امروز دست اندرکاران زیاد بودن وکار خیلی زود تموم شد. زودتر از همه ی روزا😂😅جاش به تلافی هفتصد سال حرف زدیم. البته من وحانیه ویه خانم دیگه. وگرنه فاطمه همش خواب بود(حالش خوب نبود بچم. بیدارم که شد صورتش انقدر رنگ پریده شده بود که.. :///)
یه خانمه اونجا بود،نه که بگم روانشناس بود ولی یه سر رشته ای داشت تو این چیزا. منم واقعا هرکسیو تو این زمینه قبول ندارم،فقط محض تفنن حرفاشونو گوش میدم ببینم بقیه چجور طرز فکری دارن.(خیلی وقتا درحالی که با قیافه ی جدی مثلا دارم گوش جان میسپارم، در درونم از خنده ولو شدم کفِ اون ذهنم!) ولی بعضی حرفاشم درست از آب در میومد مثلا با کف بینی بهم گفت خیلی خیال پردازی وحانیه هم قبل از خودم با یه "دقـــــیـــــقــــــاااا" غلیظ، تاییدش کرد. یا اینکه میگفت استرست خیلی بالاست. :/// وخب این شاید واقعی ترین فکت زندگی منه.
بهرحال از اون روزایی بود که انقدر حرف زدم خسته شدم. اینم بخاطر درونگراییه. اصلا انرژیه همراهی نمیکنه که! نمیکنه.
(حالا جالبیش اینجاست. طرف شوهرش درونگرا بود،گویا از اون درونگرا هایی که چسبیدن به ته ته طیف! بعد، دیدش به درونگرا ها عجیب غریب شده بود به همین علت. درک میکنم. تاثیر میذاره. اما خب چی بگم. به من میگفت تو درونگرا نیستی :| خب بابا جان،من خودم خودمو بهتر میشناسم دیگه نه؟ اصلا بیایم قبول کنیم درونگرا نیستم😔😂 اهمال کاریمو کی میتونه انکار کنه؟ کییییییییییییییییییی!؟میگفت بهت اهمال کار هم اصلا نمیاد. شاید ظاهرم خیلی با اراده وخفن نشون میده کسی چه میدونه😂ولی من اگه اهمال کار نبودم اینجا ننشسته بودم که،الان رو عرش خدا بودم!!)
اما ازش پرسیدم خانم R رو چطور میبینی؟ (اشک در آر!) گفتش از دور درونگرا بنظر میرسه میری نزدیک میبینی که نه بنده ی خدا.واقعا زود گرم میگیره(ای بابا..جدی نگیرید فکر میکنه درونگرا ها مثل سنگن هیچی بهشون راه نداره وباید بُکشیشون تا یه کلمه حرف بزنن. سر تکون دادن. خانم R یک عدد درونگرای به شدت اجتماعیه وخیلیم حرف میزنه) حانیه هم گفت منم فکر میکنم درونگراست. گفتم قبلا میگفتی برونگراستا یادت باشه. گفتش که نه. الان نظرم عوض شد😅 خانمه میگفت خانم R انگار بعد از پسرش معتدل شده،قبلش بیش از حد درونگرا بوده(شونه بالا انداختن)جالبه. آدم بعد از یه واقعه ی دلخراش شخصیتش به تعادل برسه..به این میگن شخصیت سالم؟ چون بجای این که شخصیتش بعد حادثه دچار تغییرات منفی بشه،رشد هم کرده. خب اشکام الان دیگه سرازیر میشن ولم کنید..من خانم R رو دقیقا از دوران-پسا فوتِ پسرش-شناختم. پس هیچ اطلاع ودیدی از دوران قبل اون ندارم. این ور به بعدش که بی نهایت جذاب وخفن بوده. خودش میگفت من قبلا خیلی خشک وجدی بودم. عام،کلا جوری که من خانم R رو شناختم،اینه که این بشر همونجور که انتظار داره ما-وهمه ی آدمای دنیا- باشیم،به این نتیجه میرسه که باید یه ویژگی رو در خودش تغییر بده. پس میده!! به همین راحتی!! تیکه کلام خانم R: بخوای،میشه. باید بشه. مگه میتونه نشه؟ اصلا اختیارش دست تو نیست!😂😁
~به حانیه گفتم یه چنتا از این عکس خوشگلاتو بفرست برام لذت ببریم یکم(نمیدونید که چقدر خوشگل وعسل وجذابه که! قیافه ش دقیقا شبیه این مدلای کره ایه. باور کنید یا نکنید.البته الان رفتم نگاه کردم،یه تغییر کوچولو وجود داره ها😂از این دختر کیوتای کره ای ولی باحجاب!) یه دختره کنارمون بود گفت حانیه بهش نده میخواد برات خواستگار پیدا کنه.
