یه سوال دارم از محضر شریفتون.شخصیتی هست که شبیهتون باشه؟
منظورم وجه مشترک داشتن وهمزات پنداری کردن نیست. چون اگه بخوام برای خودم اینو بگم، تعدادشون خیلی خیلی زیاده.فقط کارکتری که حس کنید خیلی... خودتونه!
من یه سری کارکترا رو بیشتر از خودم حتی درک میکنم وباهاشون همزات پنداری دارم،اما اونا شبیهم نیستن.کلا زیاد کارکتری پیدا نمیشه که "کاملا" شبیه خودم باشه. اصلا تا چند وقت پیش وقتی یکی با اطمینان به یه کارکتر میگفت همزاد من احساس حسادت بهم دست میداد.. خب واقعا چیز بینظریه بین تو ویکی از کاراکترای دنیای قصه ها رابطه ی همزادی وجود داشته باشه..خیلی خاصه..همیشه با خودم میگفتم من یکی از اینا ندارم؟من همیشه دارم دنبال یه کارکتر که شبیه خودم باشه میگردم😂
خب اینکه کسی از نظر هایی شبیهت باشه خیلی خیلی زیاد هست. اما اینکه یه شخصیت مخصوص باشه که همزادت باشه..
ولی لعنتی این جودی ابوتِ لامصب... اگه به یه نفر بتونم بگم همزاد فقط وفقط همونه.
آدمای زیادی تاحالا به من گفتن شبیه آنی شرلی هستم ولی من واقعا خودمو شبیه آنی شرلی نمیبینم. بله .خانم مونتگمری هم قوم وقبیله ای منه،وخیلی وقتا توی نوشته هاش خودم رو حس میکنم ومی بینم. پس اگر نوشته های ایشون شمارو یاد من بندازه کاملا طبیعی ودرسته(جوری که انعکاس خودمو تو نوشته های مونتگمری می بینم دقیقا مثل آهنگای بیلی آیلیشه) ولی آنی شرلی..؟
به سارا استنلی بیشتر شبیهم تا اون(غزل یه بار گفت شبیه سارام وخب این نسبت به اون خیلی نزدیک تره به من) قطعا وجه مشترک های زیادی داریم ولی نوعِ رفتار،شخصیت وحتی طرز فکرمون خیلی باهم فرق میکنه. من خودم تاحالا به چند نفر گفتم شبیه آنی شرلی هستن. ولی خودم؟نه😄
آنی شرلی خیلی پرفکته وجاذبه ی باور نکردنی ای داره. اما من وجودی ابوت دوتا دختر معمولی وخنگ هستیم که درنظر خیلیا آدم پیش پا افتاده واحمقی هم بنظر میایم. البته... هیچ مشکلی هم با این قضیه نداریم. من هیچ وقت نمیتونم خودمو شبیه آدمایی بدونم که دیگران،جذبشون میشن یا ناخود آگاه تحسینشون میکنن. من یه آدم معمولیم. وجودی خیلی خیلی معمولی تر از آنی شرلیه. من ساده ام،ساده بودن رو هم دوست دارم. بعضی وقت ها فوق العاده بودن آنی شرلی گونه واقعا برام..غیر قابل تحمل میشه.
جودی.اینکه همیشه گند میزنه اما در هرحال خودشو دوست داره وبه خودش افتخار میکنه😂اینکه همیشه پر شر وشور وسرزنده ست وباوجود تمام ناکامی ها وزندگی تلخش،همیشه یه لبخند بزرگ رو لبهاشه،سرشار از امید وانگیزه ست!!
اینکه یه دختر سر به هواست واینکه خیلی وقتا دلش میخواد استعفا بده(توی نویسندگی)
اینکه معنی واقعی خوشبختیو پیدا کرده،کلِ...کلِ حرفاش!
یکی دیگه از شباهتامون اینه که ما شاید خیلی پر انرژی باشیم(البته نه همیشه) ولی حرف نمیزنیم.نمیگم جودی حرف نمیزنه.میزنه اما آیا تمام احساسات وافکارشو به بقیه میگه؟حتی بهترین دوستش سالی مک براید؟نه قطعا نه. به جاش مینویسه شون. توی یکی از نامه هاش به بابالنگ دراز میگفت ببخشید که انقدر پر حرفی میکنم ولی شما تنها کسی هستید که میتونم اینا رو براش بگم واگه حوصله ندارید هم میتونید نامه هامو یه راست تو سطل زباله بریزید ولی من باید براتون بنویسم😅
من وجودی اینطوری هستیم ولی آنی ...درحالی که نسبت به ما آروم تر وعاقل تر بنظرمیاد(البته خود منم موجود تقریبا آرومی هستم روحم خیلی پر انرژیه)ولی باهمه حرف میزنه. خیلی خیلی راحت. ارتباط برقرار کردن با همه ی آدما براش راحته. این چیزیه که درمورد من غیر ممکنه.
بعد فکر کن یه نفر همزمان هم شبیه جودی ابوت باشه،هم کیم هی سونگ!😂
هی سونگ چرا؟با این بشر هم خیلی همزات پنداری دارم.یعنی اصلا همه جوره میفهممش.اینکه زیبایی هارو دوست داره،روح آزادی داره واز دور دوست داشتن ودیدن زیبایی ها براش کافیه!اینکه متفاوته.باخونواده ش،باجامعه،با محیط وشرایط.
اینکه به قدرت کلمات باور داره و وقتی همه اسلحه دستشون میگیرن اون،قلم دستش میگیره تاحقایق رو به گوش جهان برسونه.
اینکه از درون غمگینه ولی نماد لبخنده وهمه رو میخندونه.ولبخندهاشم واقعین.وکمتر کسی میدونه،توی دلش چه خبره.زیاد قضاوت میشه وکسی واقعا نمیشناستش.(حالا بگذریم من درسته خیلی کیوت وخوش خنده م ولی اصلا نماد لبخند نیستم تو این مورد بیشتر افرا ام تا هی سونگ...یعنی انقدری دوقطبیم که خودمم واقعا گیج میشمممم از دست خودم)
اینکه به آدمای خشن وکیوت وآسیب دیده جذب میشه😂(دونگمههه)
واینکه یه موقع هایی خیلی پر حرف و پررو میشه😂


