درک نشدن مخصوصا ازطرف پدرومادرم.حالا بقیه برن گمشن.
    ۵_اینکه کسی قضاوتم کنه ازهرنظر.فقط وقتی جای من باشید میتونید درمورد زندگی من نظربدید.
    ۶_حرفای چرت وخاله زنکی.چشم وهم چشمی وتجملات ولوس بازیا ی زنونه ودخترونه(وبدترازاون اینکه انتظاردارن همه دختراوزن ها این شکلی باید باشن)
    ۷_کسایی که هرمسئله ای روجنسیتی میکنن واقعا متنفرم ازشون:/
    ۸_رسم ورسومات مسخره وخرافات.
    ۹_ازدواج و وراجی کردن راجع بهش.من قبول دارم که این یه امر مهمه ولی به وقتش و اینکه همه ی هدف آدما ازبه وجوداومدن ازدواج کردن نیست به خدانیست😑
    ۱۰_آدمای ازخودراضی.آدمایی که میرن رومخ.آدمایی که فکرمیکنن همه باید مثل خودشون باشن.افرادمتعصب.آدمای زبون نفهم.آدمای لوس...وای،چراهرچی میکشیم ازاین آدماست؟😭
    ۱۱_اینکه عشق ومحبتتو بریزی پای یه مشت بی لیاقت عوضی.
    ۱۲_مرگ عزیزان وفکرکردن بع کسایی که ازدنیارفتن و وقتایی که دلت بدجوری براشون تنگ میشه وهیچ کاری نمیتونی بکنی😭(وحشتناکترین چیزدنیاست)
    ۱۳_وقتی پدرومادرم باهم جروبحث میکنن😣😭
    ۱۴_داداشم:|خب چی کارکنم بلای جونه.من اسمشو گذاشتم حلزون  داخل ساندویچ کاهوی زندگی(بعدا میگم یعنی چی😂)
    ۱۵_آدمای لوس وکسایی که زودقهرمیکنن یازود بهشون برمیخوره:/
    ۱۶_درررررررردکشیدن😭مریضی اونم وقتی که بی موقع باشه:/
    ۱۷_سیاست.مسائل سیاسی.حرف زدن درباره ش.اصلا مسائل دنیایی که برام قابل درک نیستن.
    ۱۸_شهرت وتوچشم بودن.
    ۱۹_آدمای مادی پرست وظاهربین وتجمل گرا وپول پرست وحریص وبدبخت وکسایی که همش دنبال چشم وهم چشمی ان.اینا چه هدفی از زندگی دارن؟برن بمیرن راحت شیم خب!
    ۲۰_کسایی که دائماغرمیزنن وفکرمیکنن خیلی بدبختن😭
    ۲۱_جمع های شلوغ.گیرافتادن باغریبه ها.
    ۲۲_تنهایی
    ۲۳_کسایی که برای موفقیت هیچ تلاشی نمیکنن وبعدشم به خداوشانس واقبال واین چیزا بدوبیراه میگن وبه آدمای موفق هیت میدن!دلم میخوادجرشون بدم.
    ۲۴_کسایی که شوریه چیزی رودرمیارن و ول نمیکنن(واقعادرکشون نمیکنم😐)
    ۲۵_کسایی که روی من کراش دارن(حالا دونفربیشترنیستن ولی رومخن به هرحال)
    ۲۶_آدمای رمانتیک وکسایی که نمیتونن احساساتشونومخفی کنن.دست خودم نیست نا خودآگاه ازشون متنفرم😑
    ۲۷_کسایی که نمیخوان تفاوت های منو قبول کنن.
    ۲۸_تابستون۹۸
    ۲۹_کلاسال۹۸
    ۳۰_بزرگ شدن.
    ۳۱_قوانین مسخره ی دنیای ما.
    ۳۲_افرادی که تغییرمیکنن ویه شبه ازاین روبه اون رومیشن😭
    ۳۳_کسایی که رویا پردازبودن رومسخره میکنن.
    ۳۷_کسایی که روهرخری کراش میزنن یا دم به دیقه کراشاشونو عوض میکنن:/
    ۳۸_وقتی همه چیز ناعادلانه میشه.
    ۳۹_وقتایی که حس میکنم دیگه نمیتونم نفس بکشم ومیخوام ازاین دنیا فرارکنم هرجوری که شده.وقتی که خسته میشم ازاینکه همشو باید تنهایی تحمل کنم وهمه فکرکنن خیلی شادوراحتم!
    ۴۰_سخنرانی جلوی جمع(واینکه محبورت کنن😭)
    ۴۱_استرس گرفتن های بیخودی واینکه نمیتونی کنترلش کنی.
    ۴۲_هیجان زده شدن های الکی
    ۴۳_کمبوداعتماد به نفس
    ۴۴_فکرکردن به اینکه اکیپ باحالا ازمدرسمون برن😭(دیوونه هم خودتونید)
    ۴۵_دخترای فامیل(😑)
    ۴۶_کسایی که فیکن،ادا درمیارن وخودشون نیستن،دنبال جلب توجهن ومیخوان خودشونو همرنگ جماعت کنن وفکرمیکنن خیلی باحال وشاخن🙄
    ۴۷_همیشه جدی ومنطقی بودن!
    ۴۸_کسایی که فکرمیکنن فرشته هستن:/
    ۴۹_وقت تلف کردن های الکی.
    ۵۰_آدمایی که حرفشونوعوض میکنن وپای حرفشون نمیمونن.
    ۵۱_بچه خرخون کلاسمون-__-