من:چطور تونستی همچین توهینی به من بکنی الان؟ بنظرت من اهل این ادا بازیای چندشم؟ خواستگار؟ اونم برای دوستم که میدونم حتی بیشتر از خودم از ازدواج بیزاره؟ نه اصلا ولم کن،رفیق که ازدواج کنه کابوس من شروع میشه انگار چیزی که به من تعلق داره رو ازم گرفتن. خرم بیام با دستای خودم این بلا رو سر خودم بیارم؟😐😒والا خب.
~راجبه یه موضوع دیگه هم که بحث بود،این بودکه اسم ها تاثیر میذارن رو شخصیت آدم وخیلیا دور وبر من به این اعتقاد دارن ولی من نمیتونم قبولش کنم. خب شاید تاثیرش در حد ده درصدباشه فقط. ولی اینجا یکم جالب شده بود😂مثلا میگفتن علی ها،خیلی شروشیطونن. اومدم بگم مهملات یهو یادم افتاد عموی خودم اسمش علیه و وای! وای! وای! 
گفتم یعنی من اگه بیام اسم بچمو بذارم ...؟(که اسم بابامه) بچه م به شدت آروم و خنثی میشه؟ آخه بابام داداش همون آدمه. چطور انقدر باهاش فرق داره همیشه برام سوال بوده. ولی من مدل آروم بودن بابامو دوست ندارم. همیشه عموم رو ترجیح میدادم. عموم خفنه. خیلی.هیچکسو آزار نمیده ولی اگر بخوای پاتو از گلیمت دراز تر کنی جوری جرت میده که تا شب اول قبرت یادت نره •~• وشورشیه وهیچ وقت مقابل کسی سر خم نمیکنه.
بگذریم. میگفتن که فاطمه ها هم خیلی پرشور وجذابن. منم که انگار قسم خورده بودم هرجور شده ثابت کنم چرت میگید وبه اسم ربطی نداره،اومدم بگم آخه خانم R وفاطمه ی خودمون،چی این دو بشر به هم شبیهه؟ماشاالله یکی بی احساس ترین آدم دنیا اون یکی با احساس ترین آدم دنیا😂..اصلا ریز ترین رفتاراشون باهم فرق داره،ولی دقت که کردم دیدم حق! باهمه ی تفاوتاشون،اینکه هردوشون شخصیت پرشور،جذاب وسرسختی دارن بینشون مشترکه! قانع شدم وبجای مخالفت فقط پرسیدم زینب ها چطورین حالا؟😅
گفتن زینبا آروم وعاقلن. ^^ اون آروم بودنه رو بدجور خریدارم ولی مطمئنم اگر فکر کنم زینب های زیادی یادم میاد که هیچم آروم نیستن. البته وقتی شروع کردم زینبا رو بیارم تو ذهنم دیدم نه بابا،اکثر زینبایی که خودم میشناسم خیلی عاقلن😜حتی اون نی نی هاشون(یکی از بچه های فامیلمون اسمش زینبه،قلب منه انقدر که نازه،وهمه میگن منِ دومه،هم کیوته/من بچگیم خیلی کیوت بودم/هم اسممون وهم ماه تولدمون،هم اونم مثل من عاشق کتابه،خجالتی وبه شدت منزویه😂)
میگفتن زینبا ریلکسن حانیه هم که همیشه معتقده من خیلی خونسردم هی به من نگاه میکردD: ! ای بابا. ولم کنید.من وخونسردی آخه-_-
هیچی دیگه مغرور شدم به هم اسم هام خیلی جذابن. (خانم p عزیــــــــــــــــــز هم اسمش زینبه)
پ.ن:البته ما یه فاطمه دیگه تو کلاسمون داریم واون،با وجود اینکه خیلی نازه،اما به هیچ وجه پرشور نیست😂هاها من بردم!😁😅ملایم وآروووووووم.