ولی اون شجاعتشو ندارم.اون خلاقیت وانرژی مثبتی که ازش ساطع میشه و وجود اصیل و بینظیرشو...هی سونگ شاید سیاه بخت ترین بود(واقعا درحد دونگمه ست) ولی آزاد ترین بود..در بند هیچی اسیر نبود(اصلا آزادی کلمه ایه که منو به شدت یاد خودم میندازه..)
من شبیه ترکیبی از کیم هی سونگ وایم یون سوبم. خجالتی بودن ودرونگرا بودن اون،با شور وانرژی واحساسات این یکی..
هی سونگ واقعا خیلی منو یاد قصه ها وحرفای پیر مرد خوابها میندازه..از دور دوست داشتنش،آزاد بودنش،مخصوصا ستاره بودنش!

حالا غیر از این معصوم های شیطون(!)شخصیت دیگه ای که عمیقققا باهاش همزات پنداری میکنم،یه موقع هایی از شدت همزات پنداری دلم میخواد موهامو بکنم،واصلا میشه بهش گفت همزادِ من،شخصیت افرای خودمه. که شخصیتِ پنهان تر منو نشون میده.حانیه وفاطمه وقتی میخوندنش بهم میگفتن فکر نمیکردیم همچین چیزاییم وجود داشته باشه درموردت😂
کم انرژی(برخلاف جودی وهی سونگ)که با اینکه کیوت های پر انرژی رو دوست داره ولی اصلا نمیکشه باهاشون همراهی کنه،به شدتتتت درونگرا وتو دار.باهیچکس راجبه احساساتش حرف نمیزنه وبه شدت مورد هجمه ی قضاوت های مردمه.از درون چیزی به جز یه مارشمالوی سافت نیست واین تونوشته هاش کاملا مشخصه(کیوتی میباره از هر کلمه ی نوشته ش)اما رفتارش خیلی سرد وخشنه.اونم بخاطر اینکه آدمای اطرافش اونقدر بد هستن که لازمه باهاشون اونطوری برخورد کرد و اصلا لیاقت دیدن چهره ی سافتشو ندارن:// 
اینکه هیچ وقت شروع کننده ی هیچ دعوایی نیست وکلا از درگیری متنفره اما همش ملت بهش کار دارن وآخرشم همه تقصیرا میفته گردن خودش:||||| وااااای این دقیقا منممم😐
واینکه هردومون به شدت استرسی هستیم!!خود کنترلی نسبتا خوبی هم داریم البته ایشون تو همه چیز از من سر هستن خب:/ خلاصه شبیهیم ولی بازم فرق داریم.مثلا یه بار راجبه یه نفر که بچه ش مرده بود میگفت بازم دلم میخواد جاش باشم. حداقل بچه داشتن رو تجربه کرده..من تو این قسمت نمیتونم باهاش همزات پنداری کنم.بهش گفتم نزن این حرفو اینکه اصلا نداشته باشی خیلی بهتره تا داشته باشی وازدستش بدی...ولی گفت نه من حاضرم ازم بگیرنش..ولی قبلش بذارن داشته باشمشT__T اما خب خود من حاضر نیستم وبنظرم ارزششو نداره..(البته الان که دارم بهش فکر می کنم منم یه جورایی همین عقیده رو دارم بازم.اینکه حتی اگه تا آخرش باهم نباشیم ولی بازم من خوشحالم که تورو تو زندگیم داشتم..!)
به هرحال این سه تاشخصیتو ترکیب کنید یه چیزی تقریبا شبیه من به دستتون میاد.

+ولی چقد دلم برای اون دختر شیطون وکیوتِ تابستونی تنگ شده بود#__#حرف زدن با پری چان باعث میشه بیشتر یادش بیفتم! :))
+پارسا کوچولو.. خیلی خیلی خیلی کیوتهههههههه💞😻