    ۵۲_فیلم عاشقانه وکمدی،فیلم وسریال ایرانی وترکی😐😑
    دیگه داره واقعا اعصابم خوردمیشه بهتره همینجاتمومش کنم😂شماهم نظرخودتونوبگید.
    پ.ن:واقعاخودمم نمیدونم چرا یهویی از۳۳پریدم به۳۷😐

    ​​​​​​هرکی دوست داشت شرکت کنه حس خوبیه(البته اگه منفی هاروننویسید:/)

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • چوی زینب دمدمی

    خاطرات عید

    من اومدم با خاطرات نوروزی!❤
    به روی خودتون نیارید ک بهاره ولی عکس تابستونی گذاشتم😂شما کاریتون نباشه خب بهم حس خوبی میده!من وعشق دیرینه ام تابستان تصمیم داریم باهم دوباره آشتی کنیم^--^
    بعدشم هیچ عکسی به اندازه عکسای تابستونی به من انرژی نمیده.امکان داره اینجاپرازتم خفن تابستونی بشه یهو😅
    بگذریم.واقعاسعی کردم خاطره ی درست حسابی بنویسم ومثل پست عید بی خودی(ازچرت ترین پستهای این وب😑)گندنزنم توخاطرات قشنگم!هرچند این عید به پای عید بی خودی نمیرسه.

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • چوی زینب دمدمی

    ازمشکلات قلب داشتن

     

    ‏همه ی ما یه جورایی درگیر سندرم استکهلم ایم. ‏به چیزایی وابسته میشیم که بهمون صدمه میزنن. وضعیت مثل بغل کردن کاکتوسه :))

  • ۱
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • چوی زینب دمدمی

    بهار

     

    تعطیلات عید خودراچگونه میگذرانید؟
    جواب:
    همون طورکه دلم میخواست😍😍😍
    با،بارون،سکوت،آرامش،رویا،نوشتن،انیمه،کتاب،فیلم،اینترنت،شیرینی،چای،فکرهای رنگارنگ وتلاش برای خودسازی بیشتر*--*
    والبته عکاسی!(عکس بالایی حیاط خونه بابابزرگمه!/نمیدونم چرا۹۰درجه کج شده آپلودش کردم صاف بودهااا😂)
    کتاب جدید ندارم فقط دارم جودی میخونم:|یادش بخیرپارسال چقدرکتاب داشتم😢
    ***
    چندشب پیش حدودساعتای۳نصفه شب(من تا نزدیک ساعت۲و۳خوابم نمیبره هیچ وقت)یه بارون به شدت قشنگ داشت میبارید ومنم نصفه شبی بلندشدم رفتم توحیاط(اونم توتاریکی😅)ولی انقدرسردبود که دودیقه بیشترنتونستم بمونم اونجا!😂
    خواهش میکنم سال خوبی باش😭🙏
    +داستان اون فضاییه که عاشق زمینیه میشه رویادته؟خخخخ بالاخره پایانشو پیداکردم!چقد من این داستانمو دوست دارممم💓وقتی با این خل وچل هام ایده های داستان زیاد به ذهنم میرسه!

    پ.ن:ازخونمون متنفرم منو یادخاطرات بدم میندازه😐😭

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • چوی زینب دمدمی
    بعضیا توکل زندگی شون نگرانیاشونو درمیون نمی ذارن.
    مثلابگن خیلی سخته...
    یازیادی دردناکه..
    هیچ وقت همچین چیزایی نمی گن وتوخودشون می ریزن.
    شاید...تاروز مرگشون..
    کلبه شون روداخل قلبشون می سازن...وتوکل زندگی شون ازکلبه شون بیرون نمی یان.
    حتی وقتی احساس تنهایی می کنن،هیچ وقت بهش اعتراف نمی کنن.درواقع،ترجیح میدن توتنهاییشون زندگی کنن.
    بیشترازخونواده شون دوستش دارن...
    ...
    آدم ها این حقیقت رافراموش کرده اند اما تونباید فراموشش کنی ...توتاوقتی زنده هستی نسبت به آنکه اهلی کرده ای مسئولی ...

    ..
    درد های بشری من رو میخکوب میکنن ولی زیبایی،اشک به چشمانم میاره..💚~