اتفاقا همینی که میگم،دیشب یکی بهش گفت برو مردمو بنداز بیرون! گفتش من؟ من بفرمایید رو هم به زور میگم بعد برم بگم برید بیرون؟؟

خانمRکیست؟
معلم عجیب وغریب ما.از اون آدم هایی که توی دنیای واقعی وبین اینهمه آدم سطحی وکسل کننده،مثل ستاره چشمک میزنن.تا دنبالشون راه بیفتی. جذابن.برای همه جذابن.چون حس وحالشون ورای این دنیاست.انگار مال سیاره ی دیگه ای هستن.و من واقعا میتونم قسم بخورم که حداقل روی سیاره ی خودمون،شبیه خانمRوجود نداره.نه از نظر فوق العاده بودن‌.فقط از نظر عجیب وخاص بودن.
اولین چیزی که توی خانمR توجه هارو جلب میکنه،ظاهرشه.ولی درسته که خیلی خوشگله،اما جذابیت درونی ش باعث کشش مردم به سمتش میشه.امکان نداره کسی خانمRرو ببینه و اقرار نکنه که اون،جذابه!!
صورتی تند رنگیه که هروقت به خانمRفکر میکنم،آسمون ذهنم رو نقاشی میکنه.علتش،احتمالا بخاطر سرخی گیلاسی رنگِ لبهاش وصورتی خوشرنگیه که زیر گونه هاش پخش شده.
چشمهاش..چشمهای گرد وتیله ایش عجیب ترین بخش ظاهرشن.تناقض کامل.به طرز فریبنده ای اون چشمها خمار وخسته وتب دار به نظر میرسن. اما واقعا پر انرژین. درسته.خانمRما،به شدت پر انرژیه. حتی زمانی که خسته ست.شاید...بخاطر اینکه،خیلی زیاد برای کارش مایه میذاره. خب.این استاد بی اندازه مسئولیت پذیر ودائما در حال کاره.بطوری که با دیدنش حتی،سرت گیج میره واحساس بدرد نخور بودن همه ی زمانهایی که در کنارشی ولت نمیکنه.من که وقتی زمان زیادی رو باهاش میگذرونم،تا مدتها بعد به هرکی نگاه میکنم با تاسف میگم؛هممون تباهیم واقعا. استثنا وجود نداره. هممون:|||حتی من.حتی تو.
دیدنش برای مدت های کوتاه وبا فواصل معین میتونه خیلی مفید باشه برای درمان گشادی وبی انگیزگی اما زیاده روی در کنار این خانم بودن به شدت خطرناکه!!! انسان سالم رو دیوانه میکنه.خب،فکر میکنم تنها کسی که ظرفیت تحمل سنگینی وعمیق بودن شخصیتشو بطور دائمی داره فقط خودشه.بخاطر همین هم خیلی درمورد همسرش کنجکاوم(ک نکنه اونم لنگه ی خود خانمRباشه؟ اصلا کیه که تونسته اینهمه سال باهاش زندگی کنه؟)وبرای بچه هاش نگران.انقدر که این موجود بی رحم وسختتتتتگگگگگییییرهههه.چطوری باهاشون رفتار میکنهههه؟
هرچند یه دیالوگ ماندگار داره که دقیقا به این صورته:
من اصلم سختگیرم.ولی فرعم،که الانم فرعمم،سعی میکنم سختگیر نباشم.
عین جمله ی خودشه وگرنه من میتونستم خیلی ساده تر بگم که آقا من در اصل سختگیرم ولی یه شخصیت آسونگیر هم دارم که میتونم وقتی با شما هستم فعالش کنم.
راست هم میگه.میتونه خیلی ملایمت نشون بده.دلم نمیخواد در حقش بی انصافی بشه چون اون واقعا خیلی مهربون ونازه کارایی که برام کردو مگه میشه یادم بره.^^
با این حال این بشر تجسم فعلِ"با پنبه سر بریدن" هستش.حتی خودشم قبول داره.
خانمR،گنجی از اطلاعاته.توی بیشتر زمینه ها اطلاعات داره.تک تک حرفهاش هم،از دوتا چاشنی مستثنی نیستن.ژانر کمدی وژانر وحشت!!!
احتمالش بالاست که بادیدنش این سوال براتون بوجود بیاد.آیا توی این دنیا چیزی هست که بتونه احساسات این آدم رو تحریک کنه؟؟ دیدن خشم،غم،یا مهمتر از همه وحشت وغافلگیر شدن اون مطمئنا آرزوی مخفیانه ی همه ی کسانیه که میشناسنش ودل بهش سپردن!
بخاطر اینکه دائما حرفهایی رو میزنه که مو به تن راست میکنه یا قلب آدم رو از شدت درد مچاله میکنه اما چهره ی خودش هیچ تغییری نمیکنه.قبول کنید شما هم بودید،دلتون میخواست همچین آدمی یکبار هم که شده توسط احساساتی قوی تسلیم بشه تا مطمئن بشید که لا اقل اون هم مثل شما مال همین سیاره ست!!
اما خب خنده هاشو هرکسی میتونه راحت ببینه.چی؟از دور گرفته وترسناک بنظر میاد؟همه ش توهمه. کافیه فقط برید جلو وبهش سلام کنید تا لبخند جذابش رو مثل پرتوی آفتاب بهتون بتابونه و شروع کنید جرقه زدن. بهش سلام کنید وخودتونو بهش نشون بدید(از الان هم بگم انجام دادنش بدون لرزش سراسر بدن واز دست ندادن هوش وحواس تقریبا غیر ممکنه)تا به گرمی تحویلتون بگیره وباوجودی که ذره ای از ترسناکیش کم نشده متوجه بشید چقدر مهربون ودلنشین،بانمک ودوست داشتنیه. هرچقدرم روش کراش داشته باشید اونجا واون لحظه یکبار دیگه از اول عاشقش میشید. ^-^
البته،من،مفتخرم که بگم،صدای گریه اش رو شنیدم.نمیدونید چقدر لحظه ی جذاب ونابی بود. شنیدن صدای گریه ی یه INTJ ترسناک وتودار،واقعا هم لذت بخشه مگه نه؟
(یک ثانیه ی کوتاه بود! هوم؟ از خانم R بعیده که بیشتر از یه تک ثانیه صدای گریه ش بلند شه. اونموقع دیگه باید به خانم فاطمه.R بودنش شک کرد!)
خب بالاخره،هیچ آدم بی نقصی وجود نداره دیگه.از جمله نواقص این بانوی گرامی میشه وقت نشناسی وحشتناکش،حافظه ی داغونش، یا دستخط فوق العاده بدش رو نام برد‌.
اون بطرز پری واری خوشگله،جوری که من،وقتی کتابهایی رو میخونم که اغراق آمیز از زیبایی یه کارکتر تعریف کرده ن،ونمیتونم درک کنم که چجوری طرف انقدر خوشگله،قیافه ی خانم R رو مجسم میکنم وبعد با رضایت خاطر به خوندنم ادامه میدم. اگه اون تعاریف در وصف این چهره ی شاهواره،پس فوق العاده ست(وای حقیقتا تصور کردن خانم R بجای زلفا😂>>>>>>>>> ملاحظه کنید:رمندگی اوست که اینچنین دل برده وگرنه که این شهر معدن دختر های زیبا روست..!")
اما در مقابلش توی اندام متناسب حرفی برای گفتن نداره تا عدالت رعایت بشه. مثل یه جوجو ریزه میزه ست وحتی قدش از من کوتاهتره😅من بیچاره خودم یه پا کوتوله محسوب میشم ولی خانم R..
البته چیزی که بهش میگم نقص ازنظر عرف جامعه ست وگرنه در نظر خودم،نقص های خانم R هم جزو زیبایی ها وجذابیت های بی انتهاشه.
به شدت پایه هم هستش.اکیپ باحالا چی میخواد بیشتر از یه استاد کیوت وکراش که کاملا اوکی باشه با اینکه سوژه ش کنن وسر به سرش بذارن واون هم از خنده سرررررخ بشه وطرفدارا رو قتل عام کنه؟؟
ای خدااا.
وقتشه یه خاطره تعریف کنم.یه بار مسابقه ی نقاشی بود،رئیس اکیپ باحالا داشت نقاشی هارو معرفی میکرد ومیگفت کار کیه واینا.بعد رسید به یه نقاشی بسیار مضحک.بدون اینکه نقاش اثر به خودش زحمت رنگ کردن کارشو داده باشه،روی یه کاغذ خیلی کوچیک که هر دو طرفش هم نقاشی بود.اسمم نداشت تازه:/ رئیس اکیپ باحالا گفت این چرا هر دو طرفش نقاشی داره خب؟ آهااا فهمیدم دیده نقاشیش خوب نشده بجای اینکه یه برگه دیگه برداره رفته پشتش یکی دیگه کشیده آقا این حتما اصفهانی بوده😂
خلاصه وقتی خوووووب هنرمند محترمو مسخره کردن،بالاخره پرسیدن حالا این نقاشی مال کی هست اصلا؟
ومعلوم شد که بلهههه نقاشی مال خانمRبوده!!!
رئیس اکیپ باحالا دختره ی بینوا تغییر موضع داد یهو شروع کرد تعریف وتحسین که ببینید استاد عزیزم میخواسته اسراف نشه چیکار کرده باید از این بزرگواران یاد بگیریم فضایل اخلاقی رو به به چقدرم زیبا وهنرمندانه ست لئوناردو داوینچی کجاست که اینو ببینه😂
+این متنو دقیقا یکسال پیش نوشته بودم. دقیقا همین روزا بود:)))) 
پ.ن:شاید ندونید ولی خانم R. شخص موردعلاقه ی من نیست فقط کراشه.
معنی کراش در فرهنگ لغات من:خب کسی که بسیار جذاب وشیرین وپرکششه،ویجورایی،باعث ذوق کردن سلول های مغزی وقلبی من میشه. جالبه. جذابه. حتی وارد قلبم هم شده ها. ولی خیلی فرق داره با عشق وعلاقه ی عمیق وشدید. کراش بیشتر اون احساسیه که شبیه عشقهای پرشور وپر آب وتاب دوره ی نوجوونیه. عام اوکی؟؟
کراش بیشتر به جذابیت برمیگرده اما عشق ومحبت چیزهای دیگه رو هم شامل میشه. برای کراش زدن لازمه طرف جذاب وپرکشش باشه،اما توی عاشق بودن،اول عاشق میشی وبخاطر این عشق همه چیز طرف برات جذاب میشه. یجورایی کراش رو انگار،مجبوری که جذبش بشی. اما عشق رو تو با کمال میل وبا رضایت قلبی دوستش داری وغرقش میشی (وامیدوارم بدونید منظورم از عشق هم با اون چیزی که در نظرتونه فرق میکنه. عشق اونجوری رو نمیگم-_- فقط وقتی یکی رو عاشقانه دوست داری.)
+ولی جدی اگر خواستید یه وقتی کتاب دعبل وزلفا رو بخونید، بجای اسم زلفا خانم R رو تصور کنید.جذابیت رو صد برابر میبره بالاتر. خیلی شخصیتشون شبیه همه. یعنی حتی اونهمه سرسختی زلفا خود خانم R عه. تنها تفاوتی که باهم دارن اینه که خانم R اون قد وبالای رعنای زلفا خانم رو نداره(چون زلفا زیادی از حد بی نقصه!)
این خیلی جالبه که بعضی وقتا شخصیتای مختلف رو هر گوشه ای پیدا میکنم.اینم یه دلیل دیگه برای اثبات اینکه اونا زنده و واقعین. توی کتاب شکلات هم یه شخصیت بود که خیلی میتونست هلنا باشه. البته هلنایی که 80 سال بزرگتره. میبینید؟ شخصیت خودم در دوران پیری اش. وقتی که شخصیتش رو توی یه خانم پیرِ خیلی پر شر وشور پیدا میکنم.
+امکان نداره نوشته راجبه خانم R باشه وصورتی نباشه.صورتی تند وقرمزِ گیلاسی.اینا رنگهای خانم R ان.
چندتا فکت از خانمR:
_به چای معتاده(میگه من یه روز چای نخورم سرم درد میگیره!)
_از سیستم امتحان متنفر وباهاش کاملا مخالفه.هر وقت ازش درمورد امتحان بپرسی میگه مگه شما برا امتحان درس می خونید؟
_چیز هایی که ازشون میترسه سوسک وکتابخونه ها هستن:|| (عزیزم فوبیاهات تو حلقمممم)
_اصلا آدم فنی ای نیست. میگه دیدید این زنا که تو خونه شون هم زنن هم مردن؟(کارای مردونه میکنن) من اینطوری نیستم. من فقط زنم!(آخه یه بار میخواست تخته وایت بردمونو که سیاره بیاره اصلا نمیتونست😂بچه ها رفتن کمکش وازش گرفتن،ایشونم گفت خدا خیرتون بده من اصلا اهل این کارا نیستم😅😂)
_با اینکه بی احساسه ولی واقعا متواضعه. اصلا از بالابه پایین نگاه به آدما نمیکنه.
_با اینکه پر ابهت وترسناکه ولی آسیب پذیره..یعنی چطوری بگم!!..مثلا فکر کن یه سوسک بیاد تو کلاسمون،مطمئنا وقار خودشو حفظ می کنه جیغ واینا نمیکشه ولی به شاگرداش می گه دستم به دامنتون سرجدتون بکشینش نذارین بیاد نزدیک مننن..از این ویژگیش واقعا خوشم میاد😅لوس بودن دخترونه تو وجودش هست. حتی انکارشم نمیکنه.اوه.یکی دیگه خصوصیاتش که خیلی برام جالبه،کلا توی هر آدمی باشه جالبه برام،اینه که به نقطه ضعف هاش اعتراف میکنه و هیچ سعی نمیکنه انکارشون کنه.بنظرم این ویژگی کلا آدما رو خیلی قشنگ ودوست داشتنی میکنه. به قول مارک منسون،هرچقدر راحت تر نقاط ضعفتو بیان کنی،در نظر بقیه آدم قدرتمندتری هستی. راست میگه "-"
_خانم R از زنگ تفریح،نفرت دیرینه داره(کلا اعتقادی به استراحت نداره). میگه من اصلا نمی فهمم فلسفه ی زنگ تفریح چیه. ده دقیقه وسط درس میرید کارای بیخود میکنید وبرمیگردید:|| بعد زنگ تفریح که میخوره،تهدید میکنه،برید بیرون ولی به مجرد اینکه زنگ خورد من درسو شروع میکنم.!!
یه روزم میگفت چرا زنگ نمیخوره من میخوام درسمو شروع کنم.حانیه گفت ما که هستیم،شروع کنید. گفت نمیشه. آخه الان اونایی که بیرونن حجتشون بر من تموم شده ست.ولی زنگ که بخوره حجت من بر اونا تموم شده ست.😂
وثانیه ای رو هم برای درس دادن از دست نمیده. حانیه یه بار گفت:ببخشید؟
استاد:بله؟
حانیه:ساعت یازدهه ها!
استاد:زنگ خورده؟
حانیه:نه.
استاد:خب این مشکل من نیست. مشکل خودشو..
*صدای دلنواز زنگ*
خانم R: حالا دیگه مشکل منه😔😐
بعدشم باعصبانیت گفت خب پاشید برید ببینم!
+ولی انصافا چقدر طولانی شد😅😅